به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی رمان «گرگسالی» نوشته مرحوم امیرحسین فردی عصر روز گذشته و با حضور جمعی از نویسندگان کشور در تالار مهر حوزه هنری برگزار شد.
در ابتدای این نشست، صادق کرمیار مدیر کارگاه قصه و رمان حوزه هنری در اظهاراتی عنوان کرد: من شناخت و ارتباط شخصی با مرحوم فردی نداشتم، اما احساس دوستی دیرینهای نسبت به او میکردم. این موضوع را در مراسم پایانی جایزه ادبی شهد غنیپور هم با او مطرح کردم و متوجه شدم که او نیز چنین حسی را نسبت به من دارد.
وی در ادامه به موضوع مدیریت فرهنگی مرحوم فردی اشاره کرد و گفت: در طول سالهای حضور فردی در کیهان بچهها، مسجد جوادالائمه (ع) و حوزه هنری او بدون جنجال، هیاهو و سروصدا کار کرد. انسانی بود که اهل پیوسته و آرام کار کردن بود؛ در حالی که امروزه خیلی از مدیران ما فکر میکنند تنها باید در همان چهار سالی که مدیریت دارند، بیلان کار داشته باشند. مرحوم فردی اهل آمار و ارقام دادن نبود، آرام کارش را میکرد و همین موضوع تاثیرگذاری او را نیز بالا برده بود که به نظر من این درک درستی از موضوع مدیریت فرهنگی و اجرای آن است. او میدانست که مدیریت فرهنگی از بالا به پایین شکل نمیگیرد و نباید از آن انتظار آمار و ارقام و تاثیر کوتاه داشت.
در ادامه این مراسم و پس از اینکه محمد ناصری به شرح کوتاهی از داستان گرگسالی پرداخت، راضیه تجار به عنوان نخستین منتقد این نشست به سخنرانی پرداخت و اظهار کرد: گرگسالی رمانی واقعیتگراست؛ با رگههایی از نماد. وقتی رویدادها و شخصیتها کنار هم در یک رمان جای میگیرند، نویسنده طرحی در میافکند که قرار گرفتنش در کنار شخصیت طراحی شده، وی را برای خواننده بارز میکند. این ویژگی رمان امروزی است که در آن نویسنده اجازه میدهد شخصیت در رویارویی با وقایع خودش را بارز کند.
تجار ادامه داد: عنصر غالب در این اثر، طرح داستانی است که برای خلق آن وجود دارد و شخصیت اصلی داستان هم همان اسماعیل است که در رمان «اسماعیل» از او یاد میشود. برای شناختش هم نیاز به خوانش رمان اول نیست و در همینجا هم میتوان نسبت به او شناخت پیدا کرد؛ اسماعیل جوانی بیست و یکی ـ دو ساله با ظاهری است که منجر به مشکوک شدن اطرافیان نسبت به وی میشود. به عبارت دیگر او یک روشنفکر مذهبی است که از نظر درونی مهربان و طبیعتگراست.
وی خاطرنشان کرد: زاویه دید نویسنده هم در طول رمان محدود به اوست و نویسنده سعی کرده از طریق او سایر شخصیتهای داستانی را معرفی کند. در عین حال او فردی است که محافظهکارانه با پیرامونش برخورد میکند و با وجود آرمانگراییای که دارد، چندان واضح سعی در بیان آن ندارد.
وی همچنین با اشاره به شخصیت زنها در این داستان تاکید کرد: تسلیم بودن زنان روستایی توسط فردی در این رمان به خوبی به نمایش درآمده است. برای او روستا نماد و تک سلولی از پیکر جامعه است و در این مختصات فردی، زنی مانند آنا را به تصویر میکشد که نمیخواهد در قفسی که زندگی روستایی برایش ساخته اسیر بماند و به اسماعیل میگوید که همراه او میآید.
