خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: امروزه به دیپلماسی، به ویژه دیپلماسی فرهنگی به طور ویژه نگاه می‌شود. تقریبا هر جا که همه راه‌های سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی به بن‌بست می‌رسد، این فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی است که راهگشا می‌شود.

مراحل شکل‌گیری تمدن اسلامی پس از دعوت علنی پیامبر(ص) به اسلام، تشکیل حکومت، فتوحات و همجواری با سایر تمدن‌ها بود. پس از همجواری تمدن اسلامی با سایر تمدن‌ها، مسلمانان بایستی به تبادل دانش و فرهنگ می‌پرداختند و دیگر دوران جنگ و فتوحات به سر آمده بود. در این تبادل و همجواری با سایر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، نقش دیپلمات‌های فرهنگی یا سفیران فرهنگی برجسته می‌شود.

می‌گویند اولین سفرا و فرستادگان یا اولین دیپلمات‌ها همان ملائکه هستند. «ابن فرّاء» در کتاب خود با عنوان «فرستادگان و سفرا» به این موضوع اشاره می‌کند که نخستین سفرا و نمایندگان همان ملائکه بودند که پیام خداوند را برای بشریت آوردند. جبرئیل را اولین سفیر می‌دانند و شایسته است عنوان شود که این ملک نخستین سفیر خداوند برای بشریت بوده است. پیامبران الهی هم به همین ترتیب وظیفه انتقال پیام را به عهده داشتند.

سفیر به این معنا دارای جایگاه و اهمیت فراوانی بوده است. پیامبر گرامی اسلام نیز برای دعوت حکمرانان دیگر سرزمین‌ها از سفرا استفاده می‌کرد، از جمله سفرایی که برای پادشاهان ایران، مصر، روم (قیصر روم) و حبشه فرستاد. جعفر بن ابی‌طالب سرکرده گروهی از مسلمانان بود که با اجازه رسول خدا به سرزمین حبشه هجرت کردند. داستان دفاع جعفر ابن ابی‌طالب از اسلام و مسلمین در برابر نجاشی پادشاه حبشه از وقایع مهم تاریخ اسلام است.

مجموع نصایح و دستورهای امیرالمومنین علی(ع) به مالک اشتر در برخورد با مردم مصر نیز حاوی نکات و موارد بسیار مهم و آموزنده‌ای است. ابوبکر خلیفه اول به سفرا و حاملان پیام‌های دیپلماتیک توصیه‌هایی کرده و نکاتی را برمی‌شمرد که بسیاری از آن‌ها با مسایل روز همخوانی دارند. به عنوان مثال زمانی که ابوبکر تعدادی از اسیران را به شام می‌فرستاد به یزید بن ابی سفیان سفارش می‌کند که وقتی سفیران دشمن به سوی تو آمدند آن‌ها را احترام کن، زیرا بزرگی و احترام اولین خبری است که از تو انتقال می‌یابد، آن‌ها را معطل نکن تا از اوضاع و احوال تو باخبر نشوند، نزدیکانت را از معاشرت با آنان منع کن و شخصاً با آن‌ها سخن بگو. بعدها عمر خلیفه دوم نیز همین رویه را ادامه داد و در فرستادن سفیران، دقت فراوان داشت.

نوع رفتار با دیپلمات‌های طرف مقابل و فرستادن دیپلمات نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این زمینه نیز می‌توان به رفتار پیامبر(ص) رجوع کرد. پادشاه یمن سفیرانی فرستاد تا حضرت محمد(ص) را دستگیر کرده و نزد خسرو پرویز بفرستند، اما پیامبر به گونه‌ای با آن‌ها رفتار کرد که به اسلام گرایش پیدا کرده و در بازگشت حتی خبر سقوط امپراتوری ایران را به پادشاه یمن دادند!

به تدریج با توسعه اسلام، روابط دیپلماتیک اسلام نیز گسترش یافت و شکل منظمی به خود گرفت. فرستادگان سیاسی موقت به تدریج جای خود را به فرستادگان سیاسی دائم دادند و از زمان مأمون عباسی، اداره سیاست خارجی کاملاً منظم و قانونمند شد. در واقع عباسیان همان سیستم دیپلماتیکی را که در زمان ساسانیان در ایران اجرا می‌شد، عینا تکرار کردند.

