به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از كتاب «حاج آقا مجتبی» (گذری بر زندگی آيتاللهالعظمی حاج آقا مجتبی تهرانی) عصر دیروز دوشنبه 17 تیر با حضور محسن اسماعیلی، علیاکبر اشعری، حجتالاسلام محمدرضا زائری و حجتالاسلام مصطفی شاهمحمدپور، مدیر موسسه انتشارات مصابیحالهدی در فروشگاه شهر کتاب مرکزی برگزار شد.
اشعری در این برنامه گفت: از بعد از رحلت استاد، هنوز وقت نکردهام به خود بیایم و مطالبی که حاصل 40 سال همجواری با ایشان بوده، بنویسم. البته هر بار هم که به سراغ این موضوع رفتم، به دلیلی که نمیدانم، موفق به انجام نشدم. یکی ز موضوعاتی که استاد به آن پرداخت و 40 سال درباره آن مداومت داشت، بحثهای اخلاقی بود. وقتی این بحث را در انجمن اسلامی معلمان در یک ماه رمضان آغاز کردند، کار با آیه «لقد منّ الله علی المومنین....» شروع شد. اهمیت بیان این آیه در تاکید ایشان بر تزکیه نفس بود. با خودم فکر میکردم، اهمیتی که این آیه برای تزکیه نفس دارد، او را واداشت تا همان کاری را کند که انبیا به عنوان ماموران خدا انجام دادند. به هر حال علما وارثان انبیا هستند.
وی افزود: زمانی که شور انقلابی در سالهای انقلاب، جوانان را گرفته بود، عدهای در محضر ایشان تقاضا میکنند تا استاد به فراخور دوره جدید، بحث جدیدی را شروع کند. ایشان هم بحثهای اخلاقی را شروع کرد. امروز بعد از 30 و چند سال، وقتی به حاصل و نتایج این جلسات نگاه میکنیم، میبینیم که چقدر جای این بحثها و شنیدنها و عملکردنها، خالی بوده و هست. نه اینکه غلو کنم بلکه حقیقتا همه آنهایی که با استاد مجتبی تهران مانوس بودهاند، میدیدند که ایشان حرفی نمیزد که عامل به آن نبود.
رئیس پروژه باغ کتاب تهران ادامه داد: این موضوع علاوه بر اینکه از او فردی ساخته بود که مجالست با او شیرین بود، تاثیری در ابعاد دیگر شخصیتیاش گذاشته بود که باعث شد من که از سال 51 با ایشان آشنا شدم، چه بعد از انقلاب و چه قبل از آن، سوال، گفتگو یا نظر دادنی از او نبینم که جمع را قانع نکند. به این ترتیب امروز ما میبینیم که نسبت روشنی بین بصیریت، اخلاق و صفای باطن وجود دارد. لا به لای مطالبی که از خاطرات استاد استخراج میشود، علاوه بر این که بخش مهمی از تاریخ معاصر و تاثیرات استاد در آن آشکار میشود، سبک زندگی شخصی و ارتباطش با مریدان هم معلوم میشود.
اشعری گفت: حاجآقا مجتبی نه به عنوان یک واعظ که مانند یک پدر و مربی عمل میکرد و نسبت به تک تک افرادی که پیرامونش بودند، چنان رفتار میکرد که همه فکر میکردند خودشان نزدیکترین فرد به او هستند.