دکتر قاسم پورحسن در مورد اینکه برخی کارشناسان حوزه فلسفه برای کودکان معتقدند که نظام آموزش و پرورش ما دانش آموزان متفکر تربیت نمی کند نظر شما چیست به خبرنگار مهر گفت: این مسئله را نمی شود به نحو کاملی پذیرفت یعنی اینگونه نیست که نظام آموزش و پرورش ما دقیقاً دانش آموزان حافظه محور را شکل بدهد و تربیت بکند و نظام تربیتی مبتنی بر فلسفه برای کودکان جدید کاملاً دانش آموزان متفکر و پرسشگر تربیت کند.
وی افزود: در عین حال که می توانیم در عنصر پرسشگری و خلاقیت و تفکر انتقادی در نظام آموزش و پرورش تأکید بکنیم باید نظام آموزش و پرورش امان را بازسازی کنیم. مزایایی را که دارد مورد توجه قرار بدهیم و بر اساس رویکرد جدید ترکیبی از آموزه های اصلی نظام تربیتی ما و عناصر مهم فلسفه برای کودکان را بتوانیم با هم عجین کنیم.
استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی گفت: اینگونه نیست که تمامی عناصر فلسفه برای کودکان در دوره جدید عناصر کار آمدی باشند بعضی می توانند کاملاً در جهت روند مخالف تربیت پیش بروند اینگونه نیست که جنبه هدایت و راهنمایی را کاملاً رها بکنیم و صرفاً برتربیت کودک پرسشگر و متفکر محض تأکید بکنیم.
وی تصریح کرد: تفکر همراه با تربیت و راهنمایی و جهت دادن باید باشد پس یک پاشنه آشیلی برای فلسفه برای کودکان وجود دارد و آن رها کردن اصول و نظام تربیت است. غفلت از راهنمایی و هدایت است بی توجهی به هرگونه اصول، مبانی و آموزه هاست. پس این به نظر نمی رسد که لزوماً باید نظام آموزش و پرورش مان را بر اساس دیدگاه های فلسفه برای کودکان پایه گذاری کنیم. نه، فلسفه برای کودکان به خصوص در دوره جدید و به ویژه با توجه به آرای لیپمن برخی از مزایایی دارد که باید آن برخی از مزایا را صرفاً به عنوان روش انتخاب کرد و ترکیبی از آن روش و اصول و مبانی را شکل بدهیم.
استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در مورد اینکه چه راهکارهایی برای تربیت تفکر انتقادی و فلسفی کودکان و نوجوانان در نظام آموزشی ما پیشنهاد می کنید هم اظهار داشت: نظام آموزشیما واجد مبانی ای است که نمی توانیم از آن غفلت کنیم یا آنها را کنار بزنیم کسانی که بر فضیلت فلسفه برای کودکان تأکید افراطی می کنند از این مبانی و اصول تربیتی غفلت می کنند. آنها تأکیدشان این است که هر آنچه را که در فلسفه برای کودکان وجود دارد یا نظریه پردازی شده است کاملاً درست است. خیر، بخشی از آنها که متوجه روش باشد درست است. یعنی خلاق بودن، متفکر بودن و پرسشگر بودن مبتنی بودن آموزش بر دیالوگ و گفتگو اینها روشهای مؤثری هستند باید روش های جدید را صرفاً به عنوان متد و روش و نه به عنوان اصول و مبانی بگیریم و انتخاب و اخذ کنیم و با مبانی امان ترکیب کنیم.
وی در پایان یادآور شد: بنابراین این یک نکته بسیار مهم است که اینگونه نیست که به طور تام هر آنچه را که در فلسفه برای کودکان داریم هم به لحاظ مبانی و هم به لحاظ روش کاملاً درست است. خیر، تنها جنبه هایی که مربوط به روش است می توانیم به عنوان روش کارآمد اخذ کنیم.