به گزارش خبر نگار اجتماعي خبر گزاري مهر با توجه به پيچيدگي تعليم و تربيت در عصر كنوني و افزايش رشد فكري و اجتماعي بشر در زمان حاضر و حساسيت مسائل روحي و روان در انسان ، ضرورت امر تعليم و تربيت به عنوان يك اصل مهم همواره مد نظر والدين ، مربيان و مديران جامعه بوده واين امر سبب شده تا اهميت آموزش صحيح مفاهيم تربيتي هر زمان بيش از گذشته مورد توجه قرار بگيرد.
اما پيش از پرداختن به اصل مطلب، طرح و انديشيدن به چند سئوال ضروري است ؛ مواردي مثل اينكه تربيت از چه زماني آغاز مي شود و چه تفاوتهايي بين انسانها در اتخاذ شيوه مناسب براي تربيت وجود دارد ، با چه بيان و يا عملي بايد تربيت كرد ، اهميت و تاثير عوامل گوناگون در اين جهت چه اندازه است و يا چگونه فرزندان خود را در برابر عوامل منفي و سوء تربيت حفظ كنيم ؟و.. تمام اين مسايل ضرورت افزودن بر اطلاعات درجهت كار آمدي بيشتردر امر تعليم و تربيت را بيان مي كند .
كارشناسان امر تعليم و تربيت معتقدند كه انتقال مفاهيم تربيتي به مخاطب بايد زماني صورت گيرد كه بيشترين و ماندگار ترين تاثير را داشته باشد ، بنابر اين اگر زمان و موقعيت مناسب را در جهت اجراي برنامه هاي تربيتي از دست دهيم ، انتظار تاثير پذيري مخاطب منتفي خواهد بود و يا نتيجه مطلوبي نخواهد داشت . به عنوان مثال آنچه را كه قرار است در دوران كودكي به فرزند خود بياموزيم اگر به هر دليل تا دوران نوجواني به تاخير بياندازيم ، چه بسا ديگر فرصت مناسبي براي جبران آن پيدا نكرده و يا نتيجه اي را كه مي خواهيم ، در پي نداشته باشد .
دكتر فاطمه قاسم زاده ، روانشناس و عضو هيات علمي دانشگاه مي گويد : كودكان در تمام لحظات در حال آموختن هستند ، سوال اينجاست كه آنها چه مي آموزند ؟ در اينگونه موارد اگر پدر و مادر مرتبا با هر اشتباه روي دست او بزنند ، چنين كاري به كودك مي آموزد كه اگر كاري بكند كه نبايد مي كرد ، كتك مي خورد ، حال آنكه اگر بتوان با او مانند بزرگسالي كوچك رفتار كرد و اطلاعاتي به او داد كه هم براي حال و هم براي بقيه عمرش مفيد واقع شود ، در واقع والدين از هنر تربيت استفاده كرده است .
وي مي افزايد : كارشناسان رشد و تربيت كودكان معتقد هستند كه اطفال تنها مي توانند بخشي از انتظارات و توقعات والدين خود را بر آورده سازند و لي انجام تمام توقعات والدين غير ممكن است ، زيرا طبيعت ذاتي كودكان آنها را به سويي سوق مي دهد كه با انتظارات والدين شباهت چنداني ندارد و در واقع فشارها و اصرارهاي مداوم پدر و مادر نه تنها تاثيرمثبت و سازنده اي در موفقيت آينده كودكان ندارد ، بلكه در درازمدت موجب تضعيف روابط فرزندان با والدين خواهد شد. برخي از والدين براي ايجاد انگيزه درس خواندن ، و هدف هاي بزرگي را براي آينده آنها ترسيم كرده و پيش چشم او مي گذارند ، در حاليكه آنان از تواناييها و محدوديت هاي ذهني و جسمي كودكان خود بي خبر هستند .
اين روانشناس معتقد است : بعضي از كودكان در چارچوب هيچ يك از نسخه ها و راهكارهاي از پيش تعيين شده قرار نمي گيرند ، حتي با تلاش هاي مكرر در اصلاح رفتا آنها ، باز هم ممكن است كه مرتكب اشتباه شوند ، در اين حالت بايد صبور بود ، براي هر كودك با توجه به شرايط و تواناييها و در زماني مناسب و بدون فشار والدين اصلاح رفتار امكان پذير خواهد بود .
