دكتر سعيد خالوزاده كارشناس ارشد مطالعات اروپا در نوشتاري تفصيلي به شرح چالش ها ، عوامل موثر و موانع فراروي همكاري ايران با اتحاديه اروپا پرداخته است. خبرگزاري مهر ضمن تقدير از توجه و اعمال حسن توجه در نگاهي مفصل ، پژوهشي و واقع بينانه به موضوع مورد بحث متن كامل و خواندني آن را تقديم مخاطبين مي كند:
مقدمه
با گذشت 26 سال از پيروزي انقلاب اسلامي، روابط ايران و اروپا فراز و نشيب فراواني را طي كرده است. با توجه به تعامل ج.ا.ايران با اتحادية اروپائي در چارچوب روابط دو جانبه، منطقهاي و بينالمللي و برگزاري چندين دور گفتگوهاي طولاني ميان طرفين، كشف دلايل اين فراز و نشيبها و ناكاميها در اين مسير ميتواند ايران را در ادامه راه خود ياري نمايد. بررسي روابط فيمابين حاكي از چالش ها و موانعي بر سر راه اين روابط بوده است.
روابط ج.ا.ايران با مجموعه غرب از جمله اتحاديه اروپا به دلايل مختلف شكننده است و در واقع ما فاقد عوامل پايدار در روابط هستيم. |
روابط ج.ا.ايران با مجموعه غرب از جمله اتحاديه اروپا به دلايل مختلف شكننده است و در واقع ما فاقد عوامل پايدار در روابط هستيم. برقراري يك روابط خارجي مستحكم و با ثبات الزاما” بايد براساس يكسري هنجارها وروش هاي پايدار در روابط باشد. يكي از مهمترين اين عوامل افكار عمومي است. كشورهاي غربي و مدعي دمكراسي نقش زيادي براي افكار عمومي و رسانه هاي گروهي قائل هستند و در واقع بنوعي از آن وحشت و هراس دارند و عمده تلاششان اين است كه مورد بازخواست افكار عمومي قرار نگيرند و ميزان محبوبيت خود و آراء شهروندان را از دست ندهند.
الف - شرايط كنوني و شكنندگي اتحاديه اروپا
در شرايط كنوني اروپا خصوصا بعد از نه منفي مردم فرانسه و هلند دو كشور بنيانگذار اتحاديه به قانون اساسي اروپا در يك بحران اعتماد و هويت در داخل خود فرو رفته است. بحراني كه در طي سال هاي اخير تا اين حد براي اتحاديه بوجود نيامده بود. در اين بحران عظيم مردم اروپا به رهبران و دولت هاي خود نشان دادند كه به موفقيت سياستهاي آنان در تامين حقوق و امنيتشان اطمينان ندارند و به عبارتي سياست ها و برنامه هاي اين دول در تامين خواست هاي شهروندان شكست خورده است. در فرانسه ژاك شيراك در بدترين وضعيت دوره سياسي خود قرار دارد و بنابر نظر سنجي هاي موجود بيش از 65 درصد مردم فرانسه به ايشان اعتماد ندارند. و حتي در داخل حزب و جناح سياسي وي سياست هاي نامبرده شديدا به چالش كشيده شده است. هم اكنون حزب سوسيال دمكرات حاكم در آلمان در وضعيت سياسي بدي قرار دارد و احتمال بازنده شدن آن در انتخابات زودرس پائيز آينده زياد است.
دكتر سعيد خالوزاده - كارشناس ارشد مطالعات اروپايي
سران اتحاديه اروپا در پايان رياست دوره اي لوگزامبورگ نتوانستند بودجه اتحاديه براي سال هاي 2013-2007 را به تصويب
كشورهاي عضو اتحاديه اروپايي در شرايط كنوني قادر به فائق آمدن بر اختلافات و مشكلات خود نيستند و حداقل اين كه در سالهاي آينده بتوانند چرخ هاي اروپايي را روي ريل سابق بازگردانند. |
دكتر سعيد خالوزاده |
برسانند و اين امر تبديل به شكست اين اجلاس شد. دولت هاي فرانسه، آلمان، انگليس، اسپانيا، هلند و ... هر يك ديگري را محكوم كرد و مقصر شناخت. اين كشورها نتوانستند براي حفظ ظاهر هم كه شده به يك موضع مشترك ظاهري نيز دست يابند. لذا بحران داخلي اروپا يك واقعيت است و اروپا براي فائق آمدن بر اين بحران احتياج به حداقل 5-6 سال زمان دارد. و البته اين موضوعي است كه از لابلاي اظهارات مقامات و شخصيت هاي اروپايي شنيده مي شود. بنابراين كشورهاي عضو اتحاديه اروپايي در شرايط كنوني قادر به فائق آمدن بر اختلافات و مشكلات خود نيستند و حداقل اين كه در سالهاي آينده بتوانند چرخ هاي اروپايي را روي ريل سابق بازگردانند. اتحاديه در داخل مشكلات خود فرورفته امري كه از ديد امريكا مي تواند بسيار خوب و اميدوار كننده باشد. زيرا امريكا قاعدتا با توجه به تمايلات هژموني جهاني آن مايل به قدرت يابي اتحاديه اروپا در صحنه سياست جهاني نيست.
