به گزارش خبرنگار مهر، زهرا زواریان نویسنده و پژوهشگر ادبی عصر روز یکشنبه 14 مهرماه در یکی دیگر از نشستهای عصر تجربه که در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار میشد، درباره ورودش به دنیای نوشتن گفت: بهانه ورود من به عرصه نوشتن، کلاسهای داستاننویسی بود که سالها پیش در حوزه هنری برگزار میشد. یادم است یک تابستان بود و من اشتیاق عجیبی در درون خودم میدیدم برای اینکه قصهای بگویم که به صورت جدی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
نویسنده رمان «دیانا كه بود» با اشاره به فعالیت کسانی مانند فریدون عموزاده خلیلی، محسن سلیمانی، محمدرضا سرشار و قیصر امینپور در آن جلسات افزود: دو سال از حضور من در این کلاسها نگذشته بود که سردبیری مجله ادبیات داستانی را به من پیشنهاد دادند. من از این بابت خیلی خوشحال بودم. البته اولین داستانی که نوشتم، داستان زنی انقلابی بود که با ایدهآلهایش زندگی میکرد، اما بعد که وارد زندگی واقعی میشد میدید که تا چه میزان با ایده آلهایش فاصله دارد. یادم هست این داستان جنجال زیادی در آن کلاسها به پا کرد.
زواریان همچنین گفت: اولین داستانم در صفحه ادب و هنر روزنامه کیهان چاپ شد. آن زمان این صفحه یکی از بهترین صفحات ادبی روزنامهها بود و اصلا کیهان آن زمان با امروز خیلی تفاوت داشت. البته من آن زمان فکر نمیکردم که روزی نویسنده خواهم شد، ولی شرکت در کلاسهای داستان حوزه هنری موجب شد که من احساس کنم استعدادی در من وجود دارد که انگار یک باره شکفته شده است.
وی در عین حال به آسیبهای ناشی از حضور مستمر در کلاسهای داستاننویسی به ویژه برای نویسندگان جوان اشاره کرد و ادامه داد: در این کلاسها یک داستاننویس جوان خیلی زود درگیر فرم و قالب میشود. به عنوان مثال کارهای ما خیلی زود نقد شد و الان هم که 20 و چند سال از آن زمان میگذرد، همچنان این ترس با من است و در واقع در ناخودآگاه هم جاخوش کرده است. ترس از اینکه مبادا داستان ضعیفی بنویسم.
زواریان در ادامه، لزوم تاکید بر قصه به جای تکنیک از سوی نویسنده را یادآور شد و گفت: تکنیک نباید حجاب قصهگویی شود. یکی از آسیبهای ادبیات داستانی ما این است که داستاننویسانمان خود را بیشتر از موضوع و قصه به فرم محدود میکنند.
وی همچنین سختترین کار یک نویسنده را در زمان خلق اثر، انتخاب زاویه دید مناسب برای پرداخت سوژه مورد نظرش توصیف کرد و گفت: شاید اگر نسل ما استادهای جدیتری در داستاننویسی داشتند الان وضعیت داستاننویسی ما بهتر از اینها بود. یکی از مشکلات هنرمندان روزگار ما این است که عالم خودشان را ندارند و به قول هایدگر هنوز به مقام «دازاین» نرسیدهاند و در مرحله «من ِ منتشر» ماندهاند.
نویسنده رمان «زنی در جزیره گمنام» در توضیح بیشتر این مفاهیم نیز گفت: از نظر هایدگر دازاین موجودی است که میتواند بیرون از خودش بایستد و خودش و جهان پیرامونش را تماشا کند که این تنها از عهده انسان برمیآید. واقعیت این است که وقتی آثار داستانی سالهای اخیر را میخوانید، میبینید که عموما از جنس «من ِ منتشر» هستند نه دازاین.
زواریان با اشاره به کاهش تیراژ کتاب به ویژه ادبیات داستانی در ایران تصریح کرد: روزگار ما روزگاری است که پرسش در آن کمتر مطرح میشود. ما نویسندگان باید این سئوال را از خود بپرسیم که آیا اینقدر کتابهایمان خوب است که مخاطب را جلب کند؟ به نظر من این گونه نیست.