وي ادامه مي دهد : توجه به جنسيت ، سن ، عواطف ، علايق و گرايش ها ي خاص آنان ، موقعيت هاي جسمي و روحي كه در آن به سر مي برند ، والدين را در بكار گيري روشي مناسب در برخورد با فرزندان ياري خواهد نمود ، به عنوان مثال نوع برخورد ي كه با فرزند دختر بايد داشت ، نمي تواند به همان صورتي باشد كه با فرزند پسر داريم ، و يا با نوجوان خود نمي توانيم برخورد كودكانه اي داشته باشيم اين مساله ، ضرورتي است كه بايد در توقعات و انتظاراتي كه والدين از فرزندان خود دارند ، مورد توجه قرار گيرد .
ن. مسافر، يك پسر 6 ساله دارد و تربيت را آموزش صحيح راه و روش زندگي در جهت رشد تعالي روحي و معنوي كودك مي داند و مي گويد:" من و همسرم در تربيت فرزندمان با هم ديگر مشورت مي كنيم و هنگامي كه پسرمان كار نادرستي انجام دهد ابتدا با لحني آرام و دوستانه ، به او تذكر مي دهيم، اما اگر اين رفتار دوباره تكرار شد با محروم كردن موقت او از برخي چيزهايي كه مورد علاقه اش است ، كار اشتباه او را يادآوري مي كنيم اما به هيچ وجه كودكان هم سن وسال او را در فاميل را به رخش نمي كشيم."
اين مادر با تنبيه بدني فرزند مخالف بوده واظهار مي دارد : تجربه اين چند سال به من نشان داده كه هر گاه عمل ناشايست پسر كوچكم را به صورت غير مستقيم به او گوشزد مي كنم و يا چيزي را از او مي خواهم كه شايد با بيان مستقيم نپذيرد ، با مطرح كردن آن به صورت غير مستقيم بيشتر نتيجه مي گيرم .
دكتر قاسم زاده در اين زمينه معتقد است : پيامهاي غير مستقيم امروزه به موازات رشد فكري و اجتماعي كودكان و نوجوانان ، كارايي امر و نهي در فرايند تربيت به پايين ترين مرحله خود رسيده ووالدين كمتر شاهد واكنش مثبت فرزندان در برابر دستورات و فرامين خود مي باشند و بر عكس تاثير پيامهاي غير مستقيم به مراتب بيشتر مشاهده مي گردد. مقصود از پيامهاي غير مستقيم اين است كه والدين بدون درخواست و تقاضاي مستقيم از فرزند خود ، انگيزه لازم براي حركت به سوي مقصود را در او ايجاد كنيد . قرار دادن فرزند در محيط تربيتي مساعد و يا وجود الگوهاي سازنده مي تواند به صورت غير مستقيم انگيزه او را براي انجام رفتار خاصي برانگيزد .
كارشناسان مسايل تربيتي معتقدند كه شخصيت انسان از همان دوران كودكي و در كانون گرم خانواده شكل مي گيرد و از طرفي رشد شخصيت نيازمند هماهنگي و همسويي بين عوامل مختلفي است تا انسان با شخصيتي متعادل و با ثبات پرورش يابد ، از آنجا يي كه در دوران كودكي قدرت انديشه و تشخيص انسان رشد كافي پيدا نكرده براي پرورش شخصيتي متعادل ، نيازمند هماهنگي و تعادل بين عوامل تاثير گذار در كودك هستيم ، تا اودر پذيرش حالتي ثابت و رفتاري مناسب دچار تعارض نشده و عادت او در يك رويه و جهت شكل گيرد از جمله اين عوامل ، هر يك از پدر و مادر مي باشند كه با توجه به اهدافي كه براي تربيت فرزند خويش در نظر گرفته اند ، شايسته است كه برخوردي هماهنگ با آن داشته باشند تا فرزند در انتخاب رفتاري مثبت دچار تناقض و تضاد نگردد .
رعايت اين اصل تنها در دايره پدر و مادر خلاصه نشده ، بلكه شامل حال مربيان ، آشنايان و بستگان ، خصوصا پدربزرگها و مادربزرگها نيز مي شود ، زيرا در مواردي مشاهده شده كه به خاطر افراط در محبت يا برخوردهاي متفاوت ، كودك در پذيرش و شكل گيري عادات پسنديده با مشكلات فراواني روبرو گرديده است
فرحناز حسيني دو كودك 7 و 10 ساله دارد ، او تربيت را مترادف كلمه ادب مي داند و مي گويد : تربيت صحيح آن است كه كودك را طوري بار بياوريم كه گرايش او نسبت به انجام كارهاي پسنديده و صحيح بيشتر باشد تا انجام كارهاي ناشايست و در صورتيكه كودك اين گونه تربيت شود ، موجب تحسين ديگران خواهد شد .