تجار همچنین افزود: بالندگی این اثر را در نهایت میشد در مجلد سوم آن دید و ای کاش یکی از شاگردان آقای فردی مجلد سوم این اثر را مینوشت.
تجار همچنین تاکید کرد: این رمان و خوانش آن من را یاد آثار بالزاک انداخت و حس میکردم فردی هم مانند او توانسته به خوبی از عهده تصویرسازی برآید.
در ادامه این نشست، محمدکاظم مزینانی به نقد این اثر وارد شد و اظهار کرد: یادم هست 19 ساله بودم که به تهران آمدم. آقای فردی را هم اول بار در کیهان بچهها دیدم و با او برخی روزها از محل دفتر کیهان به سمت خانه میرفتیم. برایم جالب بود که آقای فردی هر روز همان مسیر روز قبل را میرود؛ حتی از روی یک پل رد میشود. این برای من خستهکننده بود، اما ایشان حاضر به تغییر مسیرش حتی به اندازه اینکه به جای پل جلوی کوچه از پل بالایی به آن سوی خیابان برویم نبودند. بعدها متوجه شدم که او دوست دارد راهی را برود که به آن باور دارد. در آثارش نیز همین را دیدم.
مزینانی ادامه داد: فردی احساساتش را مثل گله گوسفند جایی چرا میبرد که میخواست و میدانست. او ترکی فکر میکرد و فارسی مینوشت و این مسئله برای من عجیب بود، چون برای ترکها فارسی نوشتن سخت است و با کرشمه زبان فارسی چندان آشنا نیستند. با این حال فردی اینگونه بود و زبان و نثری به شدت پاکیزه، روان و سلیس داشت؛ هرچند که نوعی محافظهکاری در تمام آثارش حس میشد.
وی ادامه داد: نجابت روستایی، توجه به جزئیات و دوری از هر نوع پیچیدگی در روایت در آثار ایشان به اندازهای بود که گاهی انسان حوصلهاش از خوانش داستانهای او سر میرفت. مرحوم فردی در همه کارهایش خط مستقیمی را میگرفت و به جلو میرفت. نمیدانم چرا هیچ وقت نخواست اول شخص را تجربه کند. شاید به خاطر شخصیتش بود، اما نمیدانم مگر میشود آدم هوس نکند تا این موضوع را تجربه کند. او برای خلق یک داستان سیاسی مثل گرگسالی کاری به سیاست و پیچیدگیهایش ندارد؛ چون تکلیفش با خودش مشخص است. او از منظر یک انسان شهری به روستا نگاه نمیکند، بلکه او مانند یک روستایی که گاو و گوسفندش در ده مانده است در داستانهایش به روستا سر میزند.
نویسنده برگزیده جشنواره داستان انقلاب همچنین افزود: فردی در داستانهایش اهل کشف و شهود نیست؛ دوست ندارد شکلهای عجیب زندگی و قالبهای متفاوت آن را تجربه کند. انگار آب و دانهای در داستاننویسی دارد که نمیخواهد هیچ شائبهای نسبت به آن وجود داشته باشد. او با فضای مدرن و پسامدرن کاری ندارد و حاضر به تجربهاش نیست. به کسی نان قرض نمیدهد و با فردیت مدرن رابطه ندارد. به عبارت دیگر او بر شانه غولهای نویسندگی قرن 19 و اوایل قرن 20 مانند تولستوی سوار است و ادبیاتش مانند ادبیات دوران سوسیالیستی است و با مدرنیسم نسبتی ندارد.
این نویسنده تاکید کرد: نوشتههای فردی فارغ و آسوده از خلجانهای انسانکش است؛ او طوری مینویسد که انگار تمام پرسشهای فلسفی را میداند و دوست دارد تا آنها را در نوشتن نادیده بگیرد. او حتی برای گفتن از روستا آنطور که چپها و مدرنیستها به روستا نگاه میکنند به آن نگاه نمیکند. به عبارت دیگر فردی با واقعیت بیرون از خودش کاری ندارد و نگاهش سمبلی است.