به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «پرتره مرد ناتمام» نوشته امیرحسین یزدانبد، عصر شنبه 6 مهر با حضور مهام میقانی و نویسنده در سرای اهل قلم برگزار شد.
میقانی در ابتدای این نشست گفت: من منتقد ادبی نیستم و سعی میکنم رمان بنویسم. در جلساتی هم که کتابهایم میخواهد نقد شود، فرد دیگری برای بررسی آنها سخنرانی میکند. این نکته در درجه اول نشان میدهد که جمعیت ما کم است و نکته دوم هم این است که نقد را به صورت حرفهای دنبال نکردهایم. نقد حرفهای را هم کمتر در این گونه جلسات میتوان دید و بیشتر در مجلات و روزنامههاست که شاهد نقدهای حرفهای هستیم.
وی افزود: پس در حال حاضر در شرایط صحیحی نیستیم، ولی این شرایط هم بهتر از نقد نکردن است. پس اگر این جلسات هم برگزار نشود، مجبور به این هستیم که به حذف نقد تن بدهیم. من ترجیح میدهم فضایی مهیا بود تا مجبور به تغییر موقعیتمان در حوزه داستاننویسی نبودیم. یعنی من نویسنده مجبور نباشم نقد کنم یا منتقد دیگری مجبور نباشد داستان بنویسد.
نویسنده کتاب «پیوند زدن انگشت اشاره» در ادامه درباره کتاب یزدانبد گفت: اثر یزدانبد در عین حال که بازتابدهنده روح زمانه است، روان نوشته شده است. چون این مشکل در خیلی از کارهای امروزی وجود دارد؛ یعنی روح زمانه روز را دارند، اما زبانشان اشکال دارد. از این جهت، میتوان روح مبارزهگرایانه نویسنده را در اثرش دید. یعنی نویسنده با شرایط جاری مقابله کرده و در حالی که میتوانسته صرفا مانند خبرنگاران گزارش بدهد، این کار را نکرده و فقط بازتابدهنده وقایع نبوده است.
میقانی گفت: من به شخصه در زمینه داستان کوتاه معاصر، دو رویکرد را میبینم، اول رویکرد تحت تاثیر فرهنگ انگلیسیزبان و دومی تحت تاثیر فرهنگ و خاک اروپا. در کشور ما هر دو رویکرد وجود دارد ولی حضور و تاثیر رویکرد اروپایی در سالهای اخیر بیشتر بوده است. اما داستانهای کوتاه یزدانبد حد فاصل این دو هستند. مثلا جنس کارهای جومپا لاهیری اینگونه است که قصه دارند و طولانی هستند، آغاز و پایان و نقطه عطف دارند و در کل به شکل کلاسیک پیش میروند. داستانهای جومپا لاهیری میتوانند هزاران کلمه داشته باشند. اما در فرهنگ داستان کوتاه اروپایی که بیشتر آلمانی و فرانسوی است، داستانهای کوتاه، هزار یا چند هزار کلمه هستند و فقط به یک مقطع از زندگی میپردازند. این داستانها با یک جرقه شروع میشوند و لزوما پایان مشخصی هم ندارد. داستانهای فرهنگ اروپایی، چیزی بیشتر از آنچه ارائه میدهند، نمیخواهند.
وی ادامه داد: اگر بخواهم مثالی بزنم، داستان اول «پرتره مرد ناتمام» به لحاظ شکل و حجم ما را به سمت فرهنگ اروپایی داستاننویسی نزدیک میکند، اما از نظر مفهوم و محتوا، به فضای داستان کوتاه آمریکایی نزدیک است. آنچه در همین داستان اول به آن نگاه شده است، بدیع است. یعنی هم موضوع بدیع است و هم نوع نگاه به آن. آدمهای این داستان مدام در تلاش هستند هویت و فردیت خودشان را به دست بیاورند. در این داستان فردیت است که بازتاب داده میشود. از داستانهای این کتاب یزدانبد میتوان ندای آمدن یک قهرمان را شنید. شخصیتهای یزدانبد از چیزی حرف میزنند که خیلی از آن مطمئن نیستند. نویسنده در این داستانها شخصا کمر به درنوردیدن مرزهای قراردادی بسته است و همانطور که اشاره کردم، در این داستانها صدای آمدن یک قهرمان شنیده میشود.
در بخش دیگر این نشست حاضران به بیان نظرات خود درباره این کتاب پرداختند و یزدانبد نیز گفت: همیشه میگویم که داستان مانند سلوک عارفانه میماند. این راه، منزل به منزل سفری دارد که وقتی مینویسی متوجه آن میشوی. باقی نویسندهها هم شاید همین چیزهایی را بنویسند که من مینویسم و من هم شاید همان چیزهایی را بنویسم که آنها مینویسند، اما جملاتمان با یکدیگر فرق دارد و هر کس سلوک خودش را دارد. بگذارید به این نکته اشاره کنم که همه آن نویسندههایی که هنوز کتاب اولشان منتشر نشده، میخواهند بگویند که اینجا چراغی روشن است و مرا ببینید! من هم در این کتاب که کتاب اولم بود میخواستم بگویم بلدم همهجوره بنویسم.
یزدانبد گفت: وقتی کتاب تمام شد، خیلی راضی بودم. فقط 3 داستان این کتاب را پشت سر هم نوشتم و سر بقیهشان طرحدستی کردم. یعنی با 13 خط یا 13 جمله کاری کردم که همهشان به یکدیگر متصل شوند. چند ماه بعد از چاپ کتاب، به خودم نهیب میزدم که خب حالا چه؟ بین داستان نوشتن و نویسنده شدن خیلی تفاوت است. به همین دلیل بالغ بر یک سال متوقف شدم. نویسنده بودن این نیست که تو فقط بنویسی! بلکه باید به مثابه یک نویسنده زندگی کنی. این کار فقط نوشتن نیست بلکه یک جور زندگی کردن است. این بود که من مدتی متوقف بودم و نمیتوانستم بنویسم.
امیرحسین یزدانبد با کتاب «پرتره مرد ناتمام» برگزیده جایزه گام اول در سال 1389 شده است.