وي افراط و تفريط را در تربيت فرزندان نادرست دانسته و مي گويد: برخي والدين آنقدر به فرزندشان توجه مي كنند و او راتحت مراقبت شديد قرار مي دهند كه كودك نسبت به اين مساله حساس شده و هميشه كسي را مراقب كارهاي خود مي داند و اين امر موجب مي شود تا اعتماد به نفسش را از دست بدهد كه تاثير آن گاهي تا بزرگسالي هم همراه او خواهد بوداين مادر همچنين سهل انگاري در تربيت كودك را نيز صحيح نمي داند و معتقد است اين مسئله نيز موجب ايجاد حس بي اعتمادي در كود ك شده و حس مي كند كه كسي به او توجه نكرده و مورد بي مهري قرار گرفته است.
دكتر قاسم زاده زياده روي در مراقبت و يا سهل انگاري در تربيت را در روحيه كودك مخرب دانسته و مي گويد : برخي از والدين به حدي در مراقبت و نظارت بر فرزند خود زياده روي مي كنند كه ضمن بر انگيختن حس بدبيني آنان نسبت به خود ، زمينه فاصله گرفتن فرزند از خانه و خانواده را فراهم مي آورند و در مقابل دسته اي نيز با سهل انگاري در وظيفه تربيتي ، فرزند را به حال خود رها مي كنند . بنا بر اين حفظ تعادل و پرهيز از افراط و تفريط از نكات با اهميتي است كه در مرحله اول نيازمند آگاهي و شناخت و در مرحله بعد شايسته رعايت آن از سوي والدين است ، تا به تربيتي متعادل و صحيح در فرزندان دست پيدا كنيم .
وي معتقد است : همچنين امنيت و آرامش دو روند مرتبط به هم در رابطه با امر تعليم و تربيت فرزندان محسوب مي گردد كه به منزله بستري براي رشد و شكوفايي استعدادها و توانمنديهاي بالقوه انسان ها است ، اختلاف و نزاع بين همسران ، اعتياد والدين و طلاق از جمله عواملي است كه آرامش و امنيت روحي را از فرزندان سلب كرده و حتي زمينه ساز بسياري از نابهنجاري ها و بزهكاري ها خواهد شد . اين موضوع مي طلبد تا با ايجاد محيطي امن و آرام ، فرزندان را در به دست اوردن سلامت روحي و رواني و موفقيت در زمينه هاي مختلف زندگي ياري نماييم .
نكته اي كه در فرآيند تربيت ، توجه به آن ضروري مي نمايد ، تدريجي و گام به گام بودن مراحل تربيت است ، به اين معنا كه رشد كامل و همه جانبه انديشه ، رفتار و صفات نفساني در انسان ، نيازمند گذشت زمان و سال و ماه است بنابر اين انتظار تغيير و تحول يكباره و ناگهاني ، انتظاري به دور از واقع و دست نيافتني است و اصولا توقع تغيير رفتار در زماني كوتاه ، نوعي نگرش عجولانه و پر شتاب به مسايل است كه قطعا نتيجه اي مطلوب به با نخواهد آورد .
وي به نقش مهم تشويق در ايجاد انگيزه براي انجام كارهاي مثبت در كودك اشاره مي كند ، اما معتقد است : اگر شما قصد تشويق فرزند خود را داريد بايد پس از انجام رفتار مثبت فرزند او را تشويق كنيد زيرا پس از گذشت زمان طولاني ، تشويق والدين نمي تواند او را نسبت به تكرار عمل پسنديده اش ترغيب كند و تشويق كردن پيش از انجام عمل نيز انگيزه لازم را درانجام كار ايجاد نكرده و بيشتر حالت رشوه دادن پيدا مي كند ، تا تشويق . .
در كنار اين مساله كارشناسان علوم تربيتي نيز به تاثير منفي تنبيه بدني در اين زمينه اشاره كرده و معتقدند كه تنبيه بدني بي اثرترين روش تاديب است و استفاده از تنبيه سبب مي شود كه مقاومت و مخالفت در كودك افزايش يافته همچنين تنبيه نبايد از تعلق فرزند نسبت به پدر و مادر بكاهد و اعتماد فرزند را نسبت به والدين و مربي كاهش دهد در واقع تنبيه بدني نه تنها خشونت را متوقف نمي كند بلكه آن را دامن مي زند و اين تنبيه در آينده نمونه اي براي تنبيه كودك خواهد شد .