ورود 10 كشور اروپاي مركزي و شمالي از اول ماه مه 2004 به اتحاديه اروپايي شرايط جديدي را فراروي اين اتحاديه قرار داده است. حضور اين كشورها (كه آمريكا آنها را اروپاي جديد مينامد) ميتواند از يك طرف نقش و نفوذ آمريكا را در اروپا تقويت كند و از طرف ديگر موقعيت كنوني اتحاديه را دچار ضعف و تعلل نمايد. با توجه به گرايش آتلانتيستي اين كشورها، اين امر از يك جنبه به زيان ايران خواهد بود. اگر چه از طرف ديگر، از آنجا كه اين ده كشور جديد، كشورهاي چندان مهمي نيستند و توان تأثيرگذاري چنداني در اتحاديه ندارند اما ميتوانند تصميمگيريهاي جمعي را دشوار نمايند.
اتحاديه اروپا توان ظاهر شدن بعنوان يك مجموعه قدرتمند و تصميم گير در مسائل عمده بين المللي را ندارد. |
ورود فرهنگهاي جديد، با سابقة اروپاي شرقي و كمونيستي، اتحاديه اروپا را به مجموعهاي ناهمگون تبديل كرده و درعين حال با توجه به ضعف اقتصادي اين كشورها، اتحاديه آن انسجام و هماهنگي اقتصادي پيشين كه ناشي از عضويت اكثر كشورهاي پيشرفتة اروپايي در آن بود را از دست داده است. بنابراين اتحاديه اروپا توان ظاهر شدن بعنوان يك مجموعه قدرتمند و تصميم گير در مسائل عمده بين المللي را ندارد.
از آنجا كه اتحاديه يك تشكيلات كاملاً منسجم نيست روابط دوجانبه با اعضاء آن يكي از فاكتورهاي تعيين كننده در روابط اتحاديه با ايران مي باشد. بنابر اين در شرايط كنوني نمي توان نسبت به اتخاذ يك سياست منسجم و مشترك از سوي اتحاديه در خصوص گسترش و بهبود روابط با ايران خيلي اميدوار بود.
آيا هويت اتحاديه در تضاد يا همكاري بين اروپا و امريكا است ؟ آيا اتحاديه اروپائي قادر است يك سياست خارجي در سراسر قاره شكل دهد؟ آيا تكوين چنين سياستي به تقليل اهميت ناتو و نقش رهبري امريكا منتهي خواهد شد؟ پاسخ به اين پرسشها است كه مي تواند دامنه و عمق هويت سياسي مستقل اتحاديه را بر آورد كرد.
برنامه هسته اي ايران به نقطه كانوني در روابط ايران - اتحاديه و اتحاديه - امريكا تبديل شده است و اروپا مايل است از اهرمهاي فشار خود عليه ايران براي امضاي پروتكل الحاقي استفاده كند و از اين رهگذر خود را از فشار امريكا در رابطه با ايران برهاند. |
ظرفيت راهبردي و ژئوپلتيك، انرژي و تجارت با ايران فاكتورهاي مهم و فرصت ساز در تنظيم رابطه اتحاديه اروپائي با ايران است. عليهذا روابط ايران با اتحاديه وارد فاز جديدي شده است. امريكا بدنيال كسب موفقيت نظامي در عراق در ايجاد ثبات و عادي سازي در اين كشور نيازمند اتحاديه اروپا است و اروپا بدون مساعدت ايران قادر به ايفاي نقش مؤثر در منطقه نخواهد بود. تحت اين شرايط برنامه هسته اي ايران به نقطه كانوني در روابط ايران - اتحاديه و اتحاديه - امريكا تبديل شده است و اروپا مايل است از اهرمهاي فشار خود عليه ايران براي امضاي پروتكل الحاقي استفاده كند و از اين رهگذر خود را از فشار امريكا در رابطه با ايران برهاند.
