به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «پنجشنبههای سالن» رمانی نوشته ملیحه صباغیان است که به تازگی وارد بازار نشر شده است. نویسنده این اثر را در سال 88 به پایان رسانده است.
«شهر رنگ و عطر و صدا... و باز هم صدا»، «خواب را از سیاهی شب گرفتن»، «پایانهای آبی: چیزهایی که با هم آغاز میشوند...»،«لامپهای ریسهای زرد و قرمز و آبی...»،«عروسیهای سرخ: بساط آینده را کجا پهن کند؟»،«به کبودی میزند انگار...»،«جیغهای بنفش: روند یادگیری، همین اشتباهات است»، «یک فکر موذی میپرد وسط مغز سربی»،«خوشبختیهای نیلی: حتی اگر کاه دیوار باشد»،«میشود سبز شد وسط چارچوب... میان هال»،«سکوت خاکستری: پرده نورهای مشجر»،«آدم به اضافه سمند قهوهای ضربدر...»، «ناامیدیهای زرد: فضایلایتناهی و سوسکها»، «دخیل بستن به دستگیره در... به دندان طلا»، «افسونهای کهربایی: روزهای رنگی لنز»،«...بیا دیوارهارا فیلی کنیم»، «خیالهای نارنجی: بازگشت آروزها»،«گیجوویج عبایی شتریرنگ»،«آرزوهای سپید: نگاه خداحافظی عمق دیگری دارد» بخشهای مختلف این کتاب هستند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
کلید را توی هوا بُل میگیرم. از کنار مادرم رد میشوم. نشسته جلو پای خانم عنق و فنجان را میچرخاند و لبهایش میجنبد. آدمی با سه چهارتا عروس و داماد و ده دوازدهتا نوه و زندگی بهسامان، منتظر چه اتفاق تازه و هیجانانگیز دیگری است که مادام پیشپیش توی فنجانش ببیند و برایش بگوید؟حولهها را میچینم توی قفسه و راهم را میکشم سمت گلی. سرشانهها را جلو داده و کلهاش میان انحنای شانهها و خمیدگی پشتش لق میزند. دوباره شده همان لاکپشتی که شوشا میگوید، سرش را از بالای لاک درآورده. گاهی شوشا با کف دست میخواباند پشتش. میگوید قوز نکن دختر. صاف میشود اما دو ثانیه بعد یادش میرود. شوشا میخواباند پشتش و میگوید تاب برداشتهای؛ عین گوژپشت نتردام شدهای. صاف میشود و باز دو ثانیه بعد یادش میرود. شاید هم یادش نمیرود و به قول خودش فیزیک تنش جوری است که ناخودآگاه خم میشود.
گلی سر بلند میکند و میبیندم. خندهاش شبیه لبخندی است که بچههای تازه به دنیاآمده توی خواب میزنند. همانقدر بیعمق. همانقدر بیمعنا. صندلیهای کناری گلی پر است. میایستم بالای سرش و دستم را میگذارم لبه صندلی. خمیدگی پشتش صاف میشود. خانم رضوی از بالای عینک نگاهم میکند. نگاهی خشک و عبوس. لبهام که به خنده باز بود، جمع میشود. میگوید: «داشتم به گلیجان میگفتم حیف نیست پی دانشگاه رو نگرفتی و زندگیت رو وقف این کارهای عبث و بیعاقبت کردی؟»
نمیدانم را با تکان شانهها نشانش میدهم. همین یکی را امروز کم داشتیم. یک موعظهگر. یک دلسوز. چینهای افقی پیشانیاش و چروکهای ریز ریز گوشه چشمهاش، بدمجوزی شدهاند برای نصیحت و بازخواست دیگران....
«پنجشنبههای سالن» با 226 صفحه، شمارگان هزار و 200 نسخه و قیمت 9 هزار و 800 تومان منتشر شده است.
این کتاب به صورت ناشر مولف چاپ شده و توزیع آن توسط مرکز پخش نشر چشمه آغاز شده است.