یک استاد دانشگاه تبریز گفت: موظفیم که اگر از یک چیزی که برای ما خیلی مسلم است و خیلی شجاعت بحث درباره آن را نداریم وقتی بچه پرسید باید با صراحت به آن پاسخ داده شود . البته هم بزرگترها و هم بچه ها خواهند دید که بشر محدودیت هایی دارد و همه سؤالاتش جواب قطعی ندارد.

دکتر حسن فتحی استاد فلسفه دانشگاه تبریز در مورد اینکه برخی کارشناسان حوزه فلسفه برای کودکان معتقدند که نظام آموزش و پرورش ما دانش آموزان متفکر تربیت نمی کند نظر شما چیست چه راهکارهایی برای تربیت تفکر انتقادی و فلسفی کودکان و نوجوانان در نظام آموزشی ما پیشنهاد می کنید به خبرنگار مهر گفت: به طور کلی در نظام آموزشی ما جنبه تعلیمی و حفظی به این معنا که محتویاتی را به عنوان مطالب مذکور به دانش آموزان یاد می دهیم بر جنبه حضور فعال و درگیرانه دانش آموز یا آنچه که بناست یادبگیرد و جنبه تفکری پویا در دانش آموز است غلبه دارد.

وی افزود: دلایل این امر هم مختلف است. شاید یکی از آنها هم که خیلی صریح خودش را نشان می دهد این است که ما دانش آموزان را برای رقابت های کنکوری تربیت می کنیم و اینها راحتی، فراغت و اصالت و پویایی تعلیم را به حالت ابزاری تبدیل می کند اینکه فلان سؤال را چگونه جواب دهد تا فلان اندازه رتبه اش بالا برود آن حالت پویایی را در برابر این حالت ابزاری ضعیف می کند. حجم کتاب ها و نحوه تعلیم و تدریس ها هم به گونه ای است که دانش آموز بیشتر موظف است بخواند و حفظ کند و کتبی و شفاهی هر چه خوانده پس بدهد . البته این وضع مطلوب نیست.

این استاد گروه فلسفه دانشگاه تبریز اظهارداشت: به همین غایت با ضعیف کردن و یا از بین بردن عللی که به این حالت منجر می شود می توانم زمینه را طوری فراهم کرد که کودکان بیندیشند و به جای اینکه گیرنده و حفظ کننده اندیشه های دیگران باشند برای مواجه با واقعیاتی که برای هر کسی منحصر به فرد است خودشان دارای اندیشه پویا و زایا باشند.

این محقق و نویسنده تصریح کرد: این وضع موجود است. برای رهایی از این حالت و رسیدن به منظور گفته شده تنها از نظام آموزش و پرورش نباید حرف بزنیم. جلوتر از آن در خانه، و هر آنچه که بچه با آن درگیر  است تلویزیون و فضاهای مجازی و مواجهه اطرافیان و شاید از همه مهمتر والدین و بعد در مدرسه مجریان تعلیم و تربیت همه در این خصوص باید به آنچه که انجام می دهند توجه داشته و پایبند باشند. شاید از مهمترین این عامل ها که شایع هم است کم حوصلگی بزرگترها در مواجهه سؤالات بچه ها است. میان کودک و فیلسوف یک قرابتی است که هردو اولیات و مسلمات که خیلی راحت پذیرفته شده اند آنها را مورد چون و چرا قرار می دهند. اولیا و مجریان تعلیم و تربیت موظفند که به این نوع سؤالات بچه ها اهمیت دهند و از کنار آن با بی حوصلگی نگذرند.

فتحی یادآورشد:  اگر بخواهیم افراد مختلف از اقلیم های مختلف با سلیقه های مختلف با عقاید دینی مختلف با عادات و عرفهای مختلف با هم دیالوگ داشته باشند و با هم درباره آنچه که مورد بحث اشان است توافق کنند باید از همان اول زبان عقل و منطق را تقویت کنیم. بچه وقتی سؤال می کند درواقع عقلش او را به این کار واداشته است و فطرت سلیم و فایده اوست که چیزهایی را می پرسد که برای ما علاوه بر مورد کم حوصلگی شاید این مشکل را هم داشته باشد که از بحث درباره آنها ترس داشته باشیم. بر این مورد هم باید غلبه کنیم. بچه ها معمولاً چیزهایی می پرسند که ممکن است مسلمات دینی، عرفی و علمی ما باشد با پرداختن به این نوع پرسش ها است که بچه به جای اینکه اعتقادات والدین را هضم نشده داشته باشد چه دینی چه عرفی و چه علمی، به جای آن اعتقادات خودش را داشته باشد.

فتحی درادامه تصریح کرد: در این صورت وقتی بچه بزرگ می شود اصالت دارد و مقلد نیست باصطلاح در برابر برنامه ریزی فرهنگی دیگران استقلال دارد به جای اینکه مدپذیر باشد مد ساز است و ما موظفیم که اگر از یک چیزی که برای ما خیلی مسلم است و خیلی شجاعت بحث درباره آن را نداریم وقتی بچه پرسید باید با صراحت به آن پاسخ داده شود . البته هم بزرگترها و هم بچه ها خواهند دید که بشر محدودیت هایی دارد و همه سؤالاتش جواب قطعی ندارد و سرنوشت ما اندیشیدن و چیزهایی را دانستن و در راستای دانستن چیزهای دیگر قدم برداشتن و در راه بودن همراه اندیشه یا با اندیشه زیستن است.

وی اظهارداشت: این مسئله می تواند هم تعامل بین همه انسان ها را و هم زیست فعالانه در محیطی را که هرگز امروزش با دیروزش برابر نیست توانایی این زیست را برای ما فراهم کند.