ب - تعامل اروپا با امريكا در بحث هسته اي ايران
در شرايط فعلي كه پروندة هستهاي ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي و جامعه بينالمللي مفتوح است و اروپا نقش مهمي در اين مسئله بر عهده دارد و ايران نيز خود خواهان ايفاي نقش اروپا (خصوصاً سه كشور اصلي آن فرانسه، انگلستان و آلمان) در اين مسئله است، بايد ديد آيا با افزايش تعداد اعضاي اتحاديه اروپا، اين اتحاديه به ”شريك تابع“ آمريكا تبديل ميشود يا به ”رقيب همكار“؟ اگر نشانهها حاكي از تبديل اروپا به رقيب همكار باشد، پيام آن به نظام جمهوري اسلامي اين است كه نظام بينالملل به سمت چند قطبي شدن پيش ميرود و اگر مستندات دال بر تبديل اروپا به شريك تابع آمريكا باشد، بدين معناست كه نظام بينالملل به سمت تك قطبي شدن پيش ميرود. ثمرة نزاع و در واقع آوردگاه اين دو ديدگاه، در منطقة خاورميانه و رقابت اصلي فعلاً در عراق و در ارتباط با ايران در بحث هسته اي خود را نشان مي دهد.
اروپا در مورد تحريم اقتصادي ايران از سوي آمريكا كه خصوصا با قانون داماتو پيگيري شد با آمريكا همراهي نكرد و از آن انتقاد كرد و آنرا يك قانون فراسرزميني دانست و حتي قرارداد توتال را - بعد از كنار كشيدن شركت آمريكايي كونكو - با ايران امضا كرد. اين امر نشان ميدهد كه اروپا رقابت يا زورآزمايي خود را با آمريكا بر مسائل تجاري متمركز كرده است. اروپا مخالفت با قانون داماتو را نه به خاطر ايران يا رضايت از رفتار و سياست هاي ايران بلكه براي حفظ منافع و هويت سياسي خود انجام داد.
اروپا از حالت ”شريك تابع“ آمريكا كه پس از جنگ جهاني اول و دوم شكل گرفته بود خارج شده است و اروپا و آمريكا امروز ”رقيب همكار“ هستند كه در برخي موارد رقابت و در برخي موارد همكاري دارند. اما اگر ايران بخواهد از اين رقابت به سود خود استفاده كند امكانپذير نيست زيرا در مورد ايران انديشة همكاري اروپا با آمريكا بر انديشة رقابت مرجح است. |
در اين دوران گذار و بحران هسته اي نيز ايران بايد تلاش كند تا به موضوع مشترك اروپا و آمريكا تبديل نشود. زيرا وضعيت ايران و نگاه اروپا به ايران طوري است كه ايران به راحتي ميتواند به نقطة مشترك اروپا و آمريكا تبديل شود. اروپا نقاط رقابت قدرتمندتر و قويتري (همانند پيمان كيوتو، سپر و دفاع موشكي، اصلاح شوراي امنيت، دعواي ايرباس و بوئينگ، اختلافات تجاري در سازمان جهاني تجارت و امثال آن) با آمريكا دارد كه ميتواند رقابتهاي خود را بر آن موارد متمركز كند.
بدين ترتيب اروپا از حالت ”شريك تابع“ آمريكا كه پس از جنگ جهاني اول و دوم شكل گرفته بود خارج شده است و اروپا و آمريكا امروز ”رقيب همكار“ هستند كه در برخي موارد رقابت و در برخي موارد همكاري دارند. اما اگر ايران بخواهد از اين رقابت به سود خود استفاده كند امكانپذير نيست زيرا در مورد ايران انديشة همكاري اروپا با آمريكا بر انديشة رقابت مرجح است.
نقطة مشترك سياسي ديگر كه ايران با اروپا پيدا كرده است موضوع عراق است. مخالفت با اقدامات اشغالگران در عراق در ميان افكار عمومي و دولتمردان كشورهاي اروپايي به حدي است كه توني بلر نخست وزير انگليس كه خود شريك آمريكا در حمله به عراق و سهيم جنايات در اين كشور است نيز به موضع انتقاد بر ميخيزد و شديدا از سوي افكار عمومي انگليبس مورد انتقاد قرار مي گيرد. انفجارات اخير لندن و كشته شدن تعداد زيادي از مردم بيگناه بهرحال بحساب مداخله انگليس در جنگ عراق گذاشته مي شود. زمينه عراق شايد فضاي بيشتري را براي همكاري ميان ايران و اروپا فراهم آورد. بنابراين موضوع عراق با توجه به موقعيت، نفوذ و سياست مدبرانه ايران در عراق مي تواند زمينه اي بسيار خوب براي همكاري و رايزني ايران با كشورهاي اروپايي فراهم كند.
