عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم بنیادی گفت: ما اگر به قرآن کریم و تعالیم ائمه اطهار بخصوص امام ششم شیعیان نگاه کنیم هیچ نشانی از نسبی گرایی اخلاقی نمی بینیم.

دکتر امیر صائمی در مورد اینکه چه مکاتبی به نسبی گرایی اخلاقی قائل هستند به خبرنگار مهر گفت: نسبی گرایی اخلاقی را باید پدیده نسبتا مدرن دانست، هرچند ممکن است بتوان ریشه هایی از نسبی گرایی اخلاقی را در گذشته نیز یافت. بعد از رنسانس و انقلاب علمی، پیشرفت علوم تجربی سبب شد که علوم تجربی و تجربه تنها منبع دانش و معرفت تلقی شود. از این رو، به هر چه که به طرز مستقیم با تجربه قابل شناخت نبود با دیده تردید نگاه شد. در  قرن 18 هیوم پیشقراول شکاکیت بود نسبت به هرآنچه که از تجربه فراتر می رفت. هیوم، لااقل در پاره ای از فقرات نوشته هایش، از نسبی گرایی اخلاقی دفاع می کند.

وی افزود: پس از هیوم نوعی نسبی گرایی اخلاقی در نوشته های پوزیتیویست ها، این بار البته در لباس ناواقع گرایی و احساس گرایی، ظهور می یاید. احساس گرایی و ناواقع گرایی گرچه لزوما به نسبی گرایی نمی انجامد، اما دارای نتایج و لوازم بسیار مشابهی است. از نظر متافیزیکی نیز هر دو دارای انگیزه های مشترکی هستند. انگیزه اصلی پوزیتیوست ها برای نسبی گرایی خاص خودشان دوباره همان شکاکیت است به آنچه که مستقیما مشاهده نمی شود. پوزیتیویست ها بر آن بودند که جز منطق تمام علوم باید در علوم تجربی منحصر شود و از این رو جایی برای پدیده های غیر قابل مشاهده، مثل اخلاق، باقی نمی ماند و لذا اخلاق را می بایست امری تنها مربوط به احساسات و سلایق دانست. نسبی گرایان اخلاقی کم و بیش می گویند که امری اخلاقی است که مورد قبول من و یا فرهنگ من باشد و از این رو داوری های اخلاقی نهایتا داوری هایی درباره سلایق و احساسات من و یا فرهنگی که من در آن می زیم می باشد. نسبی گرایی اخلاقی به دلایل عدیده ای نمی تواند تئوری صحیحی درباره اخلاق بدست دهد. به همین دلیل شمار فیلسوفان جدی که از نسبی گرایی اخلاقی دفاع کنند در دو دهه اخیر به شدت رو به کاهش است. با اینحال، به نظر می رسد که نسبی گرایی اخلاقی هنوز میان آن دسته از دانشمندان علوم انسانی که فیلسوف نیستند (مثلا انسان شناسان، جامعه شناسانان، روانشناسان تکاملی...) محبوب تر باشد.
 
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم بنیادی در مورد اینکه نتایج اجتماعی نسبی گرایی اخلاق چیست هم اظهار داشت: بگذارید ابتدا نتایج فلسفی نسبی گرایی اخلاقی را توضیح دهم، بعد از این اینکه فهمیدیم نتایج فلسفی نسبی گرایی اخلاقی چیست بهتر می توان درباره نتایج اجتماعی نسبی گرایی به داوری نشست. اگر بخواهم کوتاه بگویم از جمله مهمترین مشکلات نسبی گرایی اخلاقی این است که اشتباه اخلاقی را ناممکن می کند، جایی برای پیشرفت اخلاقی باقی نمی گذارد و مفهوم اختلاف اخلاقی را بی معنی می کند. به عبارت دیگر، ما گاهی اوقات داوری های اخلاقی نادرستی داریم، گاهی اوقات از نظر اخلاقی پیشرفت می کنیم  و گاهی اوقات با دیگران در مواردی اخلاقی اختلاف داریم و با آنها به بحث می نشینیم.

این استاد فلسفه تحلیلی تصریح کرد: نسبی گرا نمی تواند به هیچ کدام از اینها قائل شود. برای نسبی گرا حقیقتی اخلاقی مستقل از سلیقه من وجود ندارد و در مورد سلایق نه اشتباه معنی دارد، نه پیشرفت و نه اختلاف. فرض کنید که من بستنی کاکائویی دوست داشته باشم و شما بستنی وانیلی. ما نمی توانیم بنشینیم و با هم بحث کنیم که یکی از ما اشتباه می کند و یا یکی از این دو بستنی واقعا خوشمزه تر است. چرا که حقیقتی در مورد خوشمزگی بستنی فرای سلایق ما وجود ندارد. اما اختلاف های اخلاقی (مثلا اینکه آیا برده داری اخلاقا درست است یا خیر) تنها مساله سلیقه من و یا شما  نیست؛ من و شما می توانیم واقعا در این زمینه اختلاف داشته باشیم و یکی از ما می تواند محق و دیگری بر اشتباه باشد.

وی افزود: حال اگر نظر مرا در باره نتایج اجتماعی نسبی گرایی اخلاق بپرسید خواهم گفت که به گمانم نسبی گرایی اخلاقی نتایج نامیمونی دارد. نسبی گرایی اخلاقی اجازه نمی دهد که جامعه از نظر اخلاقی پیشرفت کند. از نظر نسبی گرا یک جامعه صهیونیستی (که در آن با زور می توان تصاحب کرد) جامعه ای بد و اخلاقا عقب افتاده نیست، بلکه تنها جامعه ای است که در آن سلایق متفاوت است. نسبی گرایی اجازه نمی دهد که مظلومان بتوانند از حق خود در مقابل ظالمان دفاع کنند و به ظالمان، بخاطر ظلمشان، اعتراض کنند (چرا که چنین حقی برای نسبی گرا اصلا محلی از اعراب ندارد). طبعا من دوست ندارم در جامعه ای که در آن افراد همه نسبی گرا هستند زندگی کنم چرا که در آن جامعه به سختی می توان اخلاقی زندگی کرد و به سختی می توان از حقوق خود دفاع کرد.

این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه اخلاق در مورد اینکه دیدگاه اسلام نسبت به نسبی گرایی چیست هم یادآور شد: شما اگر به قرآن کریم و تعالیم ائمه اطهار  (بخصوص امام ششم شیعیان) نگاه کنید هیچ نشانی از نسبی گرایی نمی بینید. من شخصا آیه و یا حدیثی را بخاطر نمی آورم که به توان حتی تلویحا از آن نسبی گرایی اخلاقی را استنتاج کرد. اما از سوی مقابل آیات و احادیث بسیار زیادی وجود دارد که می توان از آنها نوعی عینیت در اخلاق را استنتاج کرد. در میان اندیشمندان اسلامی – اعم از فلاسفه، متکلمان و اصولیان – هم به سختی کسی را می توانید پیدا کنید که از نسبی گرایی اخلاقی دفاع کرده باشد.

صائمی عنوان کرد: در میان اندیشمندان اسلامی گاها به ابن سینا، محقق اصفهانی و علامه طباطبایی نوعی ناواقع گرایی در اخلاق نسبت داده شده است. اما در اینجا نیز به دو نکته باید توجه کرد. اول اینکه اگرچه ناواقع گرایی و نسبی گرایی با هم شباهت های بسیاری دارند، با اینحال می توان تقریر هایی از ناواقع گرایی ارائه داد که با عینیت در اخلاق قابل جمع باشد. تا جایی که من می دانم حتی کسانی که سه اندیشمند مذکور را ناواقع گرا دانسته اند به آنها نسبی گرایی نسبت نداده اند. نکته دوم این است که به نظر نمی رسد نسبت ناواقع گرایی به هیچ کدام از سه اندیشمند مذکور صحیح باشد. عبارت زیادی در  ابن سینا و محقق اصفهانی می توان یافت که تنها با واقع گرایی اخلاقی قابل جمع است. در مورد علامه هم به نظر می رسد شواهد فراوانی در تفسیر المیزان به نفع واقع گرایی در اخلاق می توان سراغ گرفت.