اصول دين پنج اصل توحيد، معاد، نبوت، عدل و امامت است. عدل و امامت اختصاصا در شيعه از اصول دين به حساب می آید و گاهي اين دو را به نام دو اصل مذهب مي نامند. البته مقصود اين است كه از نظر اسلام شناسي اين مذهب و از نظر پيشوايان اين مذهب، عدل و امامت هم از اصول اسلام است. از نظر مذهب شیعه اصل عدل بسيار مهم بوده و فراتر و والاتر از مسائل اخلاقي است.
روزها و شب ها تعلق دارد به مجسمه عدل و عدالت حضرت علي(ع) كه ديگران درباره اش گفتند قاتل او همان عدل و مساوات بود؛ و قتل في محرابه لشدة عدله. بدون شک حضرت علي (ع) مجسمه عدل و نمونه رحمت و محبت و احسان بود. شب گذشته ضربت خوردن اين شهيد عدالت است، ضربتي كه در راه انعطاف ناپذيري از حق و عدالت و دفاع از حقوق انسان ها خورد و در عين حال همين ضربت به مرارتها و مجاهدتها و مشقت ها و رنجهاي او در اين راه خاتمه داد و او را در حال انجام وظيفه از پا درآورد، ضربتي كه خود او را آسوده كرد اما جهان اسلامي را تا ابد در مرگ چنين امام عادلي كه اگر حكومتش مدت بیشتری ادامه پيدا مي كرد،جامعه نمونه كامل و درخشان اسلامي جامه عمل مي پوشد سوگوار ساخت.
اينكه خود او را آسوده و راحت كرد و از نظرشخص خودش آسايش يافت ،تعبيري است كه از كلام خودش اقتباس شده است. در همان حال كه در اثر آن ضربت در بستر افتاده بود فرمود؛ مثل من مثل تشنه اي است كه در شب تاريك در صحراي بي پاياني در جست و جوي آب روان باشد و ناگهان به آب برسد، و من هميشه از خداوند مي خواستم كه هر وقت مقرر شده بميرم در بستر نميرم، در راه خدا كشته شوم و اين آرزوي من بود كه به آن رسيدم. (و ما كنت الا كقارب ورد و طال وجد)
اما بحث این است که چگونه عدالت علي(ع) قاتلش شد و چگونه قاطعیت او در اين راه، آشوبها و فتنه ها از طرف آنها كه عدالت علي(ع) مستقيما بر ضرر آنها بود بپا كرد، و اين عدالت چه جور عدالتي بود؟ آيا يك عدالت صرفا اخلاقي بود نظيرآنچه مي گوييم امام جماعت يا قاضي يا شاهد طلاق بايد عادل باشد و اين جور عدالتها كه باعث قتل كسي نمي شود بلكه بيشتر باعث شهرت و محبوبيت و احترام مي شود.
آن نوع عدالت حضرت علی (ع) كه قاتلش شناخته شد در حقيقت فلسفه اجتماعي او و نوع تفكر مخصوصي بود كه در عدالت اجتماعي اسلامي داشت و خودش شديدا اصرار مي ورزيد كه عدالت اجتماعي اسلام و فلسفه اجتماعي اسلام صرفا همين را اقتضا مي كند.
امام علی (ع) تنها عادل نبود، بلکه عدالتخواه هم بود. فرق است بين عادل و عدالتخواه، همان طوري كه فرق است بين آزاد و آزاديخواه؛ يكي آزاد است يعني خودش شخصا مرد آزادي است و يكي آزاديخواه است يعني طرفدار آزادي اجتماعي است و آزادي هدف و ايده اجتماعي اوست. علم هم همين طوراست يكي شخصا عالم است يكي علاوه بر اين طرفدار عموميت علم و سواد و تعليم عمومي است. همين طور است عدالت؛ يكي شخصا آدم عادلي است و يكي عدالت خواه است، عدالت فكر اجتماعي اوست. باز مثل اينكه يكي صالح است و ديگري اصلاح طلب. آيه كريمه 135 سوره نسا مي فرمايد قيام به قسط يعني اقامه و بپاداشتن عدل، و اين غير از عادل بودن از جنبه شخصي است.