به گزارش خبرنگار مهر، در این شب، مجید قیصری در پاسخ به پرسش مجری برنامه مبنی بر اینكه چرا کمتر داستان و رمانی با موضوعهای آزاد نوشته است، گفت: من از جنگ نمینویسم، جنگ از من مینویسد؛ جنگ، خاطرات آن روزها را روی دوش من گذاشته و مرا به دنبال خود میكشاند.
قیصری با بیان این مطلب گفت: من اصلاً قرار نبود نویسنده شوم. بعد از اینكه از جنگ آمدم، به دانشگاه رفتم و فكر كردم میتوانم گمشدهام را در رشته روانشناسی پیدا كنم، اما كمی كه گذشت، متوجه شدم آنقدر كه میتوانم از مردم یاد بگیرم، از روانشناسی یاد نمیگیرم به همین دلیل هم مدام به دنبال تازههای ادبیات بودم و حتی زمانی كه به جلسه امتحان میرفتم، آخرین مجلات و كتابها همراهم بود.
وی ادامه داد: پس از اینكه درسم تمام شد، خاطرات و روزهای جنگ آنقدر در ذهن و فكر من جاری بود كه حتی شبها نمیتوانستم بخوابم. پس از مدتی، با خواندن كتابهای تئوری داستاننویسی و تمرین فهمیدم كه میتوانم خاطراتم را به شكلی داستانگونه و هنری بنویسم. ولی همه اینها به این معنی نیست كه داستان غیر جنگی ننوشتهام. من داستانهایی با موضوعات آزاد هم نوشتهام كه شاید روزی آنها را منتشر كنم.
قیصری پیش از آنكه، داستانش را با عنوان «در را باز كن» بخواند، گفت: این قصه، یكی از آن خاطراتی است كه در دوره جنگ برایم اتفاق افتاد و همیشه ذهنم را به خود مشغول كرده بود ولی از آنجاكه روایتگر تلخیهایی از جنگ است، شاید برای عدهای خوشایند نباشد.
میرصادقی: كتابهای تازهای برای انتشار دارم
دیگر میهمان مراسم شبهای داستان برج میلاد، جمال میرصادقی بود. وی پیش از داستانخوانی برای حضار گفت: به غیر از 48 عنوان كتابی كه تاكنون به دست انتشار سپردهام، كتابهای دیگری هم دارم كه اگر مجوز آن را صادر كنند، منتشر میكنم.
وی با بیان اینكه تمام انواع داستاننویسی را در كتاب «جهان داستان غرب» ذكر كرده و سبكهای سلینجرنویسی، همینگوینویسی، جویسنویسی و غیره را از یكدیگر متمایز كرده است، افزود: تاكنون حدود 150 داستان كوتاه نوشتهام و برایم مشكل بود كه داستان مناسبی را از میان این تعداد انتخاب كنم؛ چرا كه هر داستان، نام نویسندهاش را یدك میكشد. بنابراین سعی كردم داستانی را انتخاب كنم كه در هیچ كدام از آن دستهبندیها قرار نمیگیرد و تازه است.
نویسنده رمان «بادها خبر از تغییر فصل میدهند»، داستانی را با نام رستم و سهراب از مجموعه «نام تو آبی است» خواند كه به قول خودش، تلفیقی از قصه و داستان كوتاه بود. وی در این باره گفت: قصه از شرق به غرب رفت و داستان كوتاه و رمان از غرب به شرق آمد. تمام انواع داستانسرایی اعم از قضیه، قصه، خرافه و ... در گذشته به یك معنا بودند و در گروه قصه جای میگرفتند. به علاوه، همه خصلت اخلاقگرا داشتند و شخصیتها یا خیر بودند و یا شر، یا اهریمنی بودند و یا اهورایی. حد وسط نداشتند ولی بعد از اینكه داستان از غرب به شرق آمد، یعنی زمانی كه همه چیز صنعتی شد، جنبه روانشناختی آنها هم مكتوب شد.
علومی: همه، مستقیم یا غیرمستقیم، شاگرد میرصادقی هستیم
محمدعلی علومی، نویسنده و طنزپرداز، سومین میهمان شبهای داستان بود. وی با بیان اینكه همه بچههای این كشور و به خصوص نویسندگان به طور مستقیم یا غیرمستقیم، شاگرد استاد میرصادقی هستیم، گفت: من در بم به دنیا آمدم و بزرگ شدم و در آن زمان، با داستانهای استاد میرصادقی بزرگ شدم و شكل گرفتم.
