آیت الله مظاهری در جلسه این هفته درس اخلاقشان به مناسبت ماه محرم هدف از قیام امام حسین (ع) را تشریح کرده اند که در پی می آید:
پس از به حکومت رسيدن يزيد، امام حسین«ع» اسلام را در مخاطره دیدند و دريافتند که اگر قیام نکنند، اگر شهید نشوند و اگر عیال را به اسارت ندهند، اسلام نابود می شود. لذا واجب دانستند که قیام کنند و خود و عیال را فدای اسلام عزیز کنند. از مدینه به مکه آمدند و در وقت حرکت، نامه مختصر، امّا پرمعنايي به برادرشان محمد بن حنفیه نوشتند:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَنْ لَحِقَ بِي اسْتُشْهِدَ وَ مَنْ لَمْ يَلْحَقْ بِي لَمْ يُدْرِكِ الْفَتْحَ وَ السَّلَام»[1]
سفر من، سفرِ شهادت و سفر دفاع از اسلام عزیز است و هرکه با من حرکت کند، شهید می شود و هرکه با من نیايد، عاقبت به خیر نخواهد شد و دنیا و آخرتش حتماً در مخاطره است.
بنابراین حرکت تاریخی و به هنگام امام حسين«ع» اسلام را زنده کرد و به دنبال آن، اسارت خاندان ایشان، موجب نابودی بنی امیّه گردید. اگر شهادت امام حسين و اسارت اهل بيت نبود، الان تشيّع وجود نداشت. اگر معاویه به عنوان حاکم مطلق جامعه اسلامی مطرح میماند، معلوم نبود نامی از اسلام حقیقی و تشیّع باقی بماند.
بني اميه چنين بودند که يزيد در جلسهاي که حضرت زينب ايستاده بودند و سر مقدّس امام حسین«ع» در مقابل او قرار داشت، در حالت مستي و غرور گفت: «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحى نزل»[2] خبري جايي نيست. نه قرآني و نه وحي و نه امام و پيغمبري وجود ندارد!
با وجود این حاکمان، مسلّما بدون قیام و شهادت امام «ع»، چیزی از اسلام باقی نمیماند. ولی با شهادت امام و اسارت خانواده و فرزندان، این شجره ملعونه ریشه کن شد و از بین رفت.
هجرت امام«ع» به مکه
آن حضرت از مدينه به مکه هجرت کردند و چندین ماه در مکه حضور داشتند؛ شبها در خانه خدا نماز جماعت می خواندند و منبر می رفتند و سخناني حماسي و کوبنده بيان ميکردند. مردم هم، مخصوصاً جوانان، اطراف امام حسین«ع» را گرفته بودند. گاهی در مکّه و يا در راه کربلا میفرمودند: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً»[2]
ای جوانها! نمی بینید که حق پایمال شده و باطل رو افتاده است؟ نميبينيد کسي مثل یزید روی کار آمده است؟ مرگ برای مؤمن شربت است و باید همه و همه خود را فدای اسلام عزیز بکنیم. گاهی منبرهاي ايشان اینطور بود، گاهی هم منبرها این بود که ای مردم! باید امر به معروف و نهی از منکر کرد و من براي امر به معروف و نهی از منکر از مدینه به مکه آمدهام، براي دفاع از اسلام آمدهام و اسلام به من می گوید که بايد خود را فدای دين کنم.
«أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّيصلّياللهعليهوآلهأُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليهالسّلام»[3] ای مردم! حرکت من، برای احياي سیره پیامبر«ص» و سیره امیرالمؤمنین«ع» است که از میان رفته و نابود شده است، من قیام کردم برای اینکه حق را زنده و باطل را نابود کنم.
