عرفان قانعی فرد، مترجم و پژوهشگر تاریخ معاصر در گفتگو با خبرنگار مهر به سه کتاب خود که سالهاست در انتظار صدور مجوزند، اشاره و بیان کرد: هنوز سرنوشت 3 کتاب من درباره کرد و کردستان نامعلوم است و کسی هم پاسخگو نیست. ترجمه رمان «ژانی گل» یا «درد زایمان ملت» نخستین بار در سال 1379 منتشر شد و در پاییز 1385 به چاپ چهارم رسید. زمستان 1388 برای صدور دوباره مجوز به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارسال شد، اما از آن زمان تاکنون، بنا به دلایل نامعلوم و بدون هیچ توضیح عقلانی، مجوزی برای این کتاب صادر نشده و نشر علم از انتشار آن بازمانده است.
به گفته مترجم کتاب «ژانی گل»، ترجمه کامل این کتاب بر اساس نسخه ویرایششده 1979 با مقدمه کمال فؤاد به همراه رمان دوم، «ترور در دادگاه»، نوشته مری سنرز آنا برونی تا امروز به چاپ چهارم رسیده است. «ژانی گل» رمانی است سیاسی ـ اجتماعی نوشته ابراهیم احمد، که جزو نخستین رمانهای بنیادی ادبیات معاصر به شمار میآید و کارشناسان ادبیات بر این باورند که با این اثر، رمان در زبان کردی متولد شده است.
«ژانی گل» داستان یک فرد عادی فارغ از هرگونه اندیشه و مرام سیاسی است که تقدیر و تصادف او را در میدان سیاست قرار میدهد و به زندان میاندازد. در آنجا بر اثر ستمها و شکنجههایی که مأموران بیرحم رژیم حاکم عراق در حق او روامیدارند، خواه ناخواه به طور کامل به سیاست کشانده میشود و روح عصیان در او سر میکشد. کسی که چند سال از بهترین سالهای عمرش را در زندان تلف میکنند، خانهاش را ویران میسازند و کسانش را در بمباران آبادیهای ولایتش میکشند و دیگر علقهای برایش باقی نمیگذارند که او را به زندگی عادی پایبند کند و او سر به کوه میگذارد و به نهضتی آزادیبخش میپیوندد. ابراهیم احمد هم نویسندهای دوستدار ایران و ایرانی بوده و تا آخرین روز عمرش در این راستا تلاش کرده است که بگوید کردها هر کجا هستند ایرانیاند!
«تندباد حوادث» به مذاق تجزیهطلبان خوش نمیآید
«تندباد حوادث»، یکی دیگر از آثار عرفان قانعیفرد است که در انتظار صدور مجوز به سرمیبرد و گفتگوهای او با عیسیپژمان، مامور ویژه شاه و رییس اداره هفتم ساواك را دربرمیگیرد. به گفته قانعیفرد، این كتاب به مذاق تجزیهطلبان و دشمنان تمامیت ارضی ایران خوش نمیآید، زیرا مطالب موجود در آن، مهر باطلی بر تفكر واگرایی قومی و توجیهات نادرست در زمینه تجزیهطلبی است، زیرا پژمان همواره مخالفت خود را با تجزیهطلبی اعلام كرده و در ماجرای جمهوری مهاباد، سال 1324، از جمله کسانی بوده که نسبت به كشتن افسرها و سربازان ایرانی توسط تجزیهطلبان اعتراض كرده و تاكید داشته كه كردها به عنوان مرزبانان واقعی ایران باید همواره با دشمنان این مرز و بوم مقابله كنند. گرچه این سخن پژمان به مذاق تجزیهطلبان خوش نیامد و مخالفت ایشان را برانگیخت.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به اینکه تاکید پژمان بر از بین رفتن تفکرات قومگرایانه است، گفت: چندباری در كتاب «تندباد حوادث» به حالت طنز از القاب «اعلیحضرت» و «شاه» استفاده شده كه اتفاقا با انگیزه قبلی و با رویكردی کاملا انتقادی همراه بوده و آنچه اهمیت دارد اینکه کلیت این كتاب بر از بین رفتن تفكرات قومگرایانه اصرار دارد و تاكید میکند كه رفتن به سمت سلاح و حركتهای مسلحانه كار اشتباهی است و به جای آن باید از مذاكرات دیپلماتیك استفاده شود.
قانعیفرد به اینکه گروهی تجزیه طلب، با انتشار شبنامه علیه او مانع از انتشار «تندباد حوادث» شدهاند، اشاره و بیان کرد: متاسفانه گروهی تجزیه طلب و وابسته به یک حزب سیاسی در اقلیم مجاور، در نامه مورخ ششم اسفند 1390 به وزارت ارشاد اسلامی یک شبنامه علیه مترجم منتشر کردند که چند ساعت بعد هم در سایتهای ضد جمهوری اسلامی بازتاب یافت و به هر دری زدند که موج ایجاد کنند، چون اداره امنیت حزب دمکرات کردستان عراق، خواهان ایجاد این موج دروغین بود؛ متاسفانه وزارت فرهنگ و ارشاد ما هم 2 سال است شبنامه سراسر کذب و جعل این حضرات را خوانده و چاپ دوم کتاب را در انبار نگه داشته است! در صورتی که عیسی پژمان، نمونه و الگوی میهن پرستی و پرچمدار مبارزه با تجزیه طلبهاست. کسی که تاریخ انقلاب اسلامی ایران،به او مدیون و گزارشهایش درباره آیت الله خمینی به شاه و تحلیلهای وی درباره ضد انقلاب، ارزشمند است.
