خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: جنگ ادبی "قندپهلو" از ابتدای ماه مبارک رمضان از شبکه آموزش سیما روی آنتن میرود، برنامهای که گرچه بیم آن میرفت نسخه مشابه برنامه مشاعره شبکه هفتم سیما باشد، اما با تفاوتهای بسیار از شرکتکنندگان گرفته تا مضامین و بخشهای مختلف، برنامهای از آب درآمده که میتوان امیدوار بود سازندگان با رفع ایرادها و خلأها آن را به یکی دیگر از برنامههای خاص شبکه آموزش تبدیل کنند.
این برنامه با گرد هم آوردن طنزپردازان سراسر کشور در رقابتی چند مرحلهای ضمن بهره گیری از عناصر و زیباییهای شعر طنز، قصد دارد لبخند را پس از صرف افطار مهمان خانههای هموطنان کند و در ۲۴ قسمت ۵۰ دقیقهای ساخته شده است. برنامهای که هر شب ساعت 21:30 روی آنتن میرود و تکرار آن روز بعد ساعت 11:30 پخش میشود.
رضا رفیع به عنوان مجری کارشناس و البته طراح این برنامه در گفتگویی با مهر شرکت کرده است که از منظر شما میگذرد:
*به عنوان شروع، از نحوه شكلگيري مجموعه طنز ادبي "قند پهلو" بفرماييد تا چاي سرد نشده است!
- اگرچه هميشه اجراي يك برنامۀ رقابتی رفاقتي در حوزۀ طنز به خاطر تجربۀ اجراي شب شعر طنز، يكي از دغدغههاي ذهني من بوده است اما از آنجا كه تا كسي مرا هل ندهد انگار موتورم روشن نميشود، همه چيز با يك پيشنهاد شروع شد. مدير شبكۀ آموزش دكتر قاسمي، ابتدا تهيهكننده برنامه دوست خوب و صفاپيشهام امير قميشي را فراخواند و سپس اين حقير سراپا تقصير را كه گويا ديواري كوتاهتر از ما پيدا نمیشد.
نگاه و ذهنيت مدير شبكه، ساخت يك برنامۀ ادبي مفرّح و در عين حال فاخر و آموزنده در حوزۀ شعر طنز بود كه با پررنگ بودن وجه تبسمزايي آن به موازات تفكرآفرينياش، مناسب پخش در شبهاي ماه مبارك رمضان باشد. اين نگاه در حقيقت، يك رويكرد سنتشكنانه بود چرا كه معمول و متداولش حركت به سمت ساخت يك سريال به اصطلاح مناسبتي براي ماه رمضان بود كه شما در ديگر شبكهها و در اين سالها ديدهايد و ميبينيد و البته رويكرد لازم و مفيدي هم هست.
*و شما از كي اين پيشنهاد را اجرايي كرديد؛ يعني به سمت توليد برنامه رفتيد؟
ــ اگر باز به خودم بود، كه وعده، ماه رمضان ديگر بود اما شبكه را اصرار بر آن بود كه براي همين ماه رمضان كه در آن هستيم، برنامه ساخته شود. پس با قميشي نشستيم و برنامه را طراحي كرديم. توافق بر اين شد كه كليت برنامه از بخشهاي كوتاه و متنوع تشكيل شود تا از ريتم و آهنگ تندي برخوردار باشد. من از بردن برنامه (يا بفرماييد هل دادن برنامه!) به سمت و سويي كه ناخواسته شكل و شمايل يك برنامۀ صرفاً مشاعره را به خود بگيرد، اجتناب داشتم.
در اين حوزه، برنامۀ خوب دكتر اسماعيل آذر هست و هرچند كه زمينۀ كاري و كاربري ما طنز است و نه مثل آن برنامه، شعر جدي؛ اما باز هم پرهيز داشتم از تشابه مگر از سر تساهل، در مواردي كه چارهاي نيست. مثل بخش "بيتابيت" كه به هر حال، نوعي مشاعره در آن صورت ميگيرد. هرچند كه در مراحل نهايي برنامه، شركت كنندگان از اشعار طنز خود ميخوانند.
*ميتوانيد بخشهاي مختلف برنامه را نام ببريد؟
ــ هرچه كار سخت است، از ما ميخواهيد! بخش "مشاعره به مثل" هست كه من به عنوان مجري ــ كارشناس برنامه مصرع طنزي ميخوانم و از دوستان شاعر و طنزپرداز ميخواهم تا با يك مصرع از خودشان كه تقريباً في البداهه ميسرايند آن را تكميل كنند. نميخواستم عين "نقيضه" باشد كه مصرع اولش جدي است. براي افزايش لبخندآفريني اشعار، پسنديدم كه مصرع نخستين نيز به طنز باشد.
بخشي هم هست با عنوان "بيتابيت" كه دوست خاكسار و استاد ارجمندم دكتر ميرجلال الدين كزازي، زماني آن را به عنوان معادل و مترادف واژۀ عربي "مشاعره" به من پيشنهاد كرده بودند. فقط در اين بخش هفت ــ هشت دقيقه است كه مشاعره انجام ميگيرد. آن هم با اشعار طنز كه ميدانيد چقدر به ياد آوردن اين دست اشعار، به دليل محدود بودن شعرهاي طنز قابل ارائه كه در يك بيت واجد معنا باشد و به اصطلاح، موقوف المعاني نباشد، سخت است.
