اگر اعضا و جوارح، غرايز و ديگر قواي بدني به قصد تقرب به فرمان حق درآيند عبوديت و بندگي در مراتب جسماني و حيواني تحقق پيدا مي كند و زمينه جهت تعالي روح انساني به وجود مي آيد.

به گزارش خبرگزاری مهر، انسان وابستگي ذاتي و وجودي به خداوند متعال دارد و به همين جهت در تمام مرتب وجودي و استعدادها حقيقتي وابسته است. طبق قاعده هماهنگي خُلق با خَلق، بايد در مرحله خُلق به خداي بزرك وابسته باشد. وابستگي آدميان در مراتب جسماني و حيواني خلق اقتضا مي كند كه نحوه به كارگيري و بهره مندي از آنها مطابق با خواست خداوند باشد، اگر مراتب نازل نفس ظرف صفات فضيلت نيستند، ولي رفتارها درآن مراتب مي توانند از رنگ انساني و فضيلت برخوردار باشند. با توجه به اين مقدمه عبوديت و بندگي نفس در دو مرتبه جسماني و حيواني وسيله اي براي رشد و كمال انساني است.

هر موجودي در نظام هستي در پي ظهور و نماياندن خود است، خود نمايي، هر موجودي وابسته به مرتبه هستي و شان وجودي و اقتضاي ذاتي اوست و بيش از اين توانايي ظهور ندارد. خودنمايي مراتب جسماني و حيواني در ظهور فعلي رشد، نمو، جذب و دفع و توانمنديهاي غريزي و ارضا آنها ممكن مي شود، اما ظهورفعلي مرتبه انساني و وصولش به هستي برتر و كمال مطلوب جز در شعاع عبوديت و بندگي خداوند امكان پذير نيست. به همين جهت بندگي و يا وابستگي خاص ارادي به خداوند، خاص مرتبه انساني است و به نحوه غير مستقيم با مراتب جسماني و حيواني در ارتباط است و بر اساس قاعده هماهنگي خُلق با خَلق، عبوديت در مراتب نازل ابزار و راه براي ظهور كامل بندگي در مرتبه انساني است.چنانكه در مرحله خَلق وجود آن مراتب وسيله اي براي ظهور وجود انساني است.

رويش بعد جسماني و حيواني انسان از غذاهاي حلال و پيدايش زمينه هاي مثبت اخلاقي در واقع به اصلاح در آوردن آنها در مرحله تكوين است، اما پاسخگويي به خواسته هاي غريزي و جسماني و به كارگيري اعضاء قوا و استعدادها در محدوده قوانين دين و عقل به اصلاح درآوردن آن ابعاد به نحو اختياري و ارادي است. همانگونه كه به اصلاح در آوردن تكويني ابعاد جسماني و حيواني شرط قبولي عبادات است به  اصلاح در آوردن ارادي آنها شرط وجود عبادت و ظهور فعلي عبوديت در مرتبه انساني مي باشد.

براي وضوح مطلب باید گفت اگر دست به دردي و خيانت دراز شود، چشم به نگاههاي حرام و شهواني مبتلا گردد، پا در راه ظلم و ستم قدم بر دارد، زبان غيبت و تهمت زند، گوش صداهاي باطل و فريب خلق بشنود و غريزه جنسي به نحو نامشروع ارضاشود و... آيا مي توانيم نفس را در مرتبه انساني به صداقت، عفت، عدالت، احسان و امانتداري، حلم، عزت نفس، شرف آدمي وسلامت و انديشه و...توصيف كنيم.

اما آنگاه كه اعضا و جوارح، غرايز و ديگر قواي بدني به قصد تقرب به فرمان حق درآيند. عبوديت و بندگي در مراتب جسماني و حيواني تحقق پيدا مي كند.و زمينه جهت تعالي روح انساني به وجود مي آيد.

غلبه هواي نفساني در مراتب نازل نفس و تبعيت اعضا و جوارح و غرايزاز آنها سبب مي شود كه انسان از توجه به خدا و پرستش الله لذت نبرد و آن را امري تحميل شده ملاحظه كند. حضرت علي(ع) می فرماید: كسي كه خود را از هواهاي نفساني باز نداشته، چگونه لذت عبادت و پرستش الله ا مي يابد.

براي غلبه بر هواهاي نفساني و به اصلاح درآوردن مراتب جسماني و حيواني، بايد عقل را به كمك طلبيد و در مقابل انحراف هاي نفساني ايستادگي كرد. حضرت علی همچنیم می فرماید: اصلاح هر كاري وابسته به عقل است.

اين كه به وسيله عقل بايد با فساد نفس مجاهده كرد علتش اين است كه ريشه فساد و انحراف نفس، جهل است. هر شري به وسيله جهل و ناداني بر انگيخته مي شود و آنگاه كه عقل امور مراتب نازل نفس را بدست گيرد. كمال انساني وجود پيدا مي كند. كمال نفس"مرتبه انساني" به وسيله "حاكميت و نظارت" عقل بر خواسته هاي جسماني و حيواني است.

به اصلاح در آوردن مرتبه جسماني و مرتبه حيواني مكمل اصلاح تكويني آنهاست. هر كدام بدون ديگري ناقص بوده و آنگاه كه با هم باشند، سبب ظهور فعلي حسن خلق در مرتبه انساني مي گردند.

قرآن مجيد خروج رفتاري و شهوي آدميان را از مسير دين محكوم كرده و صاحب آن را فاسق، فاجر، كافر، ظالم و..ناميده است. آيه 74 سوره انبيا مي فرمايد: و لوط را هم مقام علم، نبوت و  حكم فرمايي عطا نموديم و او را از شهري كه اهلش به كارهاي خبيث و زشت مي پرداختند،نجات داديم آنها بسياربدكار و فاسق مردمي بوند.

قرآن در آيه مباركه 32 سوره قصص مي فرمايد: به راستي كه اينان قومي فاسق هستند. و درآيه 229 سوره بقره مي فرمايد: كسي كه از حدود الهي قوانين و دستورات دين تجاوز كند پس آنان ظالمند.

فاسق، فاجر و منافق از مسير دين خارج شده و در مراتب جسماني و حيواني تابع فرامين حق نيستند، و از مرتبه انساني غافلند؛با هم مساوي هستند هر چند از نظرمعنا و مفهوم با هم تفاوت دارند.و اين اشخاص به جهت ترك عبوديت الله با واقعيت و جودي خويش ناهماهنگ هستند. در نتيجه كشتزار مرتبه انساني آنها از فضايل و حسن خلق و مكارم اخلاق و در نهايت از وصول به هستي برتر و تقرب به الله تهي و خالي است و در سرزمين وجودشان انديشه و عمل انساني خشكيده و باران رحمت خاص الهي از آن قطع شده و سبب قحطي شده و نفس آنها قسي و سخت گرديده است به همين جهت مصداق آشكارفاسد و مفسد هستند. آيات مباركه 151 و 152 سوره شعرا مي فرمايد: و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد، همان ها كه در زمين فساد مي كنند و اصلاح نمي كنند.