علامه طهرانی به نقل از علامه طباطبایی بیان می کرد: مرحوم آخوند ملّا حسينقلى همدانىّ انصافاً خيلى واقعيّت عجيبى داشتند، و در حدود سيصد نفر شاگرد تربيت كردند؛ البتّه شاگرد و شاگردِ شاگرد.... چون آقا سيّد أحمد كربلائى طهرانى، و آقاى حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى، و آقا حاج شيخ محمّد بهارى، و آقا سيّد محمّد سعيد حَبّوبى.
علامه حسینی طهرانی در کتاب توحید علمی و عینی می نویسد:
در «نقباء البشر» ج 2، ص 674 تا ص 678 تحت شماره 1113، ترجمه أحوال مرحوم آخوند مولى حسنيقلى همدانى را ذكر نموده است كه:
او از اعاظم علماء و أكابر فقهاء شيعه و خاتمه علماء اخلاق در عصر خود بوده است؛ او در قريه شوند، در جزين همدان در سنه 1239 هجرى قمرى متولد شده و مقدّمات را در طهران فرا گرفته، و بالاخره در دروس عالى در حوزه درس عالم اكبر شيخ عبد الحسين طهرانى مشهور به شيخ العراقين شركت نموده است. سپس به سبزوار سفر كرده، و مدّت ها در آنجا اقامت گزيده، و از درس فيلسوف معروف حاج ملا هادى سبزوارى بهره يافته و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده، و سال هاى طولانى از درس شيخ مرتضى انصارى استفاده كرده است.
و در قسمت اخلاق و عرفان از آقا سيّد على شوشترى استفاده نموده و شاگرد او بوده است. و بعد از فوت استادش متصدى فتوا نشد و دنبال رياست نرفت بلكه در منزل نشست و طلّاب فهيم به او روى آوردند و منزل او محلّ اجتماع زبدگان علم و عمل شد. و شاگردان عجيبى در علم الهى و عرفان تربيت نمود.
شاگرد او سيّد صدر در «تكمله» گويد: او جمال السّالكين، و نخبة الفقهاء الرّبانيّين، و عمدة الحكماء و المتألّهين، و زبدة المحقّقين و الاصوليّين بود؛ كان من العلماء بالله و بأحكام الله، جالساً على كرسىّ الاستقامة، تشرق عليه أنوار الملكوت، تا آنكه گويد: و كان على منهاج السيّد جمال الدين ابن طاوس فى القول و العمل حتّى فى عدم الإفتاء و عدم التصدى لشىء من أمور الرياسة الشّرعيّة، حتى صلوة الجماعة بارزاً.
و أمّا فقه و اصول را از تقريراتى كه خودش از بحث علّامه انصارى نوشته بود تدريس مى كرد. و در منزل نماز جماعت مى خواند براى خواصّ از مؤمنين و پيروانى كه آنها را تربيت نمود، و از ظلمات جهل به نور معرفت كشانيد، و ايشان را با رضايت شرعيّه و مجاهدات عمليّه از هر پستى طاهر و مطهّر گردانيد، تا آنها از عباد الله الصّالحين، و از سالكين در راه خداوند شدند. تا آخر بيانات او.
و شاگردان بسيارى تربيت كرد كه هر يك آيتى عظيم از علم و عمل و اخلاق و عرفان الهى بودند از جمله: سيّد أحمد كربلائى، و دامادش سيّد أبو القاسم اصفهانى، و آقا سيّد آقا دولت آبادى، و شيخ باقر قاموسى، و شيخ محمّد بهارى، و شيخ باقر نجم آبادى، و ميرزا جواد آقا تبريزى، و سيّد محمّد سعيد حَبوبىّ، و سيّد حسن صدر، و سيّد على همدانى، و فرزندش: شيخ على و جمعى ديگر.
كتبى بسيار در تقريرات دروس شيخ و غير آن از جمله قضاء و شهادات و رهنو غيرها نوشته كه در كتابخانه حسينيه شوشترى ها در نجف اشرف و كتابخانه آقا ميرزا حسين نورى موجود است.
و بالاخره در زيارت سيّد الشّهداء در كربلاى معلّى در 28 شعبان سنه 1311 رحلت نمود. و شاگردش سيّد محمود طالقانى در قصيده اى بر مرثيه او شعر گفت.