علّت خروج امام حسين «ع» از مکّه
حضرت سيدالشّهداء«ع» با اين سخنرانيهاي کوبنده، کم کم براي قيام مهیا ميشدند. بني اميّه نيز بيکار ننشسته بودند و توطئه کردند که در حين اعمال حج، آن حضرت را به شهادت برسانند. امام حسین«ع» دیدند که این شهادت نتیجه ای برای اسلام نخواهد داشت و آنچه درخت اسلام را آبياري ميکند، شهادت به نحو دیگري است. لذا شب عرفه، در خانه خدا نماز جماعت خواندند و منبر رفتند و فرمودند: ما رفتیم و هرکه می خواهد در راه اسلام شهید شود، بیاید: «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى»[4]
توطئه دشمنان اجازه نداد ايشان اعمال حج را به جا بیاورند و روز عرفه، از مکّه بیرون آمدند. کسانی که در آن چند ماه، سخنان امام حسین«ع» را شنيده بودند، علّت ناتمام گذاردن حجّ ايشان را می دانستند و به افرادي که تازه وارد مکّه شده بودند، گفتند که اسلام در مخاطره است[5] و امام حسین«ع» حاضر شد جان خويش را نثار اسلام کند.
جداسازي اصحاب خالص و لايق براي شهادت
چندین هزار نفر همراه امام حسین«ع» حرکت کردند. اما ايشان دیدند که آنان بیرونی هستند و لیاقت شهادت ندارند؛ صرفاً به خاطر رسیدن به دنیا و برخورداري از پول و ریاست در حکومتی که برای امام حسین«ع» تصوّر ميکردند، حرکت کردند؛ لذا امام حسین«ع» در هر فرصتی به آنان می فهماند که قضیه، حکومت نیست، بلکه قضیه، شهادت است و با سخناني نظير: «براي زنده ماندن اسلام، چاره ای جز شهادت ما و اسارت عیال و زینب مظلومه،نيست»، اصحاب خويش را پاک سازي کرده و افراد باقيمانده را براي شهادت در راه خدا آماده کردند تا به کربلا رسيدند. پس از ورود به کربلا نيز، تا شب عاشورا آنانکه از لياقت کافي برخوردار نبودند، به تدريج از آن امام بزرگوار جدا شدند و رفتند و هفتاد و دو نفر انسان لايق و خالص باقی ماندند. امام«ع» نيز به آنان بشارت دادند فرمودند: شما اصحابی هستید که مثل شما نیامده و نخواهد آمد.
بالاخره روز عاشورا، امام حسین«ع» و آن هفتاد و دو نفر، فدای اسلام عزیز شدند. بعد هم خاندان مکرّم پيامبر اکرم«ص» به اسارت رفتند. امّا اسلام با آن شهادت و اين اسارت، زنده شد. اسلامی که بنابر فرمايش خود امام حسين در حال نابودي بود. امام حسین«ع» با شهادت خود و يارانش و با اسارت عیالش، درخت اسلام را آبياري و زنده کردند.
جلسات عزاداري، ادامه قيام امام حسين«ع»
پس از اتمام حماسه عاشورا و بعد از سپري شدن دوران اسارت، نوبت به اقامه عزا براي شهداي کربلا رسيد. ائمه طاهرین«ع» به شیعيان فرمودند: بقاي ثمرات انقلاب حسيني، مرهون عزاداریهای شماست. در واقع، عزاداریها علت مبقیه برای آثار و برکات اسارت و شهادت خاندان پيامبر اکرم«ص»است و از اينرو ميتوان گفت: ثوابی در حد شهادت و اسارت دارد.
جايگاه ويژه عزاداری نزد خداوند، انبياء و اهل بيت«ع»، به اين خاطر است که آن شهادت، اسلام را زنده کرد و زنده نگهداشتن قيام امام حسین«ع» و اهداف متعالي آن، توسط مجالس عزاداري، منجر به زنده نگه داشتن اسلام ميشود. اگر امام حسین«ع» نبود، اکنون اسلام و تشيّع نبود. نه فقط شیعه، بلکه سنّی هم وجود نداشت. معاویه و یزید و افرادي نظير آنان میخواستند اسلام را نابود کنند و قصد جدي داشتند که حکومت شاهشاهی برپا کنند. ولي شهادت امام حسین«ع» و اصحاب ايشان و نيز اسارت عیال، مانع نابودي اسلام شد.
