به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی تازهترین کتاب میرجلالالدین کزازی با عنوان «فرزند ایران» عصر روز سهشنبه 22 مرداد با حضور وی و قدرتالله طاهری از اساتید ادبیات دانشگاه شهید بهشتی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی موسسه شهر کتاب در سخنانی فرزند ایران را کتابی نوشته شده بر مبنای زندگی فردوسی و در قالب داستان معرفی کرد و گفت: آقای کزازی در مقدمه این کتاب تاکید داشته که این اثر یک داستان است، ولی شاید بسیاری از مخاطبان پس از خواندن این کتاب توقعشان از حیث داستانی برآورده نشود.
وی تاکید کرد: در این کتاب در قالب گفتگویی میان فردوسی و دوست وی، دوران کودکی این شاعر، حضور او در غزنه، داستان شاهنامه ابومنصوری و ماجراهای دیگری روایت میشود و پر است از واژگانی نو برای کسانی که میخواهند فارسی بخوانند.
محمدخانی در ادامه به قرائت بخشی از یک شعر سروده شده توسط کزازی در این کتاب پرداخت.
در ادامه این نشست، میرجلالالدین کزازی نخست به یادکردی از مرحوم سیدحسن حائری که به تازگی درگذشته پرداخت و در ادامه و در پاسخ به سئوال محمدخانی درباره چرایی تالیف داستان گفت: اینکه چرا من به این گونه ادبی و و این کالبد روی آوردم پرسشی است که پاسخ آن بر من به درستی روشن نیست؛ زیرا در اینگونه کارهای خویش از نگاهی فراخ به خواست و آگاهانه رفتار نمیکنم. شاید پاسخی بتوانم بدهم اما در چشم من سَخته و سُتوار نمیتواند بود.
کزازی ادامه داد: هرگاه متنی ادبی را برمیرسم مانند نامهباستان که در 9 پوشینه نوشته و چاپ شد، از آغاز به درستی نمیدانم که چه میخواهم کرد. آنچه رخ میدهد درست که به راه من است، اما خود، راهم را مییابد. هرگز هیچ کتابی را ننوشتم و هیچ جُستاری را؛ مگر اینکه نیازی در من بود به نوشتن آن. آنچه نوشتم و مینویسم نخست به پاس دل من است. برای خود مینویسم. اگر دیگران خواندند و بهره بردند، چه بِه، اما چندان بیم و باکم نیست که کتابهای من را دیگران نخوانند؛ چون اگر برای آنها هم مینویسم در رده دوم است.
این استاد شناخته شده ادبیات فارسی افزود: نیازی شکیبسوز در من مرا به نوشتن میاندازد. بازنوشت نوشتههایم در چشم من یکی از دوزخیترین کارهاست. هر آنچه مینویسم را دوباره نمینویسم و به همان شیوه به ناشر میدهم. شاید دگرگونی بدهم، اما آنطور نیست که نیاز به بازنوشت یابد.
وی ادامه داد: من چونان ایرانی، خلق و خوی خجسته را در فروتنی میدانم. ایرانی راستین فروتن است. برخی ایرانیان در درون نهانگرایند، اما فراتر از آن و فراتر از فروتنی خود شکستن است. مرا برانگیختهاند که بنویسم. که برانگیخت و چگونه و چرا، پرسشی است که خود پاسخی برای آنها ندارم. روندهای نهادین و ناخودآگاهی در من سرانجام به آنجا رسید که داستان بنویسم. به همان سان که در نوجوانی به سرودن بینجامید. نوجوان بودم که سرودهای سختپیرانه در من جوشید که اگر کسی آن چامه را بخواند، هرگز نمیتواند انگاشت که دانشآموزی آن را سروده است.
نویسنده کتاب «نامه باستان» افزود: دل خیره است و هوسناک کار خود را میکند. ما با دل خویش بر نمیآییم و هرگز نمیتوانیم بر آن لگام بزنیم. رشتههای سالیانه را به آنی پنبه میکنیم و آدینهمان را شنبه. نیازی در من انگیزه و آغازی شد که داستانی بنویسم. در آغاز نمیدانستم این داستان چه ریخت و پیکرهای خواهد داشت. نمیدانستم چگونه به پایان میرسد. داستان خود در من خویشتن را نوشت. شاید از همین روی است که این داستان با اینکه من خودم را داستاننویس نمیدانم و از آن روی که پیش از آن داستان ننوشتم با رویکرد خوانندگان همراه شد و نخستین کتاب من است که پس از 5 هفته به چاپ دوم رسید.
کزازی تصریح کرد: این داستان برای هرکس که دوستدار داستان است، نوشته شده است. به هنگام نوشتن هرگز خوانندهای ویژه را پیش چشم نمیداشتم. از دید من داستان را به این سان میباید نوشت. شاید شما با این دیدگاه همداستان نباشید. شاید کسی بخواند و بگوید زبان این داستان باستانگرا و هنری است، اما من اینگونه از داستان را میپسندم. شاید آن نیازی که مرا به نوشتن این اثر برانگیخته داستانپسند باشد. از یکایک دوستان میخواهم این سخنان را از سر خودستایی ندانند. به درستی بر من روشن نیست آنچه نوشتهام داستان است یا نیست. شاید کسی بگوید داستان نیست، چه باک! اگر بخواهید کار دل را به یاری سر بسنجید و بند بکشید به ناچار ناکام خواهید ماند.
وی تصریح کرد: اگر شما سنجیدهترین داستان را از دید داستانشناسی بنویسید اما خوانندگان نخوانند به چه کار میآید؟ داستان باید مرا با خود درکشد و ببرد. باید مرا بیآنکه بخواهم برباید و تا آن را بر زمین ننهم نتوانم از چنبر جستارش برهم.
این استاد زبان فارسی در پایان تاکید کرد: بر این پرسش که داستاننویس هستم یا نه شما باید پاسخ دهید. اگر این کتاب را خواندید و شما را در ربود من هم داستاننویسم. اگر نه، این هم آزمونی است در کنار بسیاری آزمونهای دیگر که ناکام و نافرجام مانده است.