بخش "عكس و مكث" نيز از ديگر آيتمهاي برنامه است. عكسي داراي بار طنز را نشان ميدهيم و از شركت كنندگان در برنامه ميخواهيم كه ظرف مثلاً يك يا دو دقيقه، بيت يا ابيات طنزي درباره آن عكس بسرايند. اين عنوان، نام ستون طنزي بود كه در سالهاي پاياني هفته نامۀ گل آقا در آنجا مينوشتم. با اين تفاوت كه مضمون آن ستون بيشتر سياسي بود و در اين برنامه، اجتماعي.
بخش "طنزچين" هم هست كه در يک بيت شعر طنز، كلماتي نقطه چين ميشوند و از دوستان طنزپرداز ميخواهيم كه با توجه به زاويۀ ديد طنز و ذوق و ذائقهاي كه در اين عرصه دارند؛ از خودشان، كلماتي جايگزين پيشنهاد دهند. در بخش "هدفمندسازي شاعرانهها" نيز با در اختيار قرار دادن دو كلمۀ به ظاهر بي ربط با هم، اما داراي ارتباطي پنهاني و هدفمند از منظر طنز، يك يا دو بيت شعر، به صورت بداهه بپردازند و بپزند.
دو بخش ديگر هم، يكي "شعرشناسي" و در حقيقت "شاعرشناسي" است كه شعري خوانده و گفته میشود: "صاحب اين شعر كيست؟" بي صاحب كه نيست! (همان كه در قديم اگر نميدانستند صاحبش كيست ــ چون امكاناتي مثل موتورهاي جستجوگر در فضاي اينترنتي نداشتند ــ زير آن را لاادري امضاء و خودشان را خلاص ميكردند!)
و بالاخره بخش محتوايي ديگر برنامه، "تفسير شعر" است؛ حرف حساب اين شعر چيست؟ شعري به طنز خوانده ميشود و آنگاه از دوستان طنزپرداز خواسته ميشود تا به زبان طنز، به تفسير منظور شعر يا شاعر بپردازند. غرض، به تماشا نشستن نوعي نثر طنز در حاشيۀ شعر طنز است كه در اين برنامه، محوريت دارد. در پايان هم كه كار تجميع امتيازات صورت ميگيرد. كار داوري هر بخش به عهدۀ دوست طنزپردازم سيدشهرام شكيبا سپرده شده كه يك تنه، بار هيأت داوران را به دوش ميكشد و البته لابه لاي برنامه از گفتهها و نكتههاي طنزش نيز بهره مند ميشويم. به خصوص در گپ و گفتهاي كوتاهي كه با مجري دارد. از قديم گفتند: دو سلماني اگر بيكار باشند/ ز بيكاري،سر هم ميتراشند! فلذا شما تصور بفرماييد كه دو آدم طناز به جان هم بيفتند، چه بليشوي و الم شنگهاي بر پا ميشود.
*شما را در بين طنزپردازان، به بداهه گويي ميشناسند. از اين خصوصيت طنز شفاهيتان در اين برنامه چه استفادهاي كردهايد؟
ــ مسلماً سوءاستفاده نكردهايم! بداهه پردازي، يك اتفاق از پيش تعيين شده يا قابل پيش بيني نيست. در "آن" اتفاق ميافتد. گپ و گفتهاي پيش آمده و مباحث مطرح شده، فضا و شرايط لازم براي طنز بداهه را پديد ميآورد. كار حساسي هم هست و اگر دقت و رقت كافي در كار نباشد، ممكن است به اندك چيزي به سمت لوث و لوس شدن پيش برود. در اين برنامه، سعي كردهام كه در گفتگو با شاعران طنزپرداز شركت كننده در "قندپهلو" و نيز با داور برنامه كه خود طنزپرداز است و اصطلاحاً اينكاره است، بده بستانهاي كلامي و ظريفه گوييهايي داشته باشم.
از دوستان هم خواستم تا فضاي برنامه را به همين سمت پيش ببرند و هرجا احساس كردند نكتهاي به ظرافت و صرافت ميشود مطرح كرد، نترسند و طرح كنند. فوقش پخش نميشود، يا درجا كات ميدهيم!
*با توجه به اينكه از زمان طرح موضوع ساخت برنامه تا فرارسيدن ماه مبارك رمضان، مهلت و فرصت چنداني نبود، ضبط برنامه چگونه انجام شد؟
ــ در يك كلام، با اعمال شاقه! با مساعدت عوامل فني و دوستان طنزپرداز، از حوالي 10 شب تا دمدماي صبح كه ساعت پنج بار مينواخت، كار ضبط ادامه پيدا ميكرد. هر شب چهار برنامه ضبط ميكرديم. گاهي چنان ذهن خسته ميشد كه به اصطلاحِ اهل كامپيوتر، هنگ ميكرد. حال آن كه براي يك چنين برنامۀ طنز حساسي كه يك پاي قضيه، بر اساس بداهه گويي و نكته سنجي است، بايد ذهن خسته نباشد تا حضور ذهن سرجايش باشد. منتهي كاري نميشد كرد. تا حلول ماه مبارك، چهار پنج روزي بيش نمانده بود و نيت كرده بوديم كه اين كار انجام شود. شايد در اين ماه مبارك، شخص روزه داري لبخند زند و ما نيز شريك ثوابش شويم. حاجي، انا شريك!