یزید، پس از عاشورا آن جلسه کذایی را گرفت و با غرور خاصّی گفت: بنی هاشم با مردم بازی کردند، يعني نه وحیای هست و نه اسلامی وجود دارد. امّا زینب مظلومه«س» با دو سه کلمه، به اندازه ای یزید را کوبید که او را به گریه انداخت و مجبور شد اظهار پشیمانی کند؛ گفت: خدا لعنت کند ابن زیاد را که شما را اسیر کرد، من نمی خواستم حسین را بکشم، او کشت. بيش از چهل سال، معاویه و یزید و معاویه صفتها و یزید صفتها و دنیاپرستان، در شام فعاليّت کرده بودند که بگویند اسلامی در کار نیست، امّا سخنراني امام سجاد«ع» در مسجد شام، همه چیز را عوض کرد.
اهتمام ائمه طاهرین«ع» به اقامه عزا
ائمۀ طاهرین«ع» به اقامه عزاي حضرت سيدالشّهداء بسيار اهميّت ميدادند. دشمنان توجه کردند که عزاداریها، ریشه حکومت ظالمانه آنان را خواهد کند، لذا هم بنیامیّه و هم بنیعبّاس، سختگيري شديدي براي جلوگيري از برگزاري عزاداری اِعمال کردند. اما ائمه طاهرین هم پافشاری داشتند که عزاداریها باشد. امام سجاد«ع» به خوبي توانستند عزاداریها را زنده نگاه دارند. آن حضرت در هر فرصتي و به هر بهانهاي، به ذکر مصايب کربلا ميپرداختند و اطرافیان را ميگرياندند.[6] ايشان را به اجبار به بيابان فرستادند، امّا در حالي که چندين سال باديه نشين بودند، صحیفه سجادیه را به عالم اسلام تقديم کردند و در قالب دعا و نيايش، به مبارزه با دشمن پرداختند.
ساير ائمه هدي نيز هيچگاه در امر اقامه عزا کوتاهي نکردهاند. امام باقر و امام صادق«ع»، هرگاه مداحی مييافتند، در حالی که در مضیقه و محدوديّت شديدي به سر ميبردند، فورا جلسه عزاداري برپا ميکردند. حتي وقتي مداح در اثر ابهّت ايشان نمی توانست با سوز و گداز بخواند، میفرمودند: با سوز و گداز روضه خوانی کن تا همه گریه کنیم و مثل باران اشک می ریختند و با جمله «زدني»، اصرار ميکردند که روضهخواني ادامه پيدا کند. [7] حضرت رضا«ع» در حکومت مأمون، در حالی که در محاصره شديد جاسوسها بودند، روضه و ذکر مصیبت را ترک نکردند. اگر کساني مانند دعبل به ديدار ايشان ميآمدند، جلسه عزا می گرفتند و آن مداح يا شاعر را وادار به خواندن مصيبت با سوز و گداز ميکردند و خود آن حضرت، بلند بلند گریه می کردند.[8]
سابقه ذکر مصيبت
عزاداری امام حسین«ع» قبل از اسلام عزیز، در میان همه انبیاء بوده است. روضه خوانش هم گاهي خداوند و گاهي جبرئیل بوده است. معمولاً در روایات آمده است که روضه عطش می خواندهاند. معلوم می شود که روضه عطش نزد خداوند متعال، جانگدازترینِ روضه ها است.[9] پیغمبر اکرم«ص» نيز در هر فرصتی، به ذکر مصيبت پرداختهاند. مثلاً وقتی حسین «ع» وارد مسجد می شد، پيامبر گرامي از منبر پایین می آمدند و حسین را در آغوش میگرفتند و روی زانوی خودشان می نشاندند و برای مردم صحبت می کردند. آنگاه در ضمن صحبت، حسین را معرفی می کردند و ميفرمودند: این حسین من است و يکي از امامان بعد از من است و نه نفر از فرزندان او نيز امام هستند و فرزند آخرش، قائم به حق است و می آید و دنیا را پر از عدل و داد می کند.[10]
سپس ناگهان بلند بلند گریه ميکردند و در حالي که زیر گلوی حسین را می بوسیدند، می گفتند: ای مردم! این حسینم را در کربلا سر می برند. امیرالمؤمنین«ع» نيز اگر فرصت مييافتند، روضه می خواندند. در تاريخ داريم که جبرئیل امين، پيامبر اکرم و امیرالمؤمنین برای حضرت زهرا«س» روضه خوانده و ايشان گریه کردهاند.[11]
زنده نگاه داشتن مجالس عزاداري، از اوجب واجبات
آنچه نياز به توجه جدي دارد، اين است که بدخواهان تشيّع، همواره در کمين انحراف جوانان نشستهاند. بيگانگان ميدانند که اگر جوانها سر و کار با مسجد و روحانيّت و مجالس مذهبي داشته باشند، دیگر نمی شود آنان را فريب داد. به همين جهت، رسانههاي متعدّدي تأسيس کرده و به صورت شبانه روزي در حال فعاليّت علیه روحانیت، مسجد، حسینیه و جلسات عزاداري هستند.
