بر اساس تعاليم اسلامي قبولي عمل اخلاقي مشروط به نيت و انگيزه خالصانه وي جهت تقرب جستن به خداوند است و هيچ عملي بدون نيت قرب خداوند از فاعل اخلاقي پذيرفته نمي شود، حتي اگر انسان بدون نيت قرب به خداوند جانش را در ميان كارزار در ركاب رسول خدا (ص) ببازد، عمل وي فاقد ارزش مي باشد. هر چند حضور انسان صادق، عادل و منصف درجامعه به خير و آرامش اجتماعي منجر مي شود اما اگر فاعل اخلاقي بخواهد به فضيلت كامل دست يابد و عمل وي سيري ارتقا يابنده و نامتناهي پيدا كند براي همه اين صفات بايد نيت قرب به خداوند را داشته باشد، زيرا وي با انگيزه تقرب جستن به پروردگار، خود را وارد دريايي از صفات نيك و مطلق الهي مي كند و عملش چون قطره اي كه به دريا بپيوندد شكوه و عظمت دريا را به خود مي گيرد و فعل اخلاقي چنين فاعلي منزه از خود محوري و فرد گرايي خواهد بود زيرا او مي كوشد تا خود را به وحدت الهي نزديك سازد.
به اين ترتيب وظيفه گرايي فاعل اخلاقي به منزله اطاعت از خداوند است و نتيجه گرايي فاعل اخلاقي به منزله تقرب به خداوند مي باشد. "آبلارد" با تمركز بر رضايت و نيت فاعل اخلاقي تاكيد بر اخلاق فردي و ذهن گرايانه دارد و "كانت" در وظيفه گرايي خود بر نوعي نيت و انگيزه فرد گرايانه اومانيستي تاكيد مي كند در حالي كه اسلام من فردي را مستحيل در جمع مي داند و اخلاق عرفاني اسلام با وجود تاكيد بر يك بعد درون گرايانه، بعدي برون گرايانه را نيز عرضه مي كند و به اين ترتيب هيچ حيطه اي را ناديده نمي گذارد.
در مقايسه بايد گفت هر قدر عمل اخلاقي كانت كه فريضه گرايانه است خشك و فاقد لذت است. در فريضه گرايي اسلام نظر به غايت قرب به خداوند، عمل را شيرين و لذت بخش مي سازد و چنين لذتي خودخواهانه نيست تا به قول كانت ضد ارزش تلقي شود. چون اين لذت، انسان را از فرديت خويش بيرون مي آورد و به جمع گره مي زند. به اين ترتيب تنازع و تزاحمي ميان تعالي طلبي افراد با يكديگر رخ نمي دهد. همچنين انسان در پايان عمل اخلاقي احساس لذت مي كند زيرا به مرحله توحيد افعالي رسيده و اراده الهي را بر روي زمين تحقق بخشيده است و اين لذت با لذايذ محدود و فنا پذيرجسماني و حتي لذائذ روحاني بريده از تعالي الهي بسيار متفاوت است.
انسان متخلق به اخلاق الهي مصداق آيه یکم سوره مبارکه بقره است كه"فمن تبع فلا خوف عليهم و لاهم يحزنون؛ كسي كه از هدايت من تبعيت كند هيچ خوف و اندوهي براي او نيست". لذا هيچ ترس و اندوهي براي او نيست و سرشار اشتياق، لذت و بهجتي متعالي است كه ازطريق انجام اموري روزمره و عادي با مراعات اخلاق حسنه حاصل مي شود.
وي در عمل اخلاقي هر چند با اصالت دادن به نيت كه "الاعمال بالنيات" در پي انجام وظيفه است، اما در مورد نتيجه فعل اخلاقيش به علت توكل و اعتمادي كه بر خداوند دارد و او را حاضر و ناظر در همه امور مي داند و جهان را سراسر آيات الهي مي داند معتقد است هيچ عمل خيري در عالم بي نتيجه نمي ماند و لذا قلبش از امید سرشار است تا جايي كه حضرت ابراهيم (ع) كه در مورد ذبح فرزندش به انجام وظيفه مي انديشيد به علت اعتماد و اتكالش به خداوند دلش به نتيجه گرم بود و لذا او و فرزندش هر دو ار اين طريق با تحقق بخشي به مشيت پروردگاركه خير مطلق، حسن، جمال و رحمت مطلق است به او تقرب جستند.
نكته مهم اين است كه در ديدگاه ديني، انسان حيات را محدود به عالم مادي و متناهي نمي داند، بلكه آن را جرياني غير متناهي تلقي مي كند كه با مرگ جسماني پايان نمي يابد و لذا مشاهده نتايج عمل، محدود به دنيا نمي شود. علاوه بر اينكه اراده الهي به اين امر تعلق گرفته كه انسن جانشين او بر روي زمين باشد و زمين خاكي را چون بهشت افلاكي جايگاه حسن، زيبايي، خير، عدالت و رحمت بسازد و تشريع قوانين الهي نيز در جهت همين امر صورت گرفته هر چند اراده خدا در مورد بندگان خاص و اوليائش به گونه اي است كه اخلاص و تعبد بيشتري را مي طلبد و به اين دليل ابراهيم (ع) مورد امتحاني سخت قرار گرفت تا ميزان اخلاص و تعبد او و فرزندش سنجيده شود.
لذا وظيفه بندگي ايجاب مي كند كه نتيجه عمل به ذاتي واگذار شود كه فعل اخلاقي با شناوركردن جان فاعل در مشيت ربّ به سوي او برمي گردد و اين امر منافاتي با مشاهده نتايج فعل اخلاقي در همين عالم ندارد و هر چند معرفت، رحمت، تعهد، صداقت، خيرخواهي و ايثار نتايجي اجتماعي به دنبال دارد اما مومن معتقد است كه نتيجه بي زوال و ابدي دائمت در حال افزايش است كه"توتي اكلها كل حين باذن ربها" ثمره اش به اذن پروردگار هميشگي است. (آيه شريفه 25 سوره ابراهيم) و اين فزوني پس از پايان حيات مادي و دنيوي وي همچنان ادامه دارد.
بر اساس تعاليم اسلامي انسان در قبال خداوند، جامعه و خويشتن وظايفي دارد و از آنجا كه مردم عيال اله هستند بايد به آنها عشق ورزيد و بر خود برتري داد همه عالم جنود الله هستند و لذا هر چند قضاوت در مورد اعمال ديگران با مشاهده ظاهر اعمال آنها ممكن است و بايد از متهم نمودن آنها احتراز نمود و تساهل را در مورد ايشان به كار برد اما انسان اخلاقي در مورد خود بايد هموراه به انگيزه ها و نيات توجه داشته باشد.