دكتر قاسم زاده معتقد است كه تربيت ، نيازمند صبر و شكيبايي، انعطاف پذيري و وصله و مدارااست وي مي گويد : كسانيكه رسيدن به هدف را درسرعت و عجله مي جويند ، با هر شكست و ناكامي زود از كوره در رفته و رفتار نامناسب فرزند آنها را به ستوه مي آورد و چاره كار را در خشم و پرخاشگري مي بينند ، فرزند نيز در مقابل يا برخوردي ستيزه جويانه خواهد داشت يا شخصيتي سركوب شده پيدا خواهد كرد كه در هر دو صورت والدين را از اهداف والاي تربيتي دور خواهد كرد . وي تصريح مي كند : حتي ممكن است كه والدين اين اطلاعات را به دفعات تكرار كنند ولي تكرار اطلاعات حامل پيامهاي به مراتب مفيدتر از كتك زدن و يا تنبيه كردن است . اما يكي از جانشين هاي تنبيه اين است كه با او قهر كنيد ولي مواظب باشيد كه اين قهر زياد طولاني نشود و هر چه زودتر اين قهر را به آشتي تبديل كنيد .
حضرت علي ع مي فرمايند : شخصيت نادان يا افراط مي كند و يا تفريط . بر همين اساس مي توان اظهار داشت كه منشاء بسياري از سوء رفتارها و تربيت هاي نادرست جهل و ناآگاهي انسان از روش هاي صحيح تربيت فرزندان است . به عنوان نمونه يكي از مقوله هايي كه شاهد افراط و تفريط مي باشيم ، مقوله توجه و محبت به كودكان است برخي والدين آنقدر كودكان خود را مورد توجه قرار مي دهند كه او را فردي وابسته و فاقد استقلال بار مي آورند به گونه اي كه اين روحيه را در دوران بزرگسالي نيز به همراه خواهند داشت و گروه ديگري از والدين كودك را به دلايل مختلف از كوچكترين محبت و توجهي محروم مي كنند كه اين امر نيز موجب از بين رفتن اعتماد به نفس ، احساس حقارت در فرزندان خواهد شد .
در اسلام نيز توصيه شده كه در هنگام قهر براي مدتي كوتاه كودك را تنها بگذاريد تا بينديشد و عبرت بگيرد و دقايقي بعد به سراغ او برويد و طوري رفتار كنيد كه گويي هيچ اتفاقي نيفتاده است .
دكتر سلما فريبرگ در كتاب خود به نام سالهاي جادويي مي نويسد : كودك نيازدارد كه گاهي اوقات نارضايتي والدين را احساس كند ولي اگر واكنش والدين در آن حد باشد كه كودك خود را به خاطر خطايش حقير و بي ارزش بشمارد ، از قدرت خود به عنوان پدر و مادر سوء استفاده كرده ايم به همين دليل توصيه مي شود كه تا جايي كه ممكن است بايد اعلام نارضايتي به نحوي باشد كه كودك را به سوي جبران خطايش سوق دهد و بعد از اعلام پشيماني كودك به فرصتي نياز دارد تا نسبت به خود احساس خوبي بيابد و دوباره خود را عضو معتبر ومحترم خانواده بداند .
به هر حال بايد اين نكته را همواره مد نظر قرار داد كه تربيت داشتن و با ادب بودن ، امري نسبي بوده و واژه اي است كه در ذهن هر پدر و مادري معاني خاصي از آن استنباط مي شود ، پس كاملا طبيعي است كه والدين ، از يك شيوه خاص در تربيت فرزندشان استفاده كند ، چه بسا ، ذهنيتي كه يك پدر و مادر از يك كودك با تربيت دارند ، با ذهنيتي كه ديگران از اين مساله دارند متفاوت باشد ، امانكته مهم در اين زمينه ، شيوه اي است كه والدين در آموزش كودك خود به كار مي برند ، زيرا در صورتيكه از روش و الگوي مناسبي در تربيت فرزند خود استفاده نكنند ، اثرات جبران ناپذيري را در زندگي آينده فرزندشان رقم خواهند زد .