به گزارش خبرگزاری مهر، از منظر قرآن توحيد و شرك در زندگي انسان نقش اول را بر عهده دارد، زيرا اعمال و رفتار انسان، جلوه عقيده و انديشه او است. اگر انديشه او توحيدي گردد، اعمال او نيز صبغه توحيدي به خود مي گيرد و اگر شرك در انديشه و قلب او راه يابد، در اعمال او نيز متجلي مي شود. مراتب توحيد عبارتند از توحيد "ذاتي" که مقصود از آن، اين است كه خدا يگانه و بي همتا و بي مانند است و به عبارت روشن تر، ذات خدا به گونه اي است كه تعدد و كثرت بر نمي دارد و نمي توان در عالم خارج و ذهن براي او فرد ديگري تصور كرد.
قرآن و روايات به روشني بر يگانگي و بي همتايي خدا و تعددناپذيري ذات مقدس او دلالت دارد. سوره توحید به صراحت بر یگانگی و وحدانیت خدا تاکید دارد. اميرالمومنين علي(ع) در اين باره مي فرمايد: او يكي است و برايش در ميان موجودات، مانندي نيست.
بر اساس توحيد صفاتي، خدا واجد همه صفات كمال است و عقل و وحي بر وجود اين كمالات در ذات خدا دلالت مي كنند. خداوند دانا، توانا، زنده، شنوا، بينا و...است. اين صفات از نظر مفهوم با يكديگر تفاوت دارند. آنچه ما از دانا مي فهميم غير از آن چيزي است كه از توانا مي فهميم. اما آيا اين صفات همان گونه كه در مفهوم متفاوتند در وجود خارجي، يعني در وجود خدا نيز مغايرت دارند يا يك ذات است كه هم دانا است و هم توانا؟ در پاسخ بايد گفت از آنجا كه مغايرت آنها در ذات خدا، ملازم با كثرت و تركيب در ذات الهي است، صفات مزبور، در عين اختلاف مفهومي در مقام عينيت وحدت دارند. به تعبير ديگر ذات خدا در عين بساطت، همه اين كمالات را دارد و آن گونه نيست كه بخشي از ذات خدا را علم، بخشي ديگر را قدرت و بخش سوم را حيات تشكيل دهد. ذات خدا تماما علم و تماما قدرت و تماما حيات و...است.
براي روشني بيشتر می توان به اين مثال متوسل شد؛ هر يك از ما، معلوم خدا و در عين حال مخلوق اوييم. درست است كه مفهوم معلوم غیر از مفهوم مخلوق است، ولي در مقام تطبيق سراسر وجود ما معلوم و همچنين مخلوق خدا است، نه اينكه بخشي از ذات ما، معلوم خدا و بخش ديگر مخلوق او است. بنابراين، در مقام مصداق، هر يك عين ديگري و در مجموع عين ذات ما است.
صفات ذاتي خدا در عين قديم و ازلي بودن عين ذات اويند. از اين رو عقيده كساني كه صفات خدا را ازلي و قديم، ولي زايد بر ذات مي دانند،درست نيست، زيرا اين نظريه در حقيقت از تشبيه صفات خدا به انسان سرچشمه گرفته است و از آنجا كه صفات انسان، زايد برذات اويند، تصور شده است كه در خدا نيز چنين است، حال آنكه خدا به هيچ چيز مانند و شبيه نيست.
توحيد در خالقيت نیز به اين معناست كه در عالم، آفريدگار و خالقي جز خدا وجود ندارد و هر موجودي كه لباس هستي پوشيده مخلوق وآفريده او است. قرآن و عقل آدمي نيز توحيد در خالقيت گواهي مي دهند. قرآن در اين باره در آیه 16 سوره رعد مي فرمايد؛ بگو؛خدا خالق همه چيز است و او است يكتا و پيروز.
از اين آيه بر مي آيد كه خدا، آفريينده هر چيزي است كه لباس هستي به تن كند. همچنين علاوه بر وحي، عقل نيز بر توحيد در خالقيت گواهي مي دهد، زيرا خدا واجب الوجود است و همه اشيا غير از خدا ممكن و نيازمند است و تبعا وجود آنها از خدا است. البته، توحيد در خالقيت به معناي نفي اصل عليت در نظام هستي نيست، زيرا وجود علت و نيزعليت اشيا از مظاهرا راده خدا به شمار مي روند. خدا است كه به خورشيد و ماه گرمي و درخشندگي عنايت كرده است و هر گاه بخواهد اين ويژگي را از آنها مي گيرد. از اين رو آفريدگاري يكتا و بي همتا است. قرآن نيز نظام عليت را در عالم تاييد مي كند؛ خدا همان كسي است كه بادها را مي فرستد تا ابرهايي را به حركت در آورند، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه كه بخواهد مي گستراند و متراكم مي سازد.
توحيد در ربوبيت به معناي آن است كه تنها خدا در اداره و تدبير و كارگرداني جهان و انسان موثر است. توحيد در ربوبيت دو جلوه دارد؛ تدبير تكويني و تدبير تشريعي. مقصود از تدبير تكويني،كارگرداني جهان آفرينش است. بدين معنا كه اداره جهان هستي، همانند ايجاد و احداث آن فعل خداوند يكتا است
توحيد در تشريع به اين معناست كه قانون گذاري و تشريع فقط ويژه خدا است، زيرا كسي كه مي تواند زمام امور زندگي بندگان خدا را به دست گيرد، جز خدا نيست. انسان خواهان زندگي اجتماعي است و هر اجتماعي نيازمند قانون است . قانون گذار بايد دو ويژگي داشته باشد؛ اول، انسان شناس باشد يعني به همه رموز و اسرار جسمي و رواني انسان به طور دقيق آگاه باشد. نسخه پزشك در صورتي دقيق و كامل است كه وي از اوضاع و احوال بيمار كاملا آگاه باشد و نسخه را مطابق وضع مزاج بيمار و شرايط روحي او تجويز كند. انسان شناسي كامل تر از خدا وجود ندارد، زيرا هيچ كس آگاه تر از سارنده و خالق انسان به انسان نيست. دوم، از هر نوع سودجويي پيراسته باشد، زيرا قانون گذار ممكن است تحت تاثير منافع شخصي،گروهي و قبيله اي و حزبي قانون وضع نمايند.تنها خداست كه عاري از اين خصيصه است.
توحيد در اطاعت به اين معنا است كه تنها خدا را بايد اطاعت كرد، انسان بايد سخن او را بشنود و عمل كند. جهان هستي از جمله انسان و همه توانايي هايش وابسته به خدا و از آن اويند و از اين رو،تنها او شايسته اطاعت است. بدين دليل كه قرآن در آیه 16 سوره تغابن تنها اطاعت خدا را توصيه مي كند؛ پس تا مي توانيد از مخالفت خدا بپرهيزيد و به سخن او گوش فرا دهيد و از فرمانش اطاعت كنيد و انفاق كنيد كه براي شما بهتر است.