بیشتر نویسندگان وقتی اعلام بازنشستگی می‌کنند از دریافت یک قلم طلا به خود می‌بالند، اکنون آلیس مونرو نویسنده کانادایی با اعلام بازنشستگی‌اش به دریافت جایزه نوبل ادبیات مفتخر شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از نیویورک تایمز، آلیس مونرو نویسنده کانادایی و خالق داستان‌های کوتاه دیروز به عنوان برنده نوبل ادبیات 2013 معرفی شد. او در ماه ژوییه به نشریه تایم گفته بود: احساسی که حالا دارد این است که دیگر انرژی کافی برای نوشتن را ندارد.

این خبر مونرو با انعکاس در نشریه تایم موجب اظهارات متفاوتی شد، اما اکنون نگاهی که منتقدان برجسته در طول سال‌ها  نسبت به آثار مونرو داشته‌اند، می‌تواند جالب توجه باشد:

مارتین بوین در سال 1973 با بررسی مجموعه «رقص سایه‌های شاد» قصه‌های مونرو را «هوایی تازه از شمال» نامیده بود.

در سال 1974 فردریک بوش با بررسی مجموعه «چیزهایی که می‌خواستم به تو بگویم» قصه‌های مونرو را با ساختاری فرمولی و لحن آنها را متملقانه خواند، اما مجموعه «قمرهای ژوپیتر» در سال 1983 دیدگاه‌های متفاوتی را برانگیخت و بنجامین موت نوشت: تازگی و بشاش بودن ادبیات خانم مونرو کمتر به عنصر موقعیت بستگی دارد و همه چیز حول محور شخصیت‌ها شکل می‌گیرد. او این شخصیت‌ها را زیرک، سرگرم کننده و خودآگاه خواند و نوشت: اینها شخصیت‌های قلبا ریسک‌پذیر، پردل، مستقل و پرطراوتی هستند. 

از آن به بعد هر اثر مونرو با سروصدا و غوغا همراه شد. در سال 1986 میچیکو کاکوتانی منتقد نیویورک تایمز نوشت که خانم مونرو را باید به عنوان یکی از برجسته‌ترین نویسندگان داستان کوتاه معاصر دانست و جان آپدایک نویسنده برجسته آمریکایی درباره مجموعه «داستان‌های منتخب» مونرو که سال 1996 منتشر شد، نوشت: این داستان‌ها همانقدر که با روح هستند، در عمل نشان‌دهنده چشم‌اندازهای خود قصه‌گو نیز هستند و خانم مونرو مستبدانه نخ سرنوشتی را می‌تند که صدایش در داستان‌هایش به گوش می‌رسد.

این نویسنده کانادایی در گفتگو با سام تننهاوس در سال 2009 گفت: اینها همه به نوعی برای من اندکی پازل مانند هستند، هرچند تفاسیر زیادی در باره این که من چه جوری درباره زندگی مردم معمولی می‌نویسم وجود دارد و حتی پای کلمه شلختگی هم به میان می‌آید، اما اینها مردمی هستند که من می‌شناسم. هیچکدامشان برای من معمولی نیستند، چون هر کدامشان به نوعی در آرزوی زیاد چیزی هستند و به همین دلیل شایسته چیزهای کاملا غیرمنتظره هم هستند.

در نقدی که بر «فرار» در بخش نقد ادبی تایمز انجام شد، جاناتان فرانزن دلایلی را که خانم مونرو بی‌میلی خود را نسبت به شهرت نشان می‌دهد ردیف کرده و می‌نویسد یکی از دلایلش این است که او اسامی بزرگ و متفاوت برای کتاب‌هایش انتخاب نمی‌کند و مثلاً نمی‌نویسد «آثار شبانی کانادایی» یا «روانی کانادایی» یا «کانادای بنفش» یا «در کانادا» و البته او بی‌میلی خانم مونرو به دریافت جایزه نوبل را نیز به عنوان یکی از دلایل بزرگ بودن او خوانده است.

خانم مونرو در گفتگو با مک گراث، درباره دلایل بازنشستگی‌اش گفته بود: شبیه آدم‌های دیگر بودن زیباست. اما آنچه مشخص است این است که خانم مونروی فروتن دیگر نمی‌تواند از امروز صبح شبیه دیگر مردم باشد.