خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: امسال نیز حضور انبوه روزه داران، از هر گروه، دسته و سنّ و سال در بیست ویکمین نمايشگاه بین المللی قرآن ستودنی است؛ مرد و زن، طلبه و دانشجو، كوچك بزرگ و ... همه و همه آمده اند تا از تازه‌ترين محصولات فرهنگي- قرآنی ايران و جهان بازديد و كتاب‌هاي مورد نياز خود را تهيه كنند اما آنچه در اين ميان جلب توجه مي‌کند، تنوع آثار و محصولات فرهنگی عرضه شده براي مخاطبان است.

بیست و یکمین نمايشگاه بين‌المللي قرآن کریم، مانند سال‌هاي گذشته، از قبل از ماه مبارک رمضان آغاز شده و با استقبال نسبتا" خوبی رو به رو بوده است. با توجه به گرانی کاغذ و تصاعد هزینه های صنعت چاپ و ... اگر بگوییم نسبت به سال‌هاي پيش از رونق بيشتري برخوردار است، شاید سخنی به گزاف نگفته‌باشيم.

آنچه در اين ميان جلب توجه مي‌کند، تنوع آثار و محصولات فرهنگی عرضه شده براي مخاطبان است. و الحق و الانصاف، در ميان كتاب‌هاي مذهبی و دینی ناشران سراسر كشور، «گرافيك» و كارهاي زيباي «گرافيست»ها، قدرت‌نمايي مي‌كند... . مي‌توان گفت كه برخی طرح جلدها و نوشته‌های روي كتاب‌ها ـ كه آميزه‌اي از ذوق و هنر است ـ با انسان حرف مي‌زند و او را به سوي خود جلب مي‌كند. و چرا چنين نباشد؟ بايد «رنگ رخساره» خبر از «سرّ ضمير» دهد؛ و گرنه دچار نوعي دورنگي و ريا خواهد شد! 

جلوی برخي از غرفه‌ها كه توقف می کنی، ناخودآگاه، دستت به سوي كتابي دراز مي‌شود؛ آن را بر مي‌داري و به طرح جلد و نوشته ی زيباي روي آن خيره مي‌شوي، ورق مي‌زني و ... كتاب، تو را به دنياي خود مي‌برد.

كتاب‌هايي فراوانی هم هستند كه از معارفی بلند و مضامينی والا برخوردارند، اما طرح جلد و آب و رنگ به كار رفته در آن ها، چنگي به دل نمي‌زند. سوگ‌مندانه بايد گفت که اين نقيصه، در برخي از كتاب‌هاي ناشران و موسساتی كه پسوند «اسلامي» يا «ديني» را يدك مي‌كشند، بيشتر مشهود است؛ يا طرح جلد و عنواني كه روي آن درج شده، با محتوا هم‌خواني ندارد، یا حتی نام کتاب با خطی ناخوانا نوشته شده و یا از رنگ‌هايي استفاده شده كه رغبتي در دلِ مخاطبان و بازديدكنندگان برای نگاه کردن و ورق زدن ايجاد نمي‌كند، چه رسد به خريدن !!!

مي‌گويند در زمان‌هاي گذشته، دست اندركاران نگارش و چاپ، به شيوه‌هايي متوسل مي‌شدند كه يا افراد را به تفكر وا دارند، يا از ترس ظلم پادشاهان ستم پيشه و حاکمان، با استفاده از «كنايه» و «مجاز»، نام كتاب را انتخاب مي‌كردند؛ مثل كتاب «دو چوب و يك سنگ» كه به معناي 110 بود و اين رقم به حساب ابجد، برابر با نام مولاي متقيان، علي عليه السلام مي‌شد. اما امروزه تا چه حد از چنين روش‌هايي براي واداشتن مخاطبان به تفكر عميق استفاده مي‌كنيم؟

از سر كنجكاوي سراغ يكي از ناشران رفتم و درباره طرح جلد برخي از كتاب‌هايشان پرسيدم. اتفاقا" گرافیست و طراح جلدهاي آن انتشارات نیز آن جا بود و هنگامي كه فهميد درباره طرح‌ها پرسش‌هايي دارم، به توضيح سبك‌هاي طراحان غربي و استفاده آنان از رنگ‌ها و شکل ها پرداخت و به قدري اصطلاحات فرنگي را با زبان فارسي در هم آميخت كه فقط دانشجويان رشته ی گرافيك و طراحي از آن اصطلاحات سر درمي‌آورند ...  سرانجام نيز طوري بحث را خاتمه داد كه مردم این گونه دوست دارند و برداشت از اين تصاوير و طرح‌ها انتزاعي‌است و منتقدان این طرح ها و رنگ ها، بويي از ذوق و سليقه نبرده‌اند و همين قدر كه آن ناشر، آن طرح‌ها و رنگ‌ها را مي‌پسندد، كافی است. ...

ياد قصه‌اي قديمي افتادم كه پادشاهي مي‌خواست بهترين لباس دنیا را داشته باشد و دو نفر كه ادعا مي‌كردند خياط‌هاي ماهري هستند، از سادگي آن پادشاه  سوء استفاده كردند؛ مدتی خود را در کارگاه خیاطی مشغول کردند، لباسي نامرئي (!) براي او دوختند، مبلغ هنگفتی به جیب زدند و چنين ادّعا كردند كه فقط افراد با شعور می توانند این لباس را ببینند و هر كس اين لباس را نبيند، ابله و كودن است... و صد البته، همگان خود را با شعور نشان می دادند و لباس نا مرئی را می دیدند!!! 

هنرمندان ما تا چه حد تخصص را با تعهد عجين مي‌كنند و به داشته‌هاي فرهنگي و بومي‌مان، با چشم الگوگيري و دستاوردهايي ارزشمند و قابل احياء مي‌نگرند؟ آيا ما سوژه‌هاي ناب و اصيل ايراني ـ اسلامي، براي نشان‌دادن پيشينه فرهنگ و هنر اسلامي نداريم؟ آيا از ديرباز، غربيان با ديدن هنر اصيل اسلامي، انگشت به دهان نمي‌ماندند؟ آيا كتاب‌ها و محصولات اسلامي و ديني بايد با چنين كيفيت و طرح و رنگ‌هايي عرضه شوند؟؟؟

آیا براي عقب نماندن طراحان و هنرمندان از قافله ی ثروت، گاهی فرهنگ و هنر این گونه باید فدا  شوند و به مسلخ بروند؟

قم- مهدی محدثی