*نحوۀ دعوت دوستان طنزپرداز براي شركت در برنامۀ "قندپهلو" چه شكلي بود و آيا تصوير روشني از ماوقع داشتند يا با اعتماد به شما جلو آمدند؟
ــ مخلوطي از اين هر دو. در جلسهای كه برگزار شد، طرح براي دوستان توضيح داده شد. چند نفري پا پس كشيدند، خصوصاً خانمهاي طنزپرداز كه جميعاً آبستراكسيون كردند و به زبان حال فرمودند: "دور ما را خط بكشيد"! شايد در ذهن خود چنين خيال ميكردند كه فضا خيلي رقابتي و مسابقهاي است و ممكن است كم بياورند! در صورتي فضاي برنامه اصلاً قرار نبود به اين سوي حركت كند. كاملاً رفاقتي آغاز شد و شما خواهيد ديد كه كاملاً رفاقتي نيز پايان خواهد گرفت. بيشتر نميگويم كه آخرش لو نرود...
يكي از خانمها گفت ممكن است ما به مرحلۀ آخر نرسيم؟ گفتم بله. با نهايت لطف و ادب و در هالهاي از رودربايستي و حجب و حيا پرسيد: اگر ما نياييم، برنامه برگزار ميشود؟ بي هيچ وقفهاي در جوابش گفتم: بله، برگزار ميشود.
البته يك برنامۀ طنز متنوع و مفرح، حساسيتهاي خاص خودش را هم دارد كه از اين حيث نيز ترجيح داديم تا دور نخستين اين برنامه را با آقايان رجال پيش ببريم. اگر مثل آدم پيش رفت و كار شسته رفتهاي از آب درآمد ان شاءالله تعالي در ادامۀ اين حركت، از حضور خوب خانمهاي شاعر و طنزپرداز نيز در "قندپهلو" استفاده كنيم. هرچند شايد تعدادشان انگشت شمار باشد.
*برنامۀ ادبي "قندپهلو" در حوزۀ طنز تلويزيوني، شايد بشود گفت كه يك نوآوري قائم به خود است كه از ديگر برنامهها الگوبرداري نكرده است و براي نخستين بار، با دستمايه قرار دادن شعر طنز در قالبها و آيتمهاي مختلف و متنوع، سعي در جا انداختن اين مطلب و مدعا دارد كه با تكيه بر منابع طنز متون ادب پارسي و در اينجا اختصاصاً شعر طنز، ميشود برنامههايي ساخت كه علاوه بر قدرت جذب مخاطب، تبسم و تفكر را فراروي بيننده قرار دهد و او را با گونهاي از طنز فاخر آشناتر كند. نظر شما چيست؟
ــ جانا، سخن از زبان ما ميگويي! من در پرداخت اين برنامه و فاخر بودن آن، حتي روي جزئيات آن بحث داشتم. خوشحالم كه مديريت شبكه و قائم مقام آن علمداري و تهيه كننده برنامه، همگي شناخت خوبي از جنس كار داشتند. همين همدلي و همفكري و اعتماد مجموعه به من طنزپرداز بود كه كار را جلو ميبرد و سختي كار را هموار و دلنشين ميكرد. كافي بود يك نفر باشد كه منظور از طنز فاخر را به درستي درنيابد، تا احساس كنم دست من بسته است و نميتوانم كار را جلو ببرم. برخورد من با مقولۀ طنز،كاملاً جدي است. معتقدم باید از هر گونه شوخي در فرم و محتوا، در شكل دكور و نحوۀ اجرا كه ممكن بود كار را به سطح ببرد و به سمت فكاهه سوق دهد؛ دوري كرد. و خدا را شكر كه در سايۀ درك درست دوستان از اين مقوله، كار به خوبي و با سرعت پيش رفت. هرچند خيلي فشرده و پدر در آر!
*دوست داريد باز هم اين برنامه ادامه پيدا كند يا كه عقب نشيني ميكنيد؟
ــ به طور قطع، اگر اين برنامه با اقبال عام و خاص ــ كه مطلوب من است ــ مواجه شود و نظر مسئولان شبكه بر استمرار آن باشد اين ظرفيت و قابليت در برنامه هست كه حتي با اضافات و تغييرات و بلكه تعميرات لازم، لااقل هفتهاي يكبار، مثل شب جمعه، پخش شود. منتهي با فرصت و فراغت بيشتر و بدون هيچ گونه عجله در ساخت و پرداخت و انداخت! كه نگويند: هر كه آمد عمارتي نو ساخت/ رفت و منزل به ديگري انداخت!