در حال حاضر اتحاديه با 25 عضو فاقد توانائي براي پذيرش نقش جهاني است، امنيت اروپا هنگامي امكان پذير است كه اتحاديه قادر به نمايش قدرت در سطح جهاني باشد و اين با توجه به واقعيات موجود امكان پذير نمي باشد. |
دكتر خالوزاده |
امريكا سعي دارد با تسلط بر رژيمهاي خاورميانه جغرافياي منطقه را بر اساس منافع اقتصادي و استراتژيك خود تغيير دهد لذا اقدامات لازم براي دور كردن ايران از كشورهاي ديگر بويژه كشورهاي همسايه و اروپائي و بويژه اروپاي شرقي كه وابسته به بلوك شرق بوده اند را عملي مي سازد. در واقع، طرح مسائلي از قبيل توان هسته اي ايران، پيوند زدن مسائل فلسطين و لبنان به تروريسم و ارتباط دادن آن به ايران، حقوق بشر و… دستاويزهاي كاخ سفيد براي نيل به اين مقصود است. آمريكا تلاش دارد كشورهاي اروپايي و خصوصا اروپاي جديد(شرق اروپا) را بسوي خود جلب نمايد و از اين منظر روابط امريكا با اروپا و اتحاديه اروپا با ايران اهميت خاصي پيدا مي كند و در يك كنش و واكنش دائمي قرار مي گيرد. اين كنش در درون 25 كشور اروپايي نيز وجود دارد و در نوع تعامل با ايران تاثير مي گذارد.
نگاه جديد به اتحادية اروپايي با نگاه به آيندة آمريكا در جهان به يكديگر گره خوردهاند و نميتوان به يكي از اين دو بدون توجه به ديگري پرداخت. شرايط فعلي دنيا طوري است كه به نظر نميرسد آمريكا ابرقدرت تكقطبي و مطلقالعنان آينده باشد و بتواند به هر طرح و هدفي كه اراده كند، خصوصاً با توجه به اشتباهات فراواني كه آمريكاييها - بالأخص در دوران زمامداري جمهوريخواهان (يعني بوش پسر) هم در ارتباط با مسائل بينالمللي همانند مسائل خاورميانه و هم در رابطه با متحدين خود مرتكب شدهاند، دست يابد. روشن است كه اين سخن بدين معنا نيست كه دولتي ديگر هم ارز قدرت سياسي، اقتصادي و نظامي آمريكا وجود دارد كه با آن و سياست هايش مقابله خواهد كرد، بلكه بدين معناست كه دولتهايي در دنيا وجود دارند كه اگر در مواردي با سياستهاي آمريكا موافق نبوده و يا سياستهاي مستقلي مدنظر دارند، خود را ملزم به تبعيت بيچون و چرا از آمريكا نميدانند. با چنين پيش فرض ذهني، تحليل بحث استقلال اتحاديه اروپا، دقيقتر و نتيجه بخشتر خواهد بود.
پ - فعاليت هاي هسته اي ايران نقطع چالش يا همكاري جديد اتحاديه با امريكا
در ادامه مقاله ارسالي دكتر سعيد خالوزاده براي خبرگزاري مهر مي خوانيم: رابطه ايران با كشورهاي اروپائي در دوران جنگ سرد عمدتاً در حوزه هاي اقتصادي تعريف مي شد و ابعاد استراتژيك آن به ايالات متحده واگذار شده بود. در پي حوادث 11 سپتامبر با تغيير نگرش امريكا به روابط بين الملل و تمايل اروپا براي اخذ يك سياست خارجي و امنيت مشترك، تاكيد بر محور تجارت تغيير يافته و جاي خود را به الويت هاي امنيتي داده است. بنظر مي رسد روابط ايران و اتحاديه اروپا كه غير مستقيم تحت تأثير امريكا مي باشد به سوي موضوعات و مسائل استراتژيك – امنيتي ميل ميكند زيرا پس از سقوط صدام رابطه اتحاديه با ايران حوزه هاي سياسي، امنيتي از جمله مسئله تكثير سلاحهاي كشتار جمعي را در برگرفته است. شرايط كنوني كه اعضاء از 15 به 25 كشور افزايش يافته است، ميتواند بر دشواري و پيچيدگي مذاكرات بيفزايد.
تا همين اواخر اتحاديه با امريكا اختلاف هاي جدي پيرامون سياست هاي خود در قبال ايران داشت كه نقطه اوج آن مخالفت با پيامدهاي فرا سرزميني قانون تحريم هاي ثانويه امريكا موسوم به داماتو و مقابله به مثل حقوقي اتحاديه با شركت هاي امريكائي بود. ليكن از ژوئن سال 2003 كه آژانس انرژي اتمي در گزارش خود مدعي شد ايران از اعلان برخي از فعاليت هاي هسته اي خود از جمله وارد كردن اورانيوم در سال 1991 كوتاهي كرده است بتدريج برنامه هسته اي ايران به يك موضوع آزمايشي براي همكاري آتي اتحاديه با امريكا تبديل شد، در حاليكه امريكا در عراق گرفتار است تعامل اتحاديه با امريكا در مورد برنامه هسته اي ايران با توجه به نقشي كه ايران مي تواند براي صلح و ثبات در منطقه ايفا نمايد موقعيت ايران در روابط دو سوي آتلانتيك را ترسيم مي كند.