وی با یادکردی از مرحوم پرویز شهریاری ـ مدیر سابق مجله چیستا ـ که اهل شهرستان بم بوده، گفت: تصور نکنید که بم فقط با خاک و غبار و بیابان و امثال اینها شناخته میشود. این شهر بزرگانی داشته که یکی از آنها مشروطهخواهی در حد و اندازه ستارخان، دیگری اولین هنرپیشه زن ایران و نیز پرویز شهریاری بوده است.
علومی پس از مروری بر بخشی از تاریخ اجتماعی ایران، قطعه طنز «پندنامه» را برای حضار خواند كه به سبك وغوغ صاحاب صادق هدایت نوشته شده بود.
فیروزآبادی: ادبیات پس از جنگ آلمان، مورد توجه نویسندگان ایرانی بوده است
سعید فیروزآبادی، مترجم آثار آلمانی نیز در ششمین شب از شبهای داستان حاضر بود و درباره ادبیات پس از جنگ آلمان گفت: ادبیاتی كه پس از جنگ در آلمان رشد كرد، هم ادبیات ضد جنگ بود و هم ادبیات به نفع جنگ و در هر دو مورد هم، آثار بسیار زیادی خلق شده است و كارهایی همانند «در غرب خبری نیست» (نوشته اریش ماریا رمارک) یكی از معروفترین آثاری است كه تصویر زشت و نفرتانگیزی را از جنگ به مخاطب نشان میدهد و خیلی هم زود به فارسی ترجمه شد و مورد استقبال قرار گرفت.
وی اضافه كرد: برخی آثار ادبی منادی جنگ هستند و نویسندگانشان تلاش می کنند جنگ را به مثابه امری لازم تبلیغ کنند. این آثار را میتوان جنگی دانست اما داستانهایی که در مذمت جنگ نوشته شدهاند، آثار ضدجنگ هستند. ادبیات آلمان به واسطه تلاطم دو جنگ جهانی، این ژانر را به خوبی بیان میكند و مفهوم گروتسك را نیز به بهترین شكل ممكن نشان میدهد.
مترجم آثار فردریش نیچه افزود: اما اوج ادبیات آلمان در حوزه ضدجنگ، پس از سال 1946 آغاز شد، زمانی كه نسل جوان نیز شروع به نوشتن كرد. به هر حال، جنگی كه در آلمان رخ داد، قابل مقایسه با هیچ جنگ دیگری نیست و تا این اندازه ویرانی برجا نگذاشته است، طوری كه هانریش بل در خاطراتش میگوید وقتی به آلمان بازگشته، نمیتوانسته حتی خیابانها را از یكدیگر بازشناسد.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در این میان، ادبیات پس از جنگ جهانی دوم، برای همه و حتی خود آلمانها جذابتر است. در این زمینه مستندی وجود دارد كه میگوید در زمان جنگ، با وجود شرایط سخت، 25 نمایشنامه در خانههای مردم اجرا شده است تا مردم تفریح و سرگرمی داشته باشند.
فیروزآبادی درباره نگاه نویسندههای آلمانی به جنگ اظهار داشت: بعد از انقلاب، كشور ما به ادبیات پس از جنگ كشورهای اروپایی به خصوص آلمان، توجه ویژهای نشان داد و به دنبال الگوهایی خاص بود؛ طوری كه شخصاً در مجله ادبیات داستانی حوزه هنری، چندین مقاله منتشر كردم. در یكی از اینها كه «ادبیات ویرانهها» نام داشت، اعترافی از هاینریش بل آمده است كه به خوبی ادبیات جنگ آلمان را تصویر میكند. او در پاسخ به مردمی كه میگویند از تكرار اتفاقات و وقایع جنگ خسته شدهایم، میگوید که جنگ، بهجز ویرانی و تباهی، چیزی به دنبال نداشته است كه نویسندگان و هنرمندان بخواهند از آن بگویند. بل در ادبیات آلمان، سهم ویژهای داشته است و كارهای او چندین مرحله دارد؛ او ابتدا به طور مستقیم با جنگ درگیر بود، در مرحله دیگری از تاریخ نویسندگیاش به عوارض جنگ پرداخت و در نهایت، یكی از منتقدان جنگ شد.
وی پیش از آنكه داستان كوتاه «شمعدانیهای غمگین» اثر ولفگانگ بورشت را بخواند، اضافه كرد: این داستان را اولین بار در زمان سیدمرتضی آوینی به مجله سوره دادم و قرار نبود چاپ نشود ولی سرانجام با نظر ایشان، تنها یک جمله از داستان حذف شد و به چاپ رسید.
شبهای داستان برج میلاد، از 31 شهریور تا 6 مهر (همزمان با هفته دفاع مقدس) هر روز از ساعت 18 تا 20 برگزار شده است. امشب و در شب پایانی محمدرضا بایرامی، حسن محمودی، اسدالله امرایی و فرهاد حسنزاده داستانخوانی میکنند.