به گزارش خبرنگار مهر، نشست بررسی کتاب «منهای فقر» استاد علامه محمدرضا حکیمی که از آن به عنوان انقلابیترین اثر وی یاد می شود، عصر دوشنبه 29 مهرماه با حضور دکتر حسن سبحانی، دکتر سارا شریعتی و حجتالاسلام محمدرضا زائری در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد.
دکتر حسن سبحانی استاد اقتصاد دانشگاه تهران در این نشست گفت: در جوامع توسعه یافته و کشورهای اسلامی گفته می شود از عمده ترن دلایل عقب افتادگی شما اسلام است و مطالعات نسبتا زیادی هم شده است که در آن اسلام را عامل توسعه نیافتگی کشورهای اسلامی تلقی می کنند البته تحقیقاتی هم در رد این مسئله منتشر شده است و اسلام را عامل توسعه می خوانند. اما به طور جد در ادبیات توسعه، مانع بودن اسلام برای توسعه یافتگی مطرح است. از آنجا که این با شواهد تاریخی و معاصر تأیید می شود. شما کشورهای اسلامی زیادی را می بینید که توسعه نیافته اند.
وی افزود: از طرفی ادبیات و آموزه های دین اسلام و نیز ادبیات فردی مثل علامه حکیمی آنقدرگویا و رسا نیست که می گوید دین با فقر نمی سازد. اگر کشوری اسلامی باشد نمی تواند فقیر باشد و اگر کشوری فقیر است باید در اسلامی بودنش شک کرد. جمع بین فقر و آموزه های دینی منطقا محال است و اگر این چنین است برای ما و جامعه ای که در آن زندگی می کنیم عنصری ترین مسئله این می شود که مطلوب اسلام در زمینه داشتن جامعه ای متعادل و عاری از فقر با همه مظاهرش با چه سازوکاری تأمین می شود. آن سازوکاری که وقتی در کلان جامعه کار کرد فقر از چهره جامعه رخت بربندد و ارزشهای جامعه متناسب با جامعه برخوردار با جوهره دین تغییر کند.
وی تأکید کرد: می شود اثبات کرد که این سازوکار با مصالح و متغیرهای دینی ممکن می شود اگر همه شباهتهای بین متغیرها و سازوکارها با آنچه جوامع دیگر انسانی به آن دست یافتند، باشد، این تشابه به دلیل انسانی بودن این حرکتهاست. باورم این است که که در جمهوری اسلامی آن سازوکار که باید هدفش تأمین عدالت باشد، با مصالح و متغیرهای سرمایه داری پیگیری شد و نظام سیاسی و فرهنگی که بر زبان ادعای مبارزه با سرمایه داری می کرد، عملا اقتصاد سرمایه داری را به پشتیبانی امیال و اهداف خود گرفت و چه غفلتی. غفلت از اینکه دشمن در پشت الفاظ به استحاله الفاظ مشغول است.
سبحانی افزود: نباید از یاد ببریم که در این سالهای طولانی برآیند اقدامات حکومتی در جستجوی توسعه یافتگی به خاطر اتخاذ این سازوکار غریبه است. بسیاری از کسانی که با این سازوکار مخالفت کردند به شیوه های مختلف منزوی شدند. کم نبودند و نیستند کسانی که ربا و رباخواری در جامعه دینی را عامل درآمدهای حرام و لقمه های حرام و همه تبعات را ناشی از حرام خواری دانستند اما در مسلخ معیارهای رسمی و در سکوت اندیشمندان و برخی علما همانهایی که علامه حکیمی در نوشته های خویش از مدارا و سکوتشان فریاد بر می آورد، قربانی شدند.
وی با بیان اینکه فقر و تکاثر نتایج حاصل از فعالیت سرمایه داران در اقتصاد است، گفت: نمی شود به سادگی اجازه داد که سازوکارهای برمدار سرمایه داری و تکاثر در جامعه شما هم کار کند و هم تقویت شود و شما در انتها منتظر باشید فقر نباشد. اگر تکاثر به معنای کثرت امکانات به ناحق متداول شده است، منطقا باید فقر باشد و اگر این دو هست و ما مدعی هستیم که با آموزه های دینی نمی خواند لابد در اتخاذ سازوکارها اشتباه کردیم اما درد بزرگ آن است که همه آنهایی که در این سالها به طراحی و تصویب و اجرای این سازوکار متکاثرمآب کمک کردند به جای پاسخگویی، اوضاع نامناسب جامعه را از این حیث بر گردن کسانی انداختند که به نام دین جامعه را اداره کردند.
این استاد اقتصاد با تأکید بر اینکه ما دچار بدعت شده ایم افزود: این بدعت، بدعت جایگزینی سازوکار مبتنی بر اصالت سرمایه به جای سازوکاری که وقتی کار می کرد، نمی توانست با فقر جمع شود. این بدعتها قطعا از طریق کمکهای انتحاری و پرداختن به عوارض و معلولهایی مثل یارانه به مردم به وجود نیامده است و بدعت جایگزین سازوکارهای غریبه در حضور تملق و محار نقد و سکوت مصلحت اندیشان به وجود آمده است. این سازوکار با حمایت رسمی از اینکه توسعه یافته ها از این جهت توسعه یافتند که به سرمایه عدالت دادند و می دادند و می دانید که بین سرمایه مداری و سرمایه گذاری تفاوت است.
سبحانی یادآور شد: با این ادعا که توسعه یافته ها با اصالت دادن به سرمایه توسعه یافتند و به طور رسمی از اصالت سرمایه و قانون گذاری به نفع سرمایه و مدام حساب کشی از نیروی کار سخن به میان می آید و در پی آن حداقل فقر و گرفتاری های ذهنی مدام در مردمانی را که ناگزیر برای حفظ آبرو و معاش خود اینجا و آنجا می روند را در پی داشته است و در این فضا توان و طاقت فکر کردن به مسائل اساسی تر امکان ندارد. چون چنین هست بزرگداشت کسانی که حداقل به لحاظ نظری این مقوله را نمی پسندند و قبل از آنکه این مباحث شعار باشد به شعور می پردازند و قبل از اینکه به مصلحتی برای حفظ خود، خودسانسوری کنند بر هر آنچه ناسازگار با آئینه یک جامعه دینی است بر می آشوبند، یک فرض (واجب) تلقی می شود. ای کاش بعد از دهه ها، فرض ما برای بزرگداشت آدمها این نبود
وی در پایان گفت: می شود گفت در روزگار غریب دین، باید از هر فریادی به نفع دین حمایت کرد و سخت است انسان به خود بقبولاند که در زمان حاکمیت دین برای تبیین آموزه های دین بزرگداشت گرفت اما ما در این مرحله هستیم و نباید ناامید شویم اما حق داریم انتظار داشته باشیم حاکمیت دینی اجتماع متدین را با آموزه های دینی اداره کند. اگر به آن سمت جهت گیری کردیم فقر که مرگ اکبر است و موجب سلب شخصیت فردی می شود، از بین می رود و جامعه، جامعه ای می شود که می تواند از استعدادهای خود استفاده کند و بالفعل شدن استعدادها می تواند همان عدالت باشد. وقتی نیازهای اولیه تأمین نباشد صحبت از نیازهای فراروی آن صحبتی آرمانی تلقی می شود و از خدا باید درخواست کرد همه صداهایی که بر بدعت گذاری بر فهم آموزه های دینی و برنامه ریزی بر آن حداقل بی توجهی می کنند را اصلاح کند.