برنامه هسته اي ايران به يكي از جنبه هاي مهم در روابط اتحاديه با ايران درآمده و به عنوان متغير مستقل كميت و كيفيت روابط را تحت تأثير قرار خواهد داد. اروپا كه از توان هسته اي ايران آگاه شده ايران را در روابط استراتژيك خود وارد خواهد كرد. |
مجموع مواضع اتحاديه در موضوع پروتكل الحاقي هسته اي مويد آن است كه اين اتحاديه علي رغم پيشرفت چند ساله در روابط با ايران سياست حمايت و همسوئي با آژانس بين المللي انرژي اتمي را در پيش گرفته و با چرخش بسمت آژانس و امريكا در قضيه پروتكل الحاقي به يكي از عوامل مؤثر در اجماع بين المللي بر ضد ايران تبديل شد. با گزارش ژوئن 2003 آژانس فشار اتحاديه اروپائي عليه ايران افزايش يافت. وزراي خارجه كشورهاي عضو در اجلاس لوكزامبورگ در ژوئن 2003، براي اولين بار از حملات پيشگيرانه بر ضد دولتهائي كه درصدد توسعه سلاحهاي كشتار جمعي بر مي آيند حمايت كردند و اظهار داشتند چنانچه فعاليت هاي ديپلماتيك ناكام بماند و بازرسان انرژي اتمي در انجام وظايفشان با مشكل روبرو شوند اقدامات جبري مي تواند مورد استفاده قرار گيرد.
اتحاديه اروپائي همچنين در ژوئن 2003 انعقاد قرار داد اقتصادي و تجاري با ايران را به مسائل هسته اي مشروط كرد و نشان داد اروپا در صورت نياز از اهرمهاي اقتصادي براي حل و فصل برنامه هسته اي ايران استفاده خواهد كرد. بنابراين برنامه هسته اي ايران به يكي از جنبه هاي مهم در روابط اتحاديه با ايران درآمده و به عنوان يك متغير مستقل كميت و كيفيت روابط را تحت تأثير قرار خواهد داد.
ث - چشم اندازهاي مثبت براي توسعه روابط ايران و اتحاديه اروپايي
به گزارش مهر دكتر خالوزاده در مقاله خود و در خصوص سرفصل هاي چشم انداز مثبت در ورابط ايران و اروپا مي نويسد:
1- ايران روي گنج بزرگي از انرژي نشسته است. كالايي كه كشورهاي صنعتي در آينده بيشتر به آن نياز خواهند داشت و آنها را به توسعة روابط بيشتر با ايران وسوسه خواهد كرد.
2- ايران مهمترين اهرمها را در منطقه در اختيار دارد تا بتواند به عنوان يك كشور متعادل كننده در راه ثبات و آرامش در منطقه عمل كند.
3- رقابت در ميان كشورها و شركتهاي مختلف اروپايي براي كارهاي اقتصادي و مناسبات تجاري با ايران همواره وجود داشته و دارد و ميتوان از آن استفاده كرد.
4- با توجه به اينكه منطقه دچار خلأ امنيتي است و به علاوه اروپاييها به دليل خاطرات تاريخي ناخوشايندي كه از عثماني و تركيه در ذهن دارند، فضاي مناسبي براي ايران در اين منطقه ايجاد ميشود تا با توجه به اشتراكات سياسي پيش گفته كه فعلاً ميان ايران و اروپا وجود دارد، همكاريها توسعه يابد.
5- اگر چه طرف تجارت و مراودات ما با اتحاديه اروپا از اين پس كلاً مقامات اتحاديه و ارگانهاي مختلف آن مثل شورا ، كميسيون و پارلمان اروپايي خواهند بود اما اين نكته نيز نبايد فراموش شود كه ميان كشورهاي اروپايي - خصوصاً كشورهاي مهم و صنعتيتر آن ـ همواره نوعي رقابت براي كسب بازار و مراودات تجاري وجود داشته و دارد و ما ميتوانيم از آن استفاده نمائيم.
ث - تاثيرات پيوستن كشورهاي شرق اروپا به اتحاديه
آمريكاييها همواره با انسجام اتحاديه اروپايي - خصوصاً اگر به افزايش هر چه بيشتر قدرت سياسي و اقتصادي آن منجر شود- مخالف هستند، خصوصاً اگر چنين انسجامي سبب شكلگيري يك بدنه يا ساختار مستقل نظامي اروپايي نيز بشود. زيرا ميدانند پيشينه، پتانسيلها، موقعيت جغرافيايي و ذهنيت اروپاييها اين امكان را ايجاد ميكند كه اروپا به عنوان يك رقيب مطرح شود. بدين ترتيب اقدامات آمريكا براي نفوذ هر چه بيشتر در آن دسته از كشورهاي بلوك شرق سابق كه خود، آن را اروپاي جديد مينامند، با هدف پيشگيري از چنين احتمالي در آينده صورت ميگيرد. بر اين اساس، اوضاع در كوتاه مدت ميتواند به سود آمريكا ولي در ميان مدت و دراز مدت، به شرطي كه اتحاديه اروپايي در روند اتحاد و همبستگي بيشتر موفق باشد، به نفع اتحاديه اروپا خواهد بود. زيرا اين كشورهاي جديدالعضو نيز ترجيح ميدهند كه هويت خود را نهايتا اروپايي تعريف كنند.
آمريكاييها همواره با انسجام اتحاديه اروپايي - خصوصاً اگر به افزايش هر چه بيشتر قدرت سياسي و اقتصادي آن منجر شود- مخالف هستند، خصوصاً اگر چنين انسجامي سبب شكلگيري يك بدنه يا ساختار مستقل نظامي اروپايي نيز بشود. زيرا ميدانند پيشينه، پتانسيلها، موقعيت جغرافيايي و ذهنيت اروپاييها اين امكان را ايجاد ميكند كه اروپا به عنوان يك رقيب مطرح شود. |
دكتر خالوزاده مي افزايد: با افزايش تعداد اعضاء اتحاديه اروپايي، در مورد افزايش نقش آمريكا در اروپا، بنظر مي رسد كه ايالات متحده به سه طريق بر مناسبات اعضاي شرق اتحاديه با ايران تأثير گذار است :
الف- درون اتحاديه اروپائي
ب- سياستهاي دولت امريكا در خصوص ايران (بطور مستقل)
ج- ساختارهاي بين المللي مانند عضويت موقت در شوراي امنيت، مجمع عمومي سازمان ملل، شوراي حكام آژانس انرژي اتمي، سازمان تجارت جهاني و موسسات مالي و اعتباري بين المللي.
كشورهاي شرقي عملاً در اتحاديه اروپا گروه جديدي بوجود آورده اند كه در بعد نظامي - سياسي هم جهت با مشي يك جانبه گرايانه امريكا حركت مي كنند و در متن اتحاديه رهبري امنيتي و نظامي كاخ سفيد را پذيرا شده اند. لاجرم در برخي از حوزه هاي مرتبط با منافع ملي ايران در تقابل با سياستهاي جمهوري اسلامي ايران ظاهر خواهند شد. بارزترين آنها سياستهاي خاورميانه اي ايالات متحده و برنامه هسته اي ايران است. اين كشورها اگرچه بايد در چارچوب سياست خارجي و امنيتي مشترك اتحاديه عمل كند ولي اين امر مانع از آن نخواهد بود تا سياستي هم جهت با آمريكا در داخل اتحاديه در پيش بگيرند. اساسا بايد در نظر داشت كه سياست هسته اي اتحاديه بعد از پيوستن 10 كشور جديد اروپاي شرقي به اتحاديه از اول ماه مه 2004 در قبال ايران سخت تر و به موضع امريكا نزديك تر شده است.
اتحاديه اروپا بر پاية سه مؤلفه عمده نوع و سطح روابط خود با ايران را در عصر ما بعد 11 سپتامبر تنظيم كرد:
الف – منافع عام اروپا در ايران به خصوص در زمينههاي اقتصادي، بازارهاي صادراتي و تأمين منابع انرژي، عاملي كه كماكان در گذشته نيز مدنظر اتحاديه بوده است.
ب – شرايط داخلي ايران و روند اصلاحات و دوران به اصطلاح گذار، عاملي كه به نحو قابل توجهي به نوع عملكرد و رفتار اتحاديه در قبال ايران در اين دوره شكل داد و اروپا را متوقعتر از گذشته ساخت.
ج – رويكرد آمريكا بعد از 11 سپتامبر در قبال ايران - اروپاييها دقيقاً همان دلنگرانيهايي را كه آمريكا در قبال ايران مطرح مينمود در روابط با جمهوري اسلامي ايران ملحوظ كرده و مطرح نمودهاند؛ مانند طرح مسئله كشتي كارين- اي و حمل اسلحه به فلسطين، فرار اعضاي القاعده به داخل قلمرو ايران، موضوعات حقوق بشريء طرح اقدامات ايران در افغانستان و بويژه موضوع فعاليت هاي هسته اي ايران...