«تندباد حوادث» به گفته این نویسنده و مترجم، تاریخ ایران زمین را روایت میکند و باید در اختیار ایرانیان قرار گیرد. حتی باید تندیس عیسی پژمان ساخته و در میدان شهر گذاشته شود تا الگویی برای جوانان این آب و خاک باشد که بیش از پیش، در جهت مصالح و منافع سرزمین خود گام بردارند و جانشان را فدا کنند، نه اینکه کتاب ارزشمند او را به بهانهای واهی و برای رضایت خاطر یک مشت فرصت طلب که نان خور یک حزب مافیایی کهنه پرست هستند، به تعویق بیندازند. کتاب « تندباد حوادث» مربوط به تاریخ این سرزمین و آب و خاک است و باید مردمان فهیم و سخن سنج ایرانی بخوانند و بدانند دشمنان ایران و ایرانی چه خیالهایی داشته و دارند.
برخورد برخی ممیزان ارشاد، ناآگاهانه و جانبدارانه است
کتاب «نبرد من با ابلیس» از مجموعه کتابهای تاریخ معاصر کردستان و خاطرات «زرار سلیمان بیک»، یکی دیگر از کتابهایی است که به همت عرفان قانعی فرد ترجمه شده و همچنان در انتظار صدور مجوز است. در این کتاب، برخی نکات پنهان و مهم تاریخ معاصر کردستان آشکار و نقاط تاریک و مبهم حوادث سالهای 1324 ـ 1326 و بعدها تا 1345 تاریخ کردستان روشن و تشریح میشود. خود نویسنده معتقد است که «دوران سیهروزی و بدبختی را بارها گذرانیده و انگار اوج بدبختی او، ورود به سیاست بوده است. کسی که در دوران پادشاهی عراق به سربازی میرود و سپس به عنوان سرباز جمهوری پوشالی مهاباد، به خاک ایران ورود میکند و پس از شکست «قاضی محمد» و رفع غائله مهاباد، راهی روسیه میشود و همراه با «مصطفی بارزانی» در شوروی سابق به عنوان پناهنده، دوران دربهدری و آوارگیاش را طی میکند. اما در آنجا با ورود به دانشگاه آسیای میانه در رشته علوم اجتماعی تحصیل و با ازدواج و تشکیل خانواده، زندگی دیگری را آغاز میکند. و آنچنان آموزنده است که انسان از خواندنش، نکتهها میآموزد.
مترجم کتاب «نبرد من با ابلیس» با انتقاد از شیوه برخورد برخی ممیزان وزارت ارشاد با خاطرات سلیمان بیک گفت: برای این کتاب اصلاحیه فرستادهاند و بررس محترم نمیدانسته که کتاب، مربوط به 1945 و بازگو کننده فرهنگ عشایر است و نقل قولهای پاورقی هم از روزنامه اطلاعات ایران آمده. تنها مرحمت کرده و نوشته واژههای شهید، وطن پرست، زن و مرد، وطن، دلسوز و پاک سرشت، حیات بانشاط، سرباز ایرانی، سُرنا و دُهل در کوچ، انسانیت و آزادی، خوشترین لحظه عمر، دفاع از وطن و ... حذف شوند که بسیار نامربوط و ناآگاهانه است. اصلا از دیدن این اصلاحیه تا چند روز سردرد داشتم؛ یاد روزی افتادم که نویسنده کتاب را دیدم و خدا میداند او با چه حماسه و شور و غیرتی از شرافت و وطن پرستی سخن میراند و من اشک شوق میریختم. حالا چگونه میتوانم به بررس محترم کتاب، این حال و هوا را توضیح دهم و به او بقبولانم که باید دست پاسداران آب و خاک را بوسید نه اینکه خاطرات ارزنده آنان را مانند گونی سیب زمینی به گوشهای انداخت.
عرفان قانعیفرد، تنها دلخوشی نویسندگان و مترجمان را انتشار کتابهایشان دانست و افزود: تنها دلخوشی ما همین انتشار کتابهاست؛ اینگونه است که حس میکنیم برای جامعه، مفید فایده هستیم؛ وقتی وزیر ارشاد از بازبینی دوباره آثار و تسهیل در روند صدور مجوز خبر دادند، تا اندازهای موجب خوشحالی نویسندگان و مترجمان شدند، اما هنوز هم، سرنوشت این 3 کتاب من، درباره تاریخ کرد و کردستان نامعلوم است. هرچه هم به وزارت ارشاد میرویم و سئوال میکنیم و به وزیر محترم نامه مینویسیم، راه به جایی نمیبریم. اما همچنان امیدواریم که از هزار وعده خوبان، یکی وفا کند.