البته ریشه گسترده و عميق تشيّع را نمی توانند از بين ببرند، امّا تاکنون خیلی کار کردهاند. لذا مسجدها خلوت شده و رفت و آمد جوانان در وقت نماز، در خیابان و پارک و مراکز تفريحي، بيش از مساجد است، در حالي که مساجد باید موقع نماز پر از جوان باشد. مجالس عزاداري نيز در برخي موارد به طعام آخر مجلس وابسته شده است و در آن موقع شلوغ ميشود. ادامه اين وضعيّت، خطرات فراواني به همراه دارد. اگر استعمار توسط پهلوی نتوانست مساجد و مجالس عزاداري را تعطيل يا کمرنگ کند، امروزه دشمن با توسّل به جنگ نرم، توانسته است مساجد و حسینیهها را خلوت و حضور جوانان را در مجالس مذهبي کمرنگ کند. اين موضوع بسيار رنجآور و ناراحت کننده است.
لذا همه اقشار مردم اعم از جوانها، پیرها، کسبه، تجّار، روحانيّون، دانشگاهيان و ...، بايد بدانند که فعلاً از اوجب واجبات، زنده نگاه داشتن محرّم و مجالس عزاداري است، مساجد بايد پر از جمعیّت شود و همه با منبر و محراب انس داشته باشند.
پیغمبر اکرم«ص» خبر دادهاند که یک وقتی جوانها و مردم، سر و کاری با مساجد و علما ندارند. آنگاه چندين بلا براي آنان نازل ميشود که يکي از آن بلاها اين است که: «يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيَا بِلَا إِيمَان»،[12] یعنی بدون ايمان از دنيا ميروند. يعني دشمن می تواند با خلوت کردن مساجد، حسینیه ها و مجالس عزاداري، تشیّع را از آنان بگیرد.
جوانها! به همه شما بگویم که امروز کمک به امام حسین«ع»، زنده نگاه داشتن عزاداری ايشان است. در زمان امام حسین«ع»، زنده نگاه داشتن و کمک به حسین و یاری حسین، رفتن به کربلا بود و الان یاری امام حسین«ع»، زنده نگاه داشتن عزاداریهاست.
تأکيد بر قرائت زيارت عاشورا
از همه شما تقاضا دارم که در این محرم و صفر، به برگزاري و رونق مجالس عزاداري اهميّت بدهيد و زیارت عاشورا را هر روز بخوانيد. زيارت عاشورا، زیارت خیلی خوبی است و سندش هم عالی است و نزد اهل دل، خصوصیّاتی دارد و از قدسیّات محسوب ميشود.[13] لذا این زیارت عاشورا را همیشه در طول سال و به ويژه در محرم و صفر بخوانید که هم برای دنیای شما خوب است و همه برای آخرت شما مفيد و مؤثر خواهد بود. افزون بر اين، موجب ميشود با اصحاب حضرت ابی عبدالله الحسین«