به گزارش خبرنگار مهر، در آخرین شب این برنامه که عصر شنبه ششم مهرماه در مرکز همایشهای برج میلاد برگزار شد، فرهاد حسنزاده، نویسنده، در پاسخ به این سئوال كه جنگ را چگونه در آثار خود بازتاب داده است، گفت: آغاز جوانی من با جنگ و مهاجرت همراه بود و تاثیر عمیقی بر من و زندگیام گذاشت، به طوری كه میتوانم بگویم جنگ مرا ساخت و پخته كرد.
نویسنده رمان «حیاط خلوت» افزود: داستانهای من بیشتر به خانوادهها و شهرهای خرمشهر پس از جنگ میپردازد؛ اتفاقاتی كه یا خودم شاهد آنها بودهام و یا خاطرات دیگران را شنیدهام و آنها را داستان كردهام.
وی ادامه داد: به هر حال جنگ اتفاق افتاد و مثل سنگی كه آرامش یك بركه را به هم میزند، آرامش خیلیها را به هم زد. به نظرم به تعداد همه افرادی كه زندگیشان تحت تاثیر جنگ قرار گرفته، میتوان داستان نوشت كه البته قالب رمان و داستان كوتاه، برای این منظور بهترین شكل ممكن است؛ بهخصوص رمان که با اتفاقات اجتماعیای مثل جنگ و انقلاب گره خورده است.
این نویسنده در پاسخ به سئوال مجری برنامه مبنی بر اینكه آیا باز هم از جنگ خواهید نوشت یا خیر، گفت: من هیچ وقت به خودم، سفارش داستان و رمان ندادم ولی طرحها، یادداشتها و گفتگوهای بسیار زیادی با كسانی كه در جنگ بودهاند، دارم كه نمیدانم آیا میتوانم همه آنها را به شكل رمان و داستان دربیاورم یا نه.
حسنزاده در ادامه، بخشی از رمان «قطار جك لندن» را خواند كه هنوز منتشر نشده و مدتها قبل نوشته شده است. وی درباره این رمان گفت: قرار بود این رمان سه جلد باشد اما به دلایلی نتوانستم آن را ادامه دهم. به هر حال شخصیت اصلی این داستان، فردی است به نام سام كه اصالتاً آبادانی است، 10 بچه دارد كه هر كدام گرایشهای سیاسی و اجتماعی خاصی دارند. او قصد دارد همسر دیگرش را هم به خانهاش بیاورد تا در كنار همسر اولش زندگی كند اما در این كار تردید دارد و نمیداند كه كار درستی است یا نه. به هر حال، این رمان در عین اینكه سرگرمكننده است، به نوعی به تاریخ انقلاب هم میپردازد.
بایرامی: جنگ مرا رها نمیكند
محمدرضا بایرامی، دیگر نویسنده آخرین شب از شبهای داستان نیز ضمن تاكید بر اینكه مردم ایران باید بیشتر از اینها به شنیدن داستانخوانی و شركت در جلسات داستانخوانی عادت كنند، گفت: جنگ، حادثه بزرگی است كه هر كس درگیر آن شود، نمیتواند آن را نادیده بگیرد، بهخصوص اگر آن شخص نویسنده و هنرمند باشد.
وی ادامه داد: به غیر از اینكه جنگ، برای همه ما تجربهای عمومی و ملی به حساب میآید، شخصاً مدتی را هم در منطقه فكه بودم و داستان «هفت روز آخر» را از اتفاقاتی كه در آن مدت رخ داد، نوشتم؛ یا مثلاً «دشت شقایقها» دربرگیرنده تجربیاتی است كه در زمان خروج از جنگ برایم اتفاق افتاد و من سعی كردم بخشی از آنها را بنویسم، بنابراین اگر خودم هم بخواهم جنگ را رها كنم، جنگ مرا رها نمیكند.
نویسنده کتاب «کوه مرا صدا زد» پیش از اینكه داستان «برخورد نزدیك» از مجموعهای به همین نام را بخواند كه به آخرین روزهای جنگ میپردازد، اضافه كرد: نزدیكی مرگ و زندگی را در هیچ موضوع و سوژهای به اندازه موضوع جنگ نمیتوان مشاهده كرد؛ به همین دلیل هم داستانهای خوبی در این باره نوشته میشود و من بازهم از آن خواهم نوشت.
بایرامی اضافه کرد: من در زمان جنگ، افتخار این را نداشتم که بسیجی یا داوطلب باشم ولی به عنوان سرباز در جنگ حضور داشتم. اولین اثر جنگیام را هم در زمان حضور در جبهه نوشتم؛ در خط مقدم و یا در سنگر کمین. موضوع جنگ کاملا ذهن مرا درگیر کرده بود و مدام به آن فکر میکردم و در همان زمانها نوشتن را هم تجربه میکردم.
حسن محمودی: در دبیرستان، كوچه و شهری بودم كه بیشترین شهید را داشت
سپس حسن محمودی، نویسنده "یکی از زنها دارد میمیرد" برای داستانخوانی به روی سن رفت. او با بیان اینكه دوره نوجوانیاش را در زمان جنگ گذرانده، گفت: درباره اینكه جنگ، چگونه و چهطور بر زندگی من تاثیر گذاشت، باید بگویم که من در شهری بزرگ شدم كه بیشترین شهید را داشت، در دبیرستانی درس خواندم كه بیشترین شهید را داده بود و در محلهای زندگی كردم كه بیشترین شهید متعلق به آن بود.
وی ادامه داد: من شاهد نگرانی و چشمهای اشكبار مادرم بودم كه برادر را برای جبهه رفتن بدرقه میكرد؛ با همه اینها من حتی یك لحظه هم فكر نمیکنم كه جنگ تمام شده است. یكبار از جایی رد میشدم كه نوشته بود «به ازای هر 60 متری كه از وطن آزاد شده، یك نفر شهید شده است» و من فكر میكنم چرا اجازه داده نشده كه به ازای هر شهید، یك رمان نوشته شود؟
نویسنده «وقتی آهسته حرف می زنیم، المیرا خواب است» سپس بخشی از رمان «صبر ایوب» را خواند كه هنوز منتشر نشده است. او ابراز امیدواری کرد که در دولت جدید، رویکردها به گونهای باشد که انتشار کتاب سریعتر و سهلتر صورت بگیرد.
امرایی: زخمهایی كه هیچ وقت از پیكره بشریت زدوده نمیشود
اسدالله امرایی، روزنامهنگار و مترجم نیز كه در این مراسم حضور یافته بود، با بیان اینكه جنگ، پلیدترین پدیده بشری است، گفت: اینكه ما در جنگ، دوست، برادر، خواهر، پدر، مادر و خانوادهمان را از دست میدهیم، بسیار تلخ است ولی باید كمی بیشتر درباره صفاتی كه به جنگها میدهیم، فكر كنیم.
مترجم داستانهای ریموند کارور و ایزابل آلنده ادامه داد: به نظر من هیچ دفاعی نامقدس نیست. همه میدانند كه كشور ما مورد تهاجم واقع شد و یك طرف آن، سفاكی بود كه به تاریخ پیوست و از طرف دولتهایی حمایت میشد كه پس از 30 سال اعتراف كردند اطلاعات ایران را به عراقیها میدادهاند. این دولتها سالها ژستهای انساندوستانه به خود گرفتند و گفتند جانبازان شیمیایی ایران را رایگان مداوا میكنیم. آنها همان كسانی بودند كه سلاحهای شیمیایی را در اختیار دشمن قرار دادند. همه اینها زخمهایی است كه هیچ وقت از پیكره بشریت زدوده نمیشود؛ همان طور كه نتایج و آثار آن در هیروشیما از بین نرفت.
وی پیش از خواندن داستانی از توبیاس ولف با عنوان «منتظر خدمت» گفت: بسیاری از داستانهای جنگی خوب دنیا در جنگ ویتنام و به قلم سربازان آن جنگ نوشته شده كه داستان «منتظر خدمت» نیز یكی از این داستانهاست.
امرایی پس از خواندن داستانش گفت: سالها بود که چنین نشستهایی نداشتیم و باید از برگزارکنندگان این برنامه تشکر کنیم. در کشورهای پیشرفته دنیا، روزی و هفتهای نیست که جلسات داستانخوانی نویسندگان، مراسم امضای کتاب، نشستهای نقد و بررسی کتاب و دیدارهای فرهنگی صورت نگیرد. گاه یک نویسنده جوان در امریکا، پس از انتشار کتابش چندین هفته به ایالتهای مختلف دعوت میشود تا ضمن دیدار با مخاطبان، کتاب خود را برای آنها امضا کند.
در این برنامه، فیلمی هم از حبیب باوی ساجد پخش شد که در آن عدنان غریفی، نویسنده، شاعر و مترجم کشورمان، به خوانش داستان "کوسه" پرداخته بود. شبهای داستان برج میلاد تهران از 31 شهریور تا 6 مهر به مناسبت هفته دفاع مقدس برگزار شد.
در این برنامه 30 نویسنده و مترجم داستان خواندند: مجید قیصری، محمدعلی علومی، احمد دهقان، سعید فیروزآبادی، جمال میرصادقی، بلقیس سلیمانی، مسعود امیرخانی، مهدی ربی، مژده دقیقی، محمدحسین محمدی، جواد افهمی، علیرضا محمودی ایرانمهر، کامران محمدی، حسین پاینده، شهریار عباسی، محسن فرجی، علی اصغر حداد، رضا رئیسی، سپینود ناجیان، اصغر نوری، محمدسرور رجایی، رضا امیرخانی، عدنان غریفی، محمدرضا گودرزی، محمدرضا بایرامی، فرهاد حسنزاده، فریدون عموزاده خلیلی، اسدالله امرایی، حسن محمودی و بابک اعطا (فرزنده مرحوم احمد محمود).