یکی از باستان شناسان با سابقه ایران معتقد است: متخصص باستان شناس علی رغم تخصصش نیازمند داشتن مجوز های کنترلی دولتی است، از این رو باستان شناسی را در ایران می توان "امر دولتی" دانست.

به گزارش خبرنگار مهر، تغییر مدیریت در سازمان میراث فرهنگی و موزه ملی ایران برای باستان شناسان مژده ای ذهنی بود: آثار وضع بهتری پیدا می کنند! برای آدمی که قسمتی از دغدغه روزانه اش  آثار مادی است که معیار شناخت فرهنگی است که بشر ساخته و می سازد, قرارگرفتن آثار در فضای مدیریتی بهتر و قاعدتا حفظ مدبرانه آنها جای خوشوقتی است. اما مسئله, باز هم برای باستان شناس دانشگاهی این است که با تغییرات ساختار مدیریتی در سازمان میراث فرهنگی آیا می توان به تغییر در "باستان شناسی" هم امیدوار بود؟

باستان شناسی به منزله یک دانش دارای دو فضای اندیشه ای است، عمل و تئوری. مشخصا عمل باستان شناسانه در ایران پس از انقلاب نیازمند کسب مجوز از ساختار اداره ای به نام سازمان میراث فرهنگی است. تئوری باستان شناختی اما, امری دانشگاهی است. بنابراین باستان شناسی در کل دارای دو وجه اداری و دانشگاهی در ایران است. متخصص باستان شناس علی رغم تخصصش نیازمند داشتن مجوز های کنترلی دولتی است, از این رو کلا باستان شناسی را در ایران می توان "امر دولتی" دانست. درست به همین دلیل کلیت باستان شناسی تا امروز تابع شرایط سیاسی و نگاه دولتها بوده است.

دولت نهم و دهم عملا رواج دهنده نگاهی به شدت ناسیونالیستی نسبت به گذشته بودند. این امر البته در تناقضی آشکار انجام می شد, از یکسو تقلیل مدیریتهای تخصصی به سویه ای غیر تخصصی و نابودی روزافزون مواد فرهنگی و از سویی تبلیغات در راستای استقراض منشور کوروش و مکتب ایرانی مشاهده می شد. پروپاگاندای ناسیونالیستی ساختار حاکمیتی وقتی به شکل خطرناکتری موجب نابودی نسبتهای اجتماعی مردم و گذشته شان شد که برخی باستان شناسان به منزله متخصصان این دانش دست به تایید چنین راهکارهایی زدند.

سوق دادن سلیقه عمومی به سمت ناسیونالیسم البته در دراز مدت به منفی شدن برخی قسمتهای گذشته منجر می شود. میراث منفی در واقع آن قسمتی از گذشته است که به دلایل ایدئوبوژیکی دولتها سعی در حفاظتشان نمی کنند یا حتی دست به تخریبشان به شکل عامدانه یا ناعامدانه می زنند. به دیگر سخن, در ازای پررنگ شدن میراث پیش از اسلام و به ویژه میراث هخامنشی, میراث دوره اسلامی به شکل منفی مطرح می شود و بالعکس. فضای ایجاد شده در دو دولت گذشته خطر منفی شدن میراث دورانهای متاخر را به جد به دنبال داشته است و باستان شناسان گاه با سکوت و گاه با تایید چنین فرایندی را تسریع کردند.

تغییر مدیریت سازمان میراث فرهنگی در ولت یازدهم , باستان شناسان میانه رو و علاقه مندان به آثار گذشته را به وجد آورده است از آن رو که همه ما امیدواریم شرایط مناسب تری برای حفظ آثار و بهره برداری تخصصی از آنها فراهم شود. اما این تغییر در شکل عینی لزوما به منزله تغییر در "باستان شناسی به منزله دانش" نیست. باستان شناسی وقتی می تواند تغییر کند که نسبت معیوبش را با جامعه انسانی امروزین ایران تغییر دهد.