رونق و شکوفایی تمدن اسلامی پس از هم‌جواری با دیگر تمدن‌ها و تبادل فرهنگی روی می‌دهد و دقیقا جایی که دیپلماسی جای خود را به جنگ و درگیری می‌دهد، تمدن اسلامی رو به افول می‌رود. تقریبا می‌توان گفت حمله مغول و جنگ‌های صلیبی تمدن اسلامی را دچار عقب‌افتادگی کرد. درگیری بین مسلمانان و مغول‌ها 300 سال و جنگ‌های صلیبی نیز 200 سال به طول انجامید که نتیجه آن‌ها عقب‌ماندگی فرهنگ و تمدن اسلامی بود. یکی از دلایلی که افرادی مثل سید جمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی، سید قطب و... بر بیداری اسلامی اسلامی تاکید می‌کردند، این بود که با بیداری اسلامی، تمدن اسلامی احیا می‌شود.

در واقع بیداری اسلامی یعنی بازگشت به سرآغاز شکل‌گیری تمدن اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی. جنبش بیداری اسلامی که در سه سال اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا اوج گرفته، بر اهمیت کار سفیران فرهنگی می‌افزاید و آن‌ها می‌بایست توجه بیشتری به مقوله بیداری اسلامی داشته باشند. دیپلمات‌های فرهنگی باید بدانند که کلید موفقیت جنبش بیداری اسلامی و به دنبال آن احیای تمدن اسلامی، وحدت است. آنچه مانع از بازگشت تمدن اسلامی به شکوه گذشته خود شده، چنددستگی میان مسلمانان است. سفیران فرهنگی تا در راستای تقویت اسلامی گام بردارند و از رفتارهای تفرقه‌انگیز دوری کنند.

نکته‌ای که باید مدنظر قرار داد این است که واژه دیپلماسی از چه زمانی رونق گرفت؟ ریشه این واژه به زمان یونان باستان می‌گردد. در یونان باستان به کاغذ تا شده‌ای که به ماموران حکومتی داده می‌شد، دیپلما می‌گفتند. در آن زمان نامه‌های بسیاری میان اسپارتی‌ها و آتنی‌ها رد و بدل می‌شد. به کسانی که  این پیام‌ها را دسته‌بندی و نگهداری می‌کردند دیپلمات و کل پروسه را دیپلماسی می‌گفتند. کاربرد واژه «دیپلما» (Diploma) به مفهوم کنونی آن به اواخر قرن 18 میلادی بازمی‌گردد. در این زمان این واژه به طور اخص به حرفه فرستادگان دولت‌ها که مجوز برقراری ارتباط با کشورهای خارجی را داشتند، اطلاق شد.

بسیاری از مردم و حتی برخی از اندیشمندان به اشتباه دیپلماسی را همان سیاست خارجی می‌دانند، در حالی که دیپلماسی از ابزارهای سیاست خارجی است. سیاست خارجی یعنی مجموعه اصول و اهدافی که هر دولت در روابط خارجی خود در نظر می‌گیرد. اما دیپلماسی ابزارهای اجرای این سیاست و در واقع ابزار رسیدن به هدف است. با توجه به این تعریف و رابطه سیاست خارجی و دیپلماسی، کاربرد دیپلماسی اهمیت فراوانی پیدا می‌کند. کارکرد اصلی دیپلماسی در 5 محور مدیریت، حل مشکلات میان کشورها، تسهیل ارتباطات، مذاکرات ویژه و مدیریت روابط عادی معنا می‌یابد. در کنار این مسأله باید به وظایف دیپلمات نیز اشاره کرد. وظایف اصلی یک دیپلمات حفظ منافع ملی، ارتقای سطح روابط، نمایندگی دولت خود نزد دولت پذیرنده و انجام مذاکره است.در این بین اصلی‌ترین وجه دیپلماسی مذاکره است تا حدی که برخی دیپلماسی را علم مذاکره یا فن مذاکره می‌دانند.

امروزه به دیپلماسی، به ویژه دیپلماسی فرهنگی به طور ویژه نگاه می‌شود. تقریبا هر جا که همه راه‌های سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی به بن‌بست می‌رسد، این فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی است که راهگشا می‌شود. روابط فرهنگی ایران و مصر، علی‌رغم فضای سنگین سیاسی و نظامی میان دو کشور باز به حیات خود ادامه داده و می‌دهد و همین مسیر موجب حیات و بازتولید باقی راه‌ها می‌گردد. با توجه به این این مساله باید بدانیم که حتی اگر همه مذاکرات یا دیپلماسی‌ها را کنار گذاشتیم (که البته نباید این کار را بکنیم) باز هم راه فرهنگی باید باز باشد، چرا بسیار تاثیرگذار و راهگشا است.

در جهان کنونی دیپلماسی فرهنگی مهم‌ترین ابزار سیاست خارجی محسوب می‌شود و بایستی به عنوان یک فرصت جدی و سرنوشت‌ساز به آن نگریست.

...................................

دکتر مهدی گلجان، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس