به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «قصد در حقوق اسلامی(Motive and Meaning in Islamic Law » توسط پل. آر. پاولز نگاشته شده و در سال 2006 توسط انتشارات بریل عرضه شده است. این کتاب بخشی از مجموعه بزرگ تر «مطالعات در حقوق اسلامی و جامعه» است.
کتاب حاوی فصل مقدمه، چند فصل اصلی و بخش کتاب شناسی است. نویسنده در مقدمه، ابتدا، به منابع و تاریخ حقوق اسلامی پرداخته است. وی سپس بحثی را در باب اراده آدمی و «اقتصاد حقوق» پیش کشیده است و بعد از آن، در نگاهی فلسفی، به بررسی نسبت قصد و قصدمندی (intentionality) توجه نشان داده است و در پایان مقدمه مباحث مطرح گردیده در آن را مجددا، ذیل بخشی مجزا، مرور کرده است.
فصل دوم به بررسی مقوله قصد در اعمال و مناسک دینی اختصاص یافته است. در این فصل نیز، پس از ارایه مقدماتی در باب رابطه قصد و عبادات در حقوق اسلامی، از نیت به مثابه «پدیدار خاموش درونی» در عبادات یاد شده است و کارکرد قطعی و تعیین کننده آن در اعمال عبادی مورد بررسی واقع شده است. هم چنین به عدم نیاز به نیت در موارد غیرعبادی، نظیر طهارت، اشاره گردیده است. این فصل نیز با بخش نتیجه گیری پایان یافته است.
فصل بعدی به مقوله نیت در بخش معاملات فقه اختصاص یافته است. در این بخش نیز، پس از مقدمه، مبحثی در باب لزوم روشی و شفافیت موضوع و میزان معامله بر اساس فقه اسلامی گشوده گردیده است. همچنین نویسنده، ذیل بخشی مجزا، به پیچیدگی قصدگرایی در برخی از گونه های خرید و فروش مطابق فقه اسلامی پرداخته است. این بخش نیز با یک نتیجه گیری به پایان رسیده است.
فصل بعدی به مقوله قصد در قواعد حقوقی مشعر به احوال شخصی اختصاص یافته است. در این فصل، پس از ارایه مقدمه ای در باب رابطه قصد و احوال شخصی مطابق فقه اسلامی، به مطالعه ازدواج و طلاق در دو بخش مجزا پرداخته شده است. در بخش طلاق، به مباحثی نظیر طلاق یک جانبه یا شیوه های طلاق اشاره گردیده است. این فصل با نتیجه گیری به پایان رسیده است. در بخش نتیجه گیری این فصل این پرسش طرح گردیده است؛ آیا می توان از وضعیت قصد در احوال شخصیه فقه اسلامی به تئوری قصد در حقوق مدنی اسلامی دست یافت؟
فصل بعدی به مقوله قصد در حقوق جزا، مطابق فقه اسلامی، پرداخته است. این فصل نیز با مقدمه ای در باب حقوق جزا در حقوق اسلامی آغاز گردیده است. پس از آن، ذیل بخشی مجزا، نویسنده به مقوله «قصد به ضرر زدن» در فقه پرداخته است و، در ادامه، به رابطه قصد با مقولاتی نظیر گناه (تحقق گناه در فرض قصد آن) و کفاره پرداخته است. وی همچنین، ذیل بحثی نظری، از نظریه ابن رشد در توضیح «ماهیت مشروط عدالت» یاد کرده است و رابطه آنرا با تأثیر قصد در تحقق یا عدم تحقق عمل مجرمانه پژوهیده است. در پایان این فصل نیز پس از نتیجه گیری آن بحث مبسوط در باب «حجت» و کارکرد آن در حقوق جزای اسلامی آمده است.
فصل بعدی کتاب نتیجه گیری آن است. در این فصل نیز امهات مباحث مطرح گردیده در فصول پیشین عرضه گردیده است. مطابق رویکرد نویسنده، آن گونه که در کتاب آمده است، قصد عنصری مهم و تعیین کننده در بخش عمده ای از اعمال مسلمانان دارد و به مثابه عنصری مهم در شریعت اسلامی طرح گردیده است؛ هم از این روی بحث از آنرا در جای جای مطالعات فقه و حقوق اسلامی می توان سراغ گرفت و تأثیرات تعیین کننده اش را مشاهده نمود.
پل. آر. پاولز در کتاب قصد در حقوق اسلامی «Motive and Meaning in Islamic Law» بررسی ماهیت شناسانه جایگاه قصد در کتب فقهی و حقوقی در جهان اسلام پیش از ورود به عصر مدرن است که در ذیل چنین رویکردی به بررسی رابطه انگیزش و معنا در فقه اهل سنت قرون میانه پرداخته است.
«اسلام و حقوق انگلیسی: مسئولیتها و جایگاه شریعت»
کتاب «اسلام و حقوق انگلیسی: مسئولیتها و جایگاه شریعت (slam and English Law: Rights, Responsibilities and the Place of Shari’a)» مباحثی در خصوص شرایط حقوقی زندگی مسلمانان در کشور انگلستان را پوشش داده است. گریفیث در این اثر به تدوین و گردآوری مقالاتی در خصوص ارتباط های میان حقوق انگلیسی و حقوق اسلامی پرداخته است.
به باور ویراستار اثر ، رابین گریفث جونز، بررسی ارتباط و تعامل میان دین و جامعه در جهان کنونی می تواند از دریچه بررسی تعاملات دین و حقوق صورت پذیرد، تعاملهایی که دربردارنده پژوهش در و منابع دینی در مواجه با نیازها و ضروریات جهان مدرن است. همانطور که در کتاب بیان شده است؛ شرایط زندگی مسلمانان در جهان معاصر نیازمند بررسی دقیق ضروریات و نیاز های حقوقی ای است که آنها با آن نیازها درگیر هستند.
برای پاسخ به این نیازها تلاش هایی با رهیافت ها و روش های متنوعی صورت گرفته است، در این میان مطالعه نقاط اشتراک و افتراق سیستمها و دیدگاه های حقوقی کشورهای مختلف با حقوق اسلامی ازجمله تلاشهایی است که از سوی برخی محققان و نویسندگان مورد توجه قرار گرفته است. تلاشهایی از این دست می تواند با رویکردهای متفاوتی انجام گیرد، این رویکردها می تواند رویکردی کلامی، جامعه شناختی و یا حقوقی باشد. مقالات گرد آمده در این اثر ترکیبی از این سه رویکرد است و با بهره جویی از چنین رویکرد تلفیقی ای بررسی و تحلیل ارتباطات موجود و ممکن میان حقوق انگلستان و حقوق اسلامی انجام گرفته است.
مطالب کتاب «اسلام و حقوق انگلیسی: مسئولیتها و جایگاه شریعت» در محدوده مباحث حقوق خصوصی نگاشته شده است نویسندگان در مقالات متعددی به بررسی و تکامل و تطور حقوق انگلستان همت گمارده اند و همچنین مفاهیمی همچون جهاد، حقوق خانواده، آزادی بیان ونیز مواد کنوانسیون اروپایی حقوق بشر را مورد مداقه قرار داده اند.
این اثر از بخشهایی متعددی تشکیل شده است. بخش نخست کتاب به به مطالعه و بررسی حقوق شریعت اختصاص یافته است. مقالات این بخش شامل مباحثی همچون؛ اجتناب ناپذیری پذیرش حقوق شریعت و حقوق مدنی و مذهبی در انگلستان است.
بخش دوم اثر به بررسی ارتباط شریعت و دموکراسی پرداخته است. به طور ویژه تلاش شده است در مطالب این بخش به این پرسش پاسخ داده شود که «آیا حقوق اسلامی با کنوانسیون اروپایی حقوق بشر سازگار است؟» در راستای پاسخ به این پرسش به بررسی شان و کرامت انسانی و دین پرداخته شده است. همچنین مطالبی در خصوص مفاهیمی همچون مشارکت عمومی، حق رای و آزادیهای اساسی در این بخش گنجانده شده است. کثرت گرایی حقوقی عنوان مبحث بعدی این بخش است که ذیل این مبحث به ضرورت شناخت بیشتر حقوق اسلامی از سوی مراکز دانشگاهی و قضایی کشور انگلستان پرداخته شده است. مطالب این بخش با ارائه مقالاتی درباره حقوق خانواده، حقوق مذهبی و منافع عمومی پی گرفته شده است.
بخش سوم کتاب با عنوان حقوق و مسئولیتها مباحثی از این دست را در بردارد؛ آزادی بیان، تعریف جهاد، تعهد شخصی، مولفه های جامعه اسلامی، جهان غرب و رابطه آن با شریعت و برابری در برابر خدا و قانون.
با توجه به مباحث ارائه گردیده در این کتاب می توان گفت اثر حاوی مطالب متنوعی در رابطه با جایگاه حقوق اسلامی در کشور انگلستان است. ویراستار کتاب در نتیجه گیری اثر اظهار داشته است که با توجه به پژوهشهای انجام گرفته باید گفت شریعت به هیچ وجه سیستمی متصلب و خشک نیست بلکه سیستمی است که به شکل مداوم در حال تغییر و تحول بوده و این ویژگی موجب ماندگاری و کارآمدی شریعت در دوره های مختلف گردیده است. وی در این باره اظهار می دارد که شریعت دائما در حال تکامل سیستم خاص مبتنی بر فقه است، اما آنچه باید مورد توجه بیشتری واقع گردد این وجه از موضوع مورد پژوهش است که تکامل حقوق شرعی محدود به متن مقدس و وحی الهی است.
«الیزابت مایر» در اثر خود درصدد بررسی حقوق بشر در سنت حقوق اسلامی برآمده است. مطالعه حقوق بشر به عنوان پدیده ای متعلق به جهان مدرن نیازمند توجهی دقیق به زمینه ها و مولفه های تشکیل دهنده آن است.
این عرصه مطالعاتی نیز مانند بسیاری از حوزه های علمی و اندیشه ای مدرن به سادگی قابل پی گیری در سنت های فکری گذشته نیست و مطالعه تبار های چنین عرصه های مطالعاتی ای در سنت های فکری کهن نیازمنددقت هایی چند است؛ دقت هایی که باید دربردارنده توجه به زمینه های شکل گیری و پرورش مفاهیم، پیش فرض ها، نیاز ها و ضرورت ها، پیامد ها و اهداف اجتماعی و سیاسی ابداع این عرصه ها و حوزه های مطالعاتی باشد. به باور نویسنده پژوهش در میراث مباحث مرتبط با حقوق بشر در سنت حقوق اسلامی به صورت عملی یا نظری نیازمند بررسی دقیق مکاتب و مذاهب اسلامی است.
مطالعه حقوق بشر در کشور های مختلف، مطالعه و تحلیل اعلامیه جهانی حقوق بشر، جایگاه حقوق بشر در سیستم های حقوقی کشورهای اسلامی، بررسی تفاوت های فرهنگی میان کشور های اسلامی و غیر اسلامی، رابطه حقوق بشر و فرهنگ و تمدن غربی، نقش حقوق اسلامی در طول تاریخ شکل گیری آن در صفحات بعدی اثر مطرح شده اند.
حقوق اسلامی پیشا مدرن عنوان بخش بعدی اثر است. در این بخش مباحثی همچون ایده های مشروطه غربی، رویکرد مسلمان نسبت به حقوق غربی، تداوم اولویت های سنتی و ارزش های دینی در کشور های اسلامی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.
بخش بعدی کتاب «اسلام و حقوق بشر: سنت و سیاست Islam and Human Rights: Tradition and Politics » به مطالعه مبحث برابری در سنت حقوقی اسلام اختصاص یافته است. نویسنده در این بخش به بررسی محدودیتها و آزادیها در حقوق اسلامی، حقوق اسلامی و حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی در کشورهای مسلمان همت گمارده است.
ادامه مطالب کتاب راجع به اندیشه های مودودی و تأثیرات آن بر حقوق اسلامی است. نویسنده در این بخش حقوق اقلیتها در اندیشه مودودی و روش مطالعاتی وی در آرا و اندیشه هایش را بررسی نموده است.
علاوه بر مباحث پیش گفته موضوع مباحث دیگری نیز در ادامه مطالب اثر آمده است مباحثی همچون بررسی حقوق بشر اسلامی، اصول حقوق بشر بین المللی، ناسیونالیسم فرهنگی و مقاومت مبتنی بر فرهنگ مطالب بعدی کتاب را پوشش داده اند.
سرانجام باید گفت به باور نویسنده اسلام را باید عنوان یکی از عوامل مبنایی در پذیرش حقوق بشر در کشور های اسلامی مورد شناسایی قرار داد. به همین دلیل این کتاب با تمرکز بر پاسخهای حقوق اسلامی به اصول بین المللی حقوق بشر مباحث خود را سامان داده است. نویسنده همچنین در تلاش برای پاسخ به این دسته از پرسشها به بررسی تاریخی مذاهب اسلامی و نیز دیدگاه های فقهای برجسته اقدام ورزیده است.
به گفته وی احکام اسلام نیز مانند مسیحیت، هندوئیسم، یهودیت و دیگر ادیان بزرگ برخوردار از سنتهای طولانی و پیچیده ای از تفاسیر گوناگون است که می توانند در ایجاد سازگاری یا ناسازگاری میان آموزه های مذهبی و هنجارهای حقوق بشری ایفای نقش نمایند.
نویسنده معتقد است که باید تجزیه و تحلیل منابع اسلامی و آموزه های اصلی اسلام و پذیرفتن دین به عنوان یک ایمان مذهبی را به عنوان رویکرد اصلی در مطالعه ارتباط حقوق بشر و حقوق اسلامی اتخاذ نماییم.
نهایتا وی اظهار داشته است که روش بکار گرفته شده توسط حقوقدانان پیشامدرن در جهان اسلام، مشکلات تفسیر و استفاده از منابع اسلامی، اختلاف نظر در میان حقوقدانان به عنوان یک ویژگی جداییناپذیر از سنت حقوق اسلامی و نیاز به تمایز میان اصول مندرج در منابع اسلامی و الگوهای تاریخی تفسیر این منابع با توجه به معیارهای تعیین شده در مذاهب اسلامی ازجمله مهمترین مسائلی است که باید در مطالعه ارتباط میان حقوق بشر و حقوق اسلامی با اهتمام ویژه ای بدانها پرداخته شود.