شهرام اقبالزاده، مترجم و منتقد در گفتگو با خبرنگار مهر به اینکه مخاطب، اصل و اساس ادبیات کودک است، اشاره و بیان کرد: وقتی میگویند ادبیات، ادبیات بزرگسال منظور است، اما درباره کودکان و نوجوان، به کار بردن واژه ادبیات، به تنهایی به کار نمیآید. ادبیات کودک، بدون مخاطب، معنی ندارد.
او ریشه این نظریه را که ادبیات میتواند بدون مخاطب باشد در آرا و اندیشههای فرمالیستها دانست و گفت: فرمالیستها، برای نخستین بار نظریه ادبیات بدون مخاطب را مطرح کردند، اما مگر ادبیات، بدون مخاطب معنا پیدا میکند؟ پس نویسنده برای که مینویسد؟ مگر نه اینکه ادبیات آمده تا نگاه تازهای به جهان بیندازد.
اقبالزاده در پاسخ به اینکه بعضی معتقدند تالیف و ترجمه در یک جدال نابرابرند و مترجمان، بهترینها را انتخاب میکنند، گفت: من همواره تقابل بین تالیف و ترجمه را رد کردهام. ترجمه خوب، تالیف را تقویت میکند و زاییده یک قلم خوب و ذهن مترجمی است که هم زبان و فرهنگ مبدا را به خوبی میشناسد و هم مقصد را. معلوم است که چنین مترجمی، زبان ما را تقویت میکند.
این منتقد و مترجم با اشاره به اینکه ما ادبیات مدرن از جمله ادبیات کودک را از طریق ترجمه شناختیم، بیان کرد: پیش از مشروطه، آنچه به عنوان ادبیات کودک معنا داشت در قالب ادبیات عامیانه ما معنی پیدا میکرد، اما از مشروطه به اینسو، ما با شعر و ادبیات و تصویرگری کودک آشنا شدیم. بنابراین نمیتوان با ترجمه جنگید.
به گفته اقبالزاده، نویسندگان ما باید بهروز و با نیازهای کلی بشر چون دغدغههای زیست محیطی و توجه به حقوق کودک یکی شوند. نمیتوان گفته توجه به حقوق زنان یا حقوق کودکان، موضوع ما نیست. پس چه چیز موضوع ماست؟ اصلا مگر ادبیات، چیزی به جز توصیف کنشهای انسانی است؟ ادبیات از زبان ساخته میشود و زبان، یک پدیده اجتماعی، تاریخی و فرهنگی است. اصلاً تاریخ را انسانها میسازند. ادبیات را هم همینطور پس نمیتوان گفت: ادبیات، بدون مخاطب معنا پیدا میکند.
مترجم کتاب «ترجمه برای کودکان» با اشاره به اینکه تالیف خوب هم مخاطبان خود را دارد، گفت: کتابهای آرمان آرین و هوشنگ مرادی کرمانی و چند نویسنده معدود دیگر پرمخاطب است. اگر نویسندگان بهروز شوند و نیاز عاطفی کودک امروز را بشناسند، میتوانند با مخاطب خود ارتباط بگیرند، اما آنها نمیدانند که کودک امروز، شهروند یک شهر، یک کشور و در نهایت، شهروندی جهانی است.
اقبالزاده در نقد صحبت یکی از مترجمان که ما هنوز از روستا مینویسیم، در صورتی که بچهها در روستا زندگی نمیکنند، گفت: هنوز هم هستند کودکان و نوجوانانی که در روستا زندگی میکنند، اما روستای امروز با گذشته فرق دارد. امروز بچهها در گوشه گوشه ایران به اینترنت دسترسی دارند. ما باید نگاه خود را بهروز کنیم و تغییر دهیم.
او با اشاره به اینکه یک نفر سه هزار میلیارد تومان بیتالمال را از بین میبرد، اما از ادبیات کودک، هیچ حمایتی نمیشود، گفت: ادبیات کودک ما سالهاست که دانشگاهی شده، اما هیچ حمایتی از این نوع ادبیات نمیشود. آن چیزی که در قالب ادبیات کودک و نوجوان معنی پیدا کرده، پند و اندرز است و حال بچهها از اندرز به هم میخورد و جای آن بازی دوطرفهای که باید بین نویسنده و مخاطب وجود داشته باشد، خالی است، چرا که ما مخاطب را دست کم میگیریم.
اقبالزاده، بار دیگر با اشاره به اینکه تالیف و ترجمه در تقابل با یکدیگر نیستند، گفت: این دو در یک بازی برد ـ برد هستند و فکر و فرهنگ، عرصه دادوستد است.