به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی کتاب داستانهای کوتاه فلانری اوکانر با ترجمه آذر عالی پور سه شنبه شب 7 آبان با حضور امیرعلی نجومیان، بلقیس سلیمانی، علی اصغر محمدخانی و مترجم اثر در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
عالی پور در ابتدای این برنامه گفت: سال 65 به طور اتفاقی کتابی به دستم رسید که همان رمان شهود بود و بدون اینکه چیزی درباره نویسندهاش بدانم، روی من تاثیر گذاشت. داستان این کتاب برایم بسیار باورپذیر بود؛ به ویژه نثر نویسنده که توانسته بود درون شخصیتها را به خوبی نشان دهد. در آن زمان ارشاد اجازه چاپ کتاب را نمیداد بنابراین من کتاب را پیش کسی بردم که اهل ادبیات بود و او کتاب را خواند و کتاب چاپ شد.
وی افزود: بعد از آن مجموعه شمعدانی از اوکانر ترجمه کردم و تا 20 سال بعد ذهنم درگیر کارهای او بود. تصمیم گرفتم داستانهای کتاب پیش رو را ترجمه کنم که اصلا کار راحتی نبود. اوکانر لهجه جنوب آمریکایی دارد و با آن لهجه صحبت میکرده است. در نوشتن این داستانها هم این لهجه را به کار برده است بنابراین ترجمه شان سخت و دشوار بود ولی به هر صورت خود نثر و ظرافتهایی که نویسنده در بازگو کردن درون آدمها به کار برده، برایم خیلی جالب بود.
عالی پور گفت: چیزی که مرا خیلی تحت تاثیر قرار داد، این بود که نویسنده با وجود اینکه خود یک فرد مطلقا نظری بوده ولی در هیچ جای داستانهایش قضاوت و داوری نکرده و خود را کنار میکشد تا جایی که برخی از منتقدین به او اتهام نهیلیستی بودن میزنند.
در ادامه این برنامه بلقیس سلیمانی گفت: جنوبیهای آمریکا نسبت به شمالیهای آمریکا صاحب سبک خاصی هستند و وقتی کارهای اوکانر یا فاکنر را میخوانیم، اقلیم را به روشنی در این کارها میبینیم. تقابل در داستانهای اوکانر اهمیت زیادی دارد. نمونه این تقابلها، تقابل سیاهها و سفیدها و مسئله شمال و جنوب است. در شمال با جامعه صنعتی و در جنوب با کشاورزی و مزرعه داری روبرو هستیم و اکثر داستانهای اوکانر با همین زمینه نوشته شدهاند.
وی افزود: نویسنده نگاه منفی نسبت به شمال و شهرنشینی دارد. شهر در داستانهای اوکانر نه تنها ملجا و سکونتگاه آرام نیست، بلکه هراس و تیرگی را هم به خواننده منتقل میکند. فرهنگ پروتستانیسم شمال با فرهنگ کاتولیکی جنوب در ستیز است. چیزی که از همه برای من جذاب تر است تقابل بین خیر و شر است. وقتی به تقابل اشاره میکنم به این معنی نیست که کنار هم قرار نگیرند و یکدیگر را تکمیل نکنند. داستانهای اوکانر از همان ساختار ساعت شنی که فوستر میگوید پیروی میکند یعنی در داستانهایش به محض اینکه ظرف مربوط به خیر خالی میشود، ظرف شر پر میشود. هر جا که خیری اتفاق میافتد اتفاق شری هم رخ میدهد.
نویسنده رمان به هادس خوش آمدید، ادامه داد: من اسم داستانهای اوکانر را دینی نمیگذارم، چون همیشه بخش شرور وجود انسان را احضار میکنند و پایانهای غافل کننده جزئی از داستانهای اوکانر هستند. من فرازهایی را که اوکانر جملات انجیل را در دهان شخصیتها میگذارد و آنها را تبدیل به واعظ میکند دلیل ساختن داستان دینی توسط او نمیدانم، بلکه معتقدم جوهره دینی داستان به این معنی که خیر و شر سرنوشت آدمها را رقم میزند در داستانهایش معنی پیدا میکند.
سلیمانی گفت: یکی دیگر از ویژگیهای کارهای اوکانر پایانهای فجیع است؛ مانند کارهای اُ. هنری یا آلن فو است این داستانها معمولا خشونت آمیزند و این خشونت و سختی به نوعی شخصیتها را تطهیر میکند مانند کار داستایوفسکی در جنایت و مکافات که رنگ باعث پالایش و پاک شدن شخصیت میشود. خوبی این داستانها در این است که پایانهایشان تصنعی نیستند، یک مسئله دیگر اینکه بچهها در داستانهای اوکانر اصلا سمبل معصومیت نیستند و احساس همدلی خواننده را بر نمیانگیزنند. بچهها در داستانهای این نویسنده شرور و شر رسان هستند. در کل در این 25 داستان اوکانر به جز یک مورد، داستان زنانه به معنای متداول و اینکه دارای دغدغههای زنانه باشد وجود ندارد. داستانهای اوکانر با اینکه خود یک زن است اصلا ویژگیهای خاص زنان را ندارد.