ج - چالش هاي سياسي در روابط ايران و اتحاديه اروپايي
روابط ج.ا.ايران با مجموعه غرب از جمله اتحاديه اروپا به دلايل مختلف شكننده است و در واقع ما فاقد عوامل پايدار در روابط هستيم. برقراري يك روابط خارجي مستحكم و با ثبات الزاما” بايد براساس يكسري هنجارها وروش هاي پايدار در روابط باشد. يكي از مهمترين اين عوامل افكار عمومي است. كشورهاي غربي و مدعي دمكراسي نقش زيادي براي افكار عمومي و رسانه هاي گروهي قائل هستند و در واقع بنوعي از آن وحشت و هراس دارند و عمده تلاششان اين است كه مورد بازخواست افكار عمومي قرار نگيرند و ميزان محبوبيت خود و آراء شهروندان را از دست ندهند.
بايد در نظر داشت روابط جمهوري اسلامي ايران و اتحاديه اروپائي احيانا” بر اساس يك آهنگ منظم، برنامه ريزي و زمان بندي شده پيشرفت نخواهد كرد و هر آن احتمال كندي و توقف آن وجود خواهد داشت و اساسا” با توجه به اختلاف نظراتي كه بين ج.ا.ا و اتحاديه اروپائي در برخي مسائل مثل حقوق بشر، تفاوت سيستم هاي قضايي دوطرف، صلح خاورميانه، تروريسم، تسليحات و غيره وجود دارد، هر يك از اين اختلافات مي تواند مانع از پيشرفت اين روابط در يك دوره و مقطع خاص بشود. لذا بايد توجه داشت كه گسترش روابط با اتحاديه اروپائي سهل نبوده و يك روند زمان بر و پرفراز و نشيب خواهد بود. در اين راستا اعتمادسازي اهميت بسزائي در روابط دو طرف دارد.
دكتر خالو زاده در ادامه مقاله ارسالي خود به"مهر" مي افزايد: برخي از موانع گسترش رابطه با ايران از ديدگاه اتحاديه اروپايي عبارتست از :
سلاحهاي كشتار جمعي و مسائل امنيتي، روند صلح خاورميانه، حقوق بشر، حمايت از گروه هاي افراطي، موضوعات مربوط به اصلاح اقتصادي، سياست هاي اقتصادي دولتي و برخي سياست هاي غير شفاف و تصميم گيريهاي روزمره، شكننده بودن روابط در ابعاد مختلف سياسي و اقتصادي، عدم برخورداري از عوامل پايدار در روابط، افكار عمومي منفي در اروپا، مخالفين ايراني و خارجي روابط، برخي لابي هاي مخالف روابط، تاثير منفي مسائل داخلي ايران بر كل روابط، متاثر شدن روابط بخاطر موضوعاتي مثل لمان رشدي، هلموت هوفر، دادگاه ميكونوس، سنگسار، تروريسم و القاعده، سلاحهاي هسته اي.
روند صلح خاورميانه نيز يكي از چالش هاي روابط ايران با اتحاديه اروپايي است. با پذيرش طرح نقشة راه توسط اروپا و نيز عضويت اروپا در كنفرانس چهار جانبة حل و فصل بحران فلسطين (با مشاركت آمريكا، روسيه و سازمان ملل) بسيار محتمل است كه ديدگاههاي اروپا دربارة مسائل فلسطين به آمريكا بيش از پيش نزديك شود. زيرا در غير اين صورت ممكن است اروپا نقش خود را همانند سابق كاملاً از دست بدهد. بر همين اساس، بعيد نيست فشارها بر ايران براي خودداري از حمايت معنوي از گروههاي مبارز فلسطيني (تحت عنوان حمايت از تروريسم) افزايش يابد.
مسائل داخلي كشور توان بسيار زيادي در متاثر كردن اين روابط دارد. تا جائي كه اين امر در استراتژي اتحاديه اروپائي در تنظيم روابط با ج.ا.ا بوضوح قيد شده است كه لازم است اين موضوع و اين اهرم از دست اتحاديه اروپائي خارج شود. |
ارزيابي روابط فيمابين جمهوري اسلامي ايران و اتحاديه اروپائي نشان مي دهد كه اين روابط استعداد اينرا دارد تا در هر زماني كه موضوع و يا اختلاف نظري سرراه آن پديد آيد كند، معلق و حتي متوقف شود. در اين راستا وقايع اتفاقيه در ايران و مسائل داخلي كشور توان بسيار زيادي در متاثر كردن اين روابط دارد. تا جائي كه اين امر در استراتژي اتحاديه اروپائي در تنظيم روابط با ج.ا.ا بوضوح قيد شده است كه لازم است اين موضوع و اين اهرم از دست اتحاديه اروپائي خارج شود.
