حجت الاسلام دکتر علیرضا قائمی نیا با بیان اینکه نظام سازی مبتنی بر این است که یک متفکر با چند اصل مشخص بتواند چند حوزه را تحت مطالعه علمی قرار دهد؛ گفت: امروزه پیشرفت های معرفتی باعث شده متفکران به این نتیجه برسند که دیگر نظام سازی تنها به وسیله یک متفکر یا اندیشمند امکان پذیر نیست، نظام سازی یک ادعای افراطی است و با توازن معرفتی بشر سازگاری ندارد.

حجت الاسلام دکتر علیرضا قائمی نیا عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره عدم نظام سازی متفکران و اندیشمندان امروز برخلاف اندیشمندان گذشته به خبرنگار مهر گفت: اولین دلیل این مسئله گستردگی موضوعات و تنوع آنها در زمینه های مختلف است، این گستردگی مانع از گردآوری موضوعات مختلف در یک اصول یا نظامی واحد می شود. در زمان های گذشته زمینه های علمی مرتبط با یکدیگر در این حد گسترده نبودند و معمولا برای یک دانشمند یا یک متفکر ممکن بود تا در چند اصل نظام سازی کند و ارتباط موضوعات مختلف را با یکدیگر به منصه ظهور بگذارد، اما امروزه این زمینه ها بسیار گسترده و ارتباط میان آنها بسیار پیچیده شده است تا جایی که پیدا کردن نظام حاکم بر آنها نیز بسیار دشوار است. بنابراین می توان این طور نتیجه گرفت یک دلیل این مسئله به پیچیدگی موضوعات مختلف ارتباط پیدا می کند.

قائمی نیا اصول و مبانی حوزه های مختلف علمی را دلیل دیگر این پیچیدگی دانست و افزود: در قدیم اصول و مبانی موجود، حوزه های محدودتری را در بر می گرفت این در حالی است که با موضوعات مطروحه نیز به مراتب مخالفت های کمتری می شد، اما امروزه پیدا کردن روابط معقول میان حوزه های مختلف علمی و متناسب با عصر فعلی بسیار دشوار است، ضمن اینکه مکاتب بسیار مختلفی پیدا شده که به یک مسئله از جنبه های مختلفی نگاه می کند. می توان گفت فیلسوفی را نمی شناسیم که با تسلط کامل بر همه مکاتب بتواند راه حل های گوناگون مسئله را ببیند و از آنها نظام سازی کند.

این محقق و استاد دانشگاه مسائل معرفتی را یکی دیگر از دلایل عدم نظام سازی در عصر امروز دانست و گفت: نظام سازی مبتنی بر این است که یک متفکر با چند اصل مشخص و تعریف شده بتواند چند حوزه را تحت مطالعه علمی قرار دهد؛ همین موضوع یک نوع محال بودن درون نظام سازی قرار می دهد. امروزه پیشرفت های معرفتی باعث شده متفکران به این نتیجه برسند که دیگر نظام سازی تنها به وسیله یک متفکر یا اندیشمند امکان پذیر نیست، در واقع نظام سازی فقط یک ادعای افراطی است و با توازن معرفتی بشر سازگاری ندارد، حتی در فلسفه غرب نیز از زمان هگل به بعد، دیگر هیچ نظام فلسفه ای ایجاد نشد و عصر هگل، عصر پایان نظام های فلسفی است.

عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پاسخ به این سوال که آیا رواج فلسفه تحلیلی به معنای این است که موضوعات فکری و فلسفی باید تخصصی­تر پیگیری شوند، این طور پاسخ داد: بله قطعاً. یکی از ادعاهای فیلسوفان این نوع مکتب بر این است که باید به سمت تخصصی شدن پیش بروند، در واقع موضوع مورد تأکید این نوع فلسفه، تحلیل منطقی یک مسئله به معنای دست یافتن به راه حل آن است. به این معنی که با تحلیل دقیق منطقی و زبانی یک مسئله فلسفی می توان راه را برای پاسخ به این سوال باز کرد که آیا مسئله ای حل پذیر هست یا نه؟ و اگر حل پذیر است این کار چطور باید به انجام برسد؟ البته فیلسوفان فلسفه تحلیلی به دنبال نظام سازی فلسفی نیست. آنها به این موضوع واقف هستند که امروزه نمی توان نظام سازی فلسفی ارائه داد.

قائمی نیا در خصوص وجود رابطه میان افول ایدئولوژی و افول نظام های فکری-فلسفی جهان گفت: قطعاً تعدادی از اندیشمندانی که به دنبال نظام سازی بودند محرک هایی از ایدئولوژی داشتند ولی این موضوع دلیل بر این نیست که بگوییم چون ایدئولوژی ها افول کردند نظام سازی هم امکان پذیر نیست. دلیل این موضوع بیشتر به نقص معرفتی بشر و گستردگی حوزه های مختلف مربوط می شود. به عنوان مثال هگل نظام فلسفی ارائه داد که از مسائل سیاسی تا معرفت شناختی، اخلاق و ... را در خود می گنجاند، اما بشر امروز به این موضوع واقف است که قادر به ارائه نظامی نیست که همه موضوعات را تحت پوشش خود قرار دهد و این مسئله بیشتر معرفتی است تا ارتباط ایدئولوژی و نظام سازی.