نکته ای که درس بزرگی برای نسل جوان باستان شناسها از عملکرد دو دولت گذشته است, این است که باستان شناسی توضیح ما از مواد خاموش است اما لزوما در سطح سیاسی همان توضیح به "راهکار تبلیغاتی" تبدیل نمی شود و تغییر توضیح تخصصی ما به پروپاگاندا خود می تواند موجب تخریب آثار شود. برای مثال اگر باستان شناسی در سالهای پیش از انقلاب, توجه تخصصی را از سمت میراث هخامنشی و آریایی محور کمی به سمت میراث سده های میانه اسلامی, میراث دوره عیلام یا پارتی سوق می داد شاید شاهد تحقیر نماد کوروش در دولت گذشته نمی بود.

شاید اگر قسمتی از هم و غم باستان شناسان ایرانی پس از انقلاب از سمت و سوی باستان شناسی پیش از تاریخ به سوی باستان شناسی تاریخی گرایش پیدا می کرد, شاهد تخریب گسترده آثار پشت سدها و در میان جاده ها نبودیم...شاید...

باستان شناسان در کل جهان, چنانچه در دو کتاب باستان شناسی زیر آتش و باستان شناسی زیر لوای دیکتاتوری بررسی شده ,در شرایط سخت مدیریتی به سمت مواد فرهنگی و دوره های خاموش و خنثی تر به لحاظ نگاه سیاسی گرایش پیدا می کنند. این راهکار البته مشخصا برای بقاست. همانطور که باستان شناسان زمان فرانکو در اسپانیا به باستان شناسی اسلامی که کاملا با فضای آن روز اسپانیا بی گانه بود روی آوردند باستان شناسان ایرانی نیز به شکلی خاموش به سمت پیش از تاریخ گرایش پیدا کردند. همین خلا یکی از موجبات سو استفاده دولتهای پیشین از میراث دوره هخامنشی بوده است.

باستان شناسی نیازمند تغییر است و این تغییر جز با تغییر نگاه باستان شناسان ممکن نمی شود. اگر در یک کلیت منسجم بپذیریم که مسئولیت بررسی, پژوهش و ارائه نسبتی علمی از گذشته برای مردم امروز وظیفه و رسالت باستان شناسان است,  تا زمانی که باستان شناسان نتوانند مدیران سیاسی و به روز داشته باشند یا به برقراری ارتباط با جامعه معاصر بیاندیشند امکان تغییر مبنایی ندارند.

وقتی آموزش باستان شناسی محدود به توضیح هایی در مورد گذشته باشد و ارتباطی با جهان امروز نداشته باشد متاسفانه همچنان خطر تاییدکنندگان باستان شناس رفتارهایی مانند انداختن چفیه به گردن نماد کوروش وجود دارد و این جز با همت خود باستان شناسان ممکن نیست برداشته شود.

از سوی دیگر در شرایط فعلی , یکی از راهکارهایی که می تواند خطر بازی های سیاسی –تاریخی و سواستفاده از دوره های کمتر کار شده را کاهش دهد, ارائه سهم عادلانه و عالمانه بودجه و توجه برای دورانهای مختلف تاریخی و پیش از تاریخی است. تجمیع بودجه و توجه مدیران در یک قسمت جغرافیایی یا زمانی, امکان سو استفاده و نخریب را افزایش می دهد. مشخصا مدیریت تخصصی در باستان شناسی، خود باید از تبدیل میراث به میراث مثبت با منفی جلوگیری کند.

باستان شناسی در جهان محصول ذهن باستان شناس و رابطه اش با دنیای امروز دانسته می شود و مطمئنا باستان شناسی که سیاست و خطرات احتماعی را درک کند و بر احتمالات احاطه داشته باشد, بزرگترین مدافع آثار و گذشته ای است که به مثابه امانت در دست اوست. نباید از یاد برد ما قسمت بسیار کوچکی از تاریخیم که اگر اهمال کنیم آینده  به مثابه قاضی ما را قضاوت سختی خواهد کرد.

........

لیلا پاپلی یزدی، باستان شناس