نتيجه گيري
اگر ايران بتواند يك استراتژي مشخص در قبال اتحاديه اروپا براساس ديدگاه واقعبينانه و تشخيص ظرفيتها و تواناييهاي متغير اروپا تدوين نمايد، فضاي همكاري با اروپا بازتر شده و امكان بهرهبرداري بيشتر از ظرفيت روابط فراهم مي گردد.
ما بايد به ارزيابي كارشناسي از عملكرد 25 ساله روابط ايران و اتحاديه اروپا، به ويژه طي 15 سال اخير و شناخت نقاط قوت و ضعف عملكرد سياست ايران و نيز پيريزي يك الگوي جديد تعامل در روابط دو جانبه با اين مجموعه 25 كشوري دست يافته و ضمن صيانت از حقوق ايران، روند مذاكراتي جديد و متفاوتي را با اتحاديه اروپايي گسترش يافته پايهگذاري نموده و به نتيجه برسانيم.
اتحاديه اروپايي به عنوان خاستگاه تاريخي تمدن غرب، نسبت به معيارها و ارزشهاي تمدن انسان مدار خود همواره از خود حساسيت نشان داده و به ويژه در زمينة حقوق بشر با ديدگاهي بنيادگرا و اصولي به موضوع ميپردازد و از مواضع شديدتر و پررنگتري نسبت به آمريكا در اين زمينه برخوردار است. اتحاديه موضوع حقوق بشر را در تنظيم روابط خود با ايران مورد توجه دارد.
در ارتباط با موضوعات هسته اي ايران، اروپاييها نسبت به فعاليتهاي هستهاي ايران و كلاً تواناييهاي ايران در زمينه تسليحات كشتار جمعي حتي بيش از آمريكاييها نگران و حساس هستند زيرا اروپا علاوه بر نگرانيهاي مربوط به امنيت بينالملل نسبت به امنيت خود قاره اروپا كه به تدريج در برد موشكهاي ايران قرار ميگيرد نيز نگران و حساس ميباشد. |
دكتر خالوزاده |
البته اين موضوع نبايد منجر به زياده خواهي هاي اروپايي ها شود و آنها را در موضع طلبكاري قرار دهد. بلكه گفتگوها و مذاكرات بايد بر اساس يك پايه متوازن و برابر باشد. زيرا به هرحال نتيجه موفق اين مذاكرات براي هر يك از طرفين اهميت ويژه و استراتژيك دارد و موضع آنرا در سطح بين الملل تقويت خواهد كرد. اين امر براي اتحاديه اروپائي بمنزله موفقيت در سياست خارجي و امنيتي مشترك آن تلقي خواهد شد و لذا از اهميت نمادين و فوق العاده اي براي اروپائي ها برخوردار است. از طرفي اتحاديه هميشه از عدم رابطه ديپلماتيك ايران با امريكا به نفع خود بهره برداري كرده است و موقعيت خود را در مناسبات خارجي ايران بلامنازع مي داند كه لازم است به اين تصور خاتمه داده شود.
بايد ديد آيا يك اروپاي 25 كشوري قادر به كار كردن خواهد بود؟ آيا اتحاديه با هم سويي و اتفاق نظر اعضايش پيش ميرود يا گوناگوني رويكردها و تفاوت ها در مسير همگرايي را رعايت مي كند؟ گسترش اتحاديه به 25 كشور با توجه به تركيب اعضاي غير همگن بويژه اعضاي جديد، آيا مشكلات زيادي را فراروي اتحاديه قرار نخواهد داد؟ آيا مسائل و مشكلاتي مثل موقعيت اقتصادي و مالي نامتجانس 25 كشور، نوع تعامل اين مجموعه سياسي و اقتصادي با يكديگر و با كشورهاي ثالث و از جمله با جمهوري اسلامي ايران را دچار چالش نخواهد كرد؟
به گزارش مهر دكتر خالو زاده در انتهاي مقاله خود تاكيد مي كند: بنظر مي رسد اتحاديه در رسيدن به يك موضع مشترك و منسجم در خصوص تنظيم يك روابط خوب و همه جانبه با ايران دچار مشكلات داخلي خود است و از ارائه يك ديپلماسي مشترك در قبال ايران ناتوان است. اروپا را فقط نبايد بر اساس توانائي هايش مورد ارزيابي قرار داد بلكه ناتواني هاي اتحاديه يك موضوع بسيار جدي و ملموس است و اين امر را بايد در هرگونه سياست گذاري در قبال اروپا مد نظر داشت.