و امّا استاد او در علم عرفان همانطور كه ذكر شد، مرحوم آقا سيّد على شوشترى بود كه او نيز از اعظم فقهاء و از مبرزين شاگردان شيخ مرتضى انصارى بوده است و پس از فوت شيخ درس او را از همانجا كه مانده بود شروع كرد و او را بحر موّاجى يافتند و ليكن پس از شش ماه فوت كرد. او شاگرد شيخ در فقه بود و شيخ شاگرد او در اخلاق بود. بدين معنى كه اين دو نفر هر دو نسبت به همديگر استاد و شاگرد بودند. و آخوند مولى حسنيقلى شاگرد شيخ در فقه و شاگرد آقا سيّد على در عرفان بود. و از آن زمان تا امروز علم فقه و علم عرفان چون شير و شكر به هم آميخته شده و هر يك از شاگردان اين رشته همچون آخوند مولى حسينقلى و آقا حاج سيّد احمد كربلائى طهرانى و حاج ميرزا على آقاى قاضى، و آقاى حاج سيّد محمّد حسين علّامه طباطبائى هر يك از فقهاء عاليقدر اسلام و از عرفاء منيع المرتبه بودهاند. جزاهم الله عنّا و عن الإسلام احسن الجزاء.
همچنین علامه طهرانی در کتاب مهر تابان می نویسد: جماعتى، دسته جمعى توطئه نموده بودند، و درباره روش عرفانى و الهى و توحيدى مرحوم آخوند ملّا حسينقلى انتقاد كرده، و يك عريضهاى به مرحوم آية الله شَرَبْيانىّ نوشته بودند. (در اوقاتى كه مرحوم شربيانى رياست مسلمين را داشته، و به عنوان رئيس مطلق وقت شمرده می شده است.) و در آن نوشته بودند كه آخوند ملّا حسينقلى روش صوفيانه را پيش گرفته است. مرحوم شربيانى نامه را مطالعه فرمود، و قلم را برداشت و در زير نامه نوشت: «كاش خداوند مرا مثل آخوند، صوفى قرار بدهد.»
ديگر با اين جمله شربيانى كار تمام شد؛ و دسيسه هاى آنان همه بر باد رفت.
ذیلا حکایاتی از مرحوم مولا حسینقلی همدانی ره برگرفته از کتاب مطلع انوار آورده می شود:
آخوند را از ما دزدید
علامه طباطبایی بیان می کند: استاد ما مرحوم حاج ميرزا على آقاى قاضى می فرمودند: استاد ما مرحوم حاج سيّد أحمد كربلائى رحمة الله عليه مىفرمود: ما پيوسته در خدمت مرحوم آية الحقّ آخوند ملّا حسينقلى همدانىّ رضوان الله عليه بوديم، و آخوند صد در صد براى ما بود؛ ولى همين كه آقا حاج شيخ محمّد بهارى با آخوند روابط آشنائى و ارادت را پيدا نمود و دائماً در خدمت او رفت و آمد داشت، آخوند را از ما دزديد.
در احوال مرحوم آخوند ملاّ حسينقلي همداني به نقل از نوه آن مرحوم
آقا شيخ محمّد همداني (نوه مرحوم آخوند ملا حسينقلي همداني ـ رضوان الله عليه) شرحي راجع به حالات مرحوم آخوند بيان می کند، مِن جمله آنكه:
مرحومِ استادِ ايشان، آقا سيّد علي شوشتري، زماني مريض شدند، و در آن هنگام مرحوم آخوند در مدرسه زندگاني ميكردند و بسيار از لحاظ معيشت بر ايشان سخت ميگذشت و اتّفاقاً ايشان هم در مدرسه مريض بودند؛ چون طبيب براي مرحوم آقا سيّد علي آوردند، قبل از معاينه مرحوم آقا سيّد علي به طبيب فرمودند: اول برو در مدرسه و آن شيخ طلبه را (مقصود مرحوم آخوند است) معالجه كن! زيرا اگر صد تومان خرج شود براي آنكه ايشان يك ساعت در دنيا بيشتر عمر كنند ارزش دارد.
حكايت كبوتري كه به مرحوم ملاحسينقلي همداني، درس پافشاري داد
و نيز حضرت معظم له [آيه الله شیخ عباس قوچاني] و حضرت آقاي حاج سيّد محمّد حسين طباطبائي نقل كردند كه:
مرحوم آخوند ملاّ حسينقلي همداني ـ رضوان الله عليه ـ پس از سال ها كه در راه سلوك قدم برداشته بود و به مقصود خود نرسيده بود، روزي بسيار متفكّر و اندوهناك در ايوان مقدّس حضرت أميرالمؤمنين يا ايوان صحن مطهّر كاظمين عليهم السّلام نشسته و با خود گفتگو مي كرد كه چندين سال در رشته فقه و اصول بوديم و او ما را به مقصد نرسانيد و چندين سال هم هست كه در اين رشته وارد شده ايم باز به مقصود خود نرسيده ايم!
ناگاه كبوتري آمده و خواست نان خشكيده[اي] را كه در زاويه ايوان افتاده بود بخورد، هرچه كرد نتوانست، آن نان را به دندان گرفته و با آبي كه در گوشه صحن بود تر نمود باز نتوانست خُرد كند، بالأخره با مرّات عديده و با كاوشهاي بسياري تمامي آن نان را خُرد كرده و خورد! از آن عمل نتيجه گرفته و در سلوك پافشاري نمود تا به مقصود رسيد.
هبه اموال به راهزنان
من جمله آنكه آقا سيّد احمد كربلائي نقل كردند كه: ما با مرحوم آخوند و ساير شاگردان ايشان به كربلا مي رفتيم از نجف اشرف؛ در راه دزدان آمدند و اثاثيه و كتب را كه همراه داشتيم بردند. اتّفاقاً پس از مدّتي بعض از اثاثيه و كتب را آوردند؛ مرحوم آخوند اثاثيه و كتب خود را قبول نكرد و فقط كتب وقفي را برداشت نمودند و فرمودند:
«هنگامي كه اثاثيه و كتب را دزدي كردند من آنها را به آنها هبه نمودم؛ زيرا راضي نشدم كسي به خاطر اموال من به جهنم برود.»
آيا هنوز موقع توبه نشده است؟
حضرت مستطاب آقاي آقا شيخ عباس قوچاني ـ دامت بركاته ـ نقل نمودند از مرحوم آخوند ملا حسينقلي همداني ـ رضوان الله عليه ـ كه:
روزي از صحن مطهر حضرت أميرالمؤمنين عليه السّلام عبور مينمودند، در كنار صحن مرد عربي كه به شرارت و آدمكشي معروف بود نشسته بود. ايشان جلو رفتند و فرمودند: آيا هنوز موقع توبه نشده است؟! مرد عرب مطلب را نفهميده سربلند نمود و گفت: شيخنا چه ميگوئي؟ ايشان گفتند كه: گفتم آيا هنوز موقع توبه نرسيده است؟! يك مرتبه ناگهان مرد عرب صيحهاي زد و به سمت حرم مطهر دويد، در ايوان مطهّر دو مرتبه صيحهاي زد و جان تسليم نمود.
معرفت نفس طريق عرفانى مرحوم قاضى و اساتيد ايشان بوده است
مرحوم قاضى رضوان الله عليه طريقه عرفان، و توحيد مرحوم حاجّ سيّد أحمد [كربلايى] را قبول داشته است؛ و دستورات آن مرحوم را كه طبق رويّه و منهج استاد بزرگ آخوند ملّا حسينقلى همدانى بوده است، به شاگردان خود مي داده است، و راه و روش مستقيم را معرفت نفس در راه طريق تعبّد تامّ و تمام به شرع انور مي دانسته است. و بدين جهت بعضاً هم از او تعبير به استاد مي كرده است.
توصیه های اخلاقی مرحوم آخوند به آقا سیّد علی ایروانی
از فرمايشات مرحوم آخوند ملاّ حسينقلي همداني، در مكاتبه ايشان به آقاي آقا سيّد علي ايرواني (ره):علَيكَ بقِلَّةِ الكلامِ، و قِلّةِ الطّعامِ، و قِلّةِ المَنامِ، و تَبديلِها بذِكرِ اللهِ المَلِكِ العَلاّمِ.