در دهکده خبری است. اوضاعی دیگر است. در میان ملتهای جهان شاهد جنبشی جهانی و جهانگیر هستیم که جهان را از شرق تا غرب و از فقیرترین کشورهای جهان تا غنی ترین کشورهای جهان در هم می نوردد. این جنبش جهانی ازخاورمیانه تا ایالات متحده و از ایالات متحده تا روسیه و از روسیه تا شمال افریقا و از شمال افریقا تا قلب اروپا در جریان و صیرورت است.
هرچند در همه این کشورها و در جای جای جهان این جنبش خود را به صورت و در قالبی متفاوت ارائه و در برابر نظامهای سیاسی عرض اندام می کند اما ماهیتا این جنبش جهانی براساس سه پایه بسیار کلان استوار است که این سه پایه شامل نخست اعتراض به استبداد و دوم اعتراض به فقر و سوم اعتراض به بوروکراسی است. هرچند این جریان را در سطح جهان جنبشی اعتراضی و سیاسی جهانی باید دانست اما چون که از یک جانب این جنبش با اساس و پایه های خود بیگانه است و از جانبی دیگر با نوع رابطه جهانی خود دارای شناخت نیست و از جانبی دیگر که مهمترین جنبه این قضیه است روشنفکران و به ویژه روشنفکران برجسته در سطح جهانی آن چنان که باید با این جنبش هم راه نشده اند و به علت عدم همراهی روشنفکران با این جنبش جهانی این جنبش هم دچار از خود بیگانگی بیشتر و سرگشتگی شده است.
این جنبش جهانی در غرب و کشورهای سرمایه داری در قامت اعتراض به فقر و اعتراض به سرمایه داری لجام گسیخته قد برافراشته و در کشورهای شرقی این جنبش در قامت اعتراض به استبداد خود را نمایان ساخته و در کشوری مانند روسیه این جنبش در شمایل اعتراض به بوروکراسی در برابر نظام حاکم بر روسیه که این نظام را باید دیکتاتوری پنهان نامید عرض اندام کرده است. اما هر سه این اعتراضها، ستونهای یک بنا هستند که این بنای جهانی را باید جنبش جهانی "تغییر جهان" نامید که در قامت "کاتاکلیسم" خود را نموده است. هرچند معنای خاص کاتاکلیسم زیر و زبر شدن جهان طبیعی است اما این عنوان را به جهان اجتماعی انسان تعمیم می دهیم و آنرا کاتاکلیسم سیاسی می نامیم. کاتاکلیسم چون به معنای "انقلاب" و "انقلاب جهانی" است و در اینجا به آن پوشش سیاسی دادهایم باید دارای رهبر و رهبرانی که روشنفکران هستند باشد تا بتواند گذاری عقلانی به جانب اهداف خود داشته باشد.
این جنبش جهانی سرگشته و حیران است و در حین اینکه سرگشته و حیران است تغییر را فریاد می زند و می داند چه چیزی را نمی خواهد اما نمی داند که چه چیزی را می خواهد و در حالت خوش بینانه صورتی کلی از خواسته های خود دارد که به نفسه این صورت کلی می تواند خطرناک باشد و به ضد خود بدل شود. مصداق این ادعا مطالبات ملتهای شرقی و خاورمیانه ای در قالب دموکراسیخواهی و آزادیخواهی است که به علت عدم شناخت از دموکراسی بعضا همانند مصر از نظام سیاسی "اتوکراسی" و دیکتاتوری فردی به "میلیتاریست" سقوط می کند. مصر به علت عدم هدف و یا به علت عدم شناخت نسبت به هدف در باتلاقی گیر افتاده که با هر تکانی بیشتر فرو میرود.
آنگاه که سرگشتگی برای فرد بروز می کند فرد دارای توانایی لازم برای شناخت موضع و موقعیت خود و جامعه و جامعه جهانی نیست و براساس عدم آگاهی و شناخت نسبت به موضع خود و موقعیت جامعه و جهان نمی تواند تصمیمات عقلانی اتخاذ کند و نتیجه تلاش فراوان او دستآوردی اندک خواهد بود. در این وضعیت جهانی روشنفکران به مثابه عقل جامعه هستند که وجود و حضور آنها به جامعه و جامعه جهانی این قابلیت و توانایی را می دهد تا هدفمند و مطمئن به جانب اهداف خود گام بردارند و با تلاشهایی به مراتب اندک تر در زمانی به مراتب کوتاه تر به اهداف بیشتر و پخته تری دست یابند.
غرب آنچنان که باید با این جنش جهانی همراه نیست اما آنچنان هم در برابر این جنبش سد نشده است. با این حال که غرب و به ویژه ایالات متحده در برابر این جنبش جهانی سد نشده است اما یکی از عوامل بسیار مهم و جدی و شاید مهمترین عامل حیرانی جنبش و انقلاب جهانی رئیس جمهور ضعیف و ناکارآمد ایالات متحده است.
اما کشورهای چین و روسیه نه فقط با این جنبش جهانی همراه نشده اند بلکه در قامت دو سد جدی در برابر این جنبش جهانی قرار گرفته اند. علت سرسختی این دو کشور و به عبارتی این دو نظام سیاسی حاکم بر روسیه و چین ترس برای موجودیت و بقای خودشان است. البته این جنبش به هر دو کشور چین و روسیه نیز رسیده است و هر چند تاکنون به صورت جدی در چین شاهد بروز این جنبش نبوده ایم اما مسلم این جنبش در زیر پوست جامعه چین در جریان است و خواهی نخواهی بروز خواهد کرد. اما در کشور روسیه این جنبش قد برافراشته و خواهان تغییرات اساسی است.*
*نویسنده: قیصر کللی