محمدرضا یوسفی، در گفتگو با خبرنگار مهر و در پاسخ به اینکه چرا همچنان نویسندگان ما از فقر و مشکلات اجتماعی میگویند، در حالی که کمتر به مواردی چون حقوق کودک، حقوق زن و حفظ محیط زیست که دغدغههای جهان امروز است، پرداختهاند، گفت: شاعران و نویسندگان به مواردی میپردازند که دغدغه جامعهشان است. کشور ما یک جامعه در حال توسعه است و آزادی و مبارزه با فقر و پرداختن به اخلاقیات و ... مسائلی است که کشورهای در حال توسعه بیشتر با آن دست بهگریبانند.
نویسنده کتاب «گرگها گریه نمیکنند» با اشاره به اینکه حتی ادبیات فانتزی ما متفاوت با غرب است، بیان کرد: نوع فانتزی ما، متفاوت با غرب است. چرا که فانتزی، پدیده عصر رمانتیسم است و ما رمانتیسم را به کمال طی نکرده و نمیکنیم. ما ایرانیها بیش از آنکه با فرهنگ رمانتیسم آشنا شویم، رهاوردهایش را میشناسیم و همه این مسایل موجب میشود تا متفاوت با غرب با پدیدهها و مسایل گوناگون برخورد کنیم.
یوسفی، واکنش انسان را هماهنگ با شرایط اجتماعی دانست و افزود: انسان، وابسته به شرایط اجتماعی خود واکنش نشان میدهد. اگر در غرب به حقوق کودک، احترام به محیط زیست و حقوق زن پرداخته میشود و خودآگاه و ناخودآگاه در آثارشان نمود پیدا میکند، به این خاطر است که همه این موارد، دغدغه کشورهای توسعه یافته است و هرجامعهای باید روندی را طی کند.
نویسنده کتاب «بچههای خاک» به اینکه نویسندگان ایرانی در دهه اخیر، گرایش زیاد به ادبیات ملی داشتهاند، اشاره کرد و افزود: ما چه در ادبیات کودک و نوجوان و چه در ادبیات بزرگسال به ادبیات ملی توجه کردهایم و این رویکرد به بازشناسی و رشد «منِ ایرانی» بسیار کمک کرده است، اما به مواردی چون محیط زیست و میراث فرهنگی، جدای از برخوردهای ژورنالیستی، چندان نپرداختهایم.
یوسفی، با اشاره به اینکه دستهای قدرتمند و پنهان بسیار در تخریب محیط زیست نقش دارند، گفت: هرکس نمیتواند جنگلها را نابود کند و ایل راهها را از بین ببرد. افرادی میتوانند مراتع را به جاده و ویلا تبدیل کنند که قدرت و نفوذ سیاسی دارند. حالا در بعضی کشورها، مردم تصمیمگیرنده هستند و میتوانند از میراث طبیعی و تاریخی خود دفاع کنند، اما در کشور ما، قدرت مهمتر است. با این وجود یک شاعر یا نویسنده چطور میتواند در آثار خود به این مسایل بپردازد؟
نویسنده کتاب «اگر آدمها پروانه بودند»، ادبیات کودک و نوجوان را زیرسلطه ادبیات دولتی دانست و افزود: در ادبیات ما قدرت و امکان نشر بسیاری مسایل وجود ندارد. ضمن اینکه ادبیات کودک و نوجوان ما، بعد از انقلاب از زندگی واقعی بچهها، دور شده است و علت این مسئله را باید در سلطه ادبیات دولتی جستجو کرد. از سوی دیگر بعضی نویسندگان هم با محیط پیرامون خود هماهنگ و به بلندگویی برای تبلیغ اهداف دولتی تبدیل شدهاند.
یوسفی در پاسخ به اینکه چقدر میتوانیم همه چیز را به گردن حاکمیت بیندازیم و سهم نویسندهها در این میان چقدر است، گفت: از سهم نویسندگان در این زمینه، نمیتوان غافل شد. نویسندگان نباید تحت تاثیر شرایط قرار بگیرند. بخش دولتی در این 30 سال، صورت مسئله را ساده کرده است. با نویسندگان، قرارداد نوشته و توقع زیادی هم نداشته؛ چون شناخت چندانی نبوده است؛ ناشران دولتی فقط خواستهاند در ارتباط با فلان مسئله، کتابی منتشر کنند؛ حالا با هر کیفیتی. نویسندگان هم در مرحله ارزشگذاری، نمره متوسط گرفتهاند و به این قانع بودهاند.
این نویسنده کودک و نوجوان با اشاره به اینکه دولت در تمام این سالها از سه پروژه حمایت کرده است، گفت: قصههای دینی، قصههای انقلاب و جنگ سه پروژه بزرگی بودند که دولت دنبال کرده، اما خروجیها چه بوده؟ علی لاریجانی زمانی که مدیر تلویزیون بود به یک واقعیت تلخ اشاره کرد و گفت: وقتی در شوروی، کمونیستها از نویسندگان حمایت کردند، گورکی متولد شد و داستان «مادر» را نوشت. شما یک گورکی نشان دهید تا ما برایش هزینه کنیم... خب، این سیاست است. سیاست کسی را میخواهد که برایش بنویسد. بگذریم از اینکه گورکی، این داستان را پیش از کمونیسم نوشته بود.
به گفته یوسفی، در این میان، چیزی که قربانی میشود، خلاقیت نویسنده است. کافی است به تیراژ کتابها نگاه کنیم و ببینیم چه سیر نزولی داشتهاند. بنابراین تنها خلاقیت نویسنده از بین نرفته و ما جامعه مخاطبان خود را هم از دست دادهایم. گرچه در سالهای اخیر، بخش خصوصی، فعالیتهای خوبی داشته و بازارسنجی کرده است. همچنین تصویرگران ما جوایز بسیاری را به خود اختصاص داده و کتابهایمان به زبانهای دیگر ترجمه شدهاند. برای مثال سال گذشته من به سوئد رفته بودم و میدیدم مدیر یک مدرسه، «دختران خورشید» مرا میشناسد.