وی سپس به پدیده نوظهور نویسندههای فستیوالی یا نویسندههای جشنوارهای اشاره و اضافه کرد: من در خلال جشنواره کردستان که چندی پیش برگزار شد، دیدم عدهای هستند که داستانهایی مینویسند و این داستانها را برای بیشتر جشنوارهها میفرستند و در این جشنوارهها هم معمولا انتخاب میشوند. تعداد آثار این افراد که عموما هم از خانمها هستند زیاد نیست و به خاطر اینکه در جشنوارههای مختلف شرکت میکنند عموما همدیگر را میشناسند.
زواریان سپس گفت: نوشتن رمان فرایند سخت و پیچیدهای دارد و شاید هم به همین خاطر است که کمتر رمان خوب در ایران نوشته میشود. من شخصاً برای نوشتن کارهایم یک دفترچه جداگانه تهیه میکنم. اول پارههایی از شخصیتهایی را که نصفه و نیمه تصاویری از آنها را ساختهام، روی کاغذ میآورم و هرقدر به این موضوع بیشتر فکر میکنم شخصیتها هم پررنگتر میشوند. البته در طول این سالها متوجه شدهام که مشکل اصلی من در ریختن طرح اصلی رمان است.
این نویسنده همچنین یکی از مشاورین و در عین حال منتقدین جدی آثار خود را پسران جوان خود عنوان کرد و گفت: من برای نوشتن «زنی در جزیره گمنام» از پسرم که بسیار هم به کارهای من ایراد میگیرد و حساب ایدههایم را میرسد، حسابی کمک گرفتم.
زواریان همچنین درباره عادات نوشتن خود خاطرنشان کرد: زمانی که کار داستانی مینویسم باید فضای اطرافم ساکت باشد. من همچنین با لپ تاپم خیلی راحتم و برای من یک شیء جامد محسوب نمیشود و وقتی شروع میکنم به تایپ گاهی دستهایم از کلماتی که دارد نوشته میشود عقب میافتند و این رنجآورترین لحظه یک نویسنده است؛ لحظهای که ذهن نویسنده تند تند دارد مینویسد و انگشتها از نوشتن آنها عقب میمانند. من روزی بیشتر از سه یا چهار صفحه نمیتوانم بنویسم و به همین خاطر است که کارهایم خیلی کند پیش میرود.
وی همچنین با اشاره به اهمیت نثر در نگارش آثار داستانی گفت: استفاده از نثر خوب مفید است، اما نه به شکل افراطیان؛ چون کسانی هستند که نثر بسیار خوبی دارند، اما قصه نمیتوانند بنویسند. اینها در واقع داستاننویس نیستند، بلکه نثرنویسند.
این نویسنده همچنین گفت: من همیشه به کارگردانها که کارشان به صورت گروهی پیش میرود، غبطه میخورم و همیشه آرزو میکنم کاش بتوان یک رمان را به همین شکل نوشت. شخصیت برای من همیشه مهمتر از ماجرا بوده و به همین خاطر است که کارهای من درونگرایانه است و مخاطب با آن کمی سخت ارتباط برقرار میکند.
زواریان همچنین از اعتقاد خود به تفاوتهای آثار داستانی نویسندگان مرد و زن سخن گفت و افزود: من بر خلاف کسانی مانند سیمون دوبووار که معتقدند زنان، زن خلق نمیشوند، بلکه در طول زمان به یک زن تبدیل میشوند، معتقدم تفاوتهایی بین مردان و زنات و این تفاوتها خیلی هم جدی است. بر این باور هستم که آسیبی که در این سالها جوامع بشری دیدهاند، عمدتا به خاطر عوض شدن جایگاه زن و مرد بوده است.
این نویسنده در خصوص حد و مرز صراحتگویی در بیان وقایع در یک اثر داستانی گفت: من شخصاً توان این را ندارم که زیاد وارد حریمهای خصوصی افراد بشوم. شاید این به خاطر تربیت و حیای من باشد، ولی به نظرم جامعه ما زیاد دارد تندروی میکند. یک نویسنده برای ساخت شخصیت داستانی خود لزوما نیاز ندارد که وارد مسائل حیطه خصوصی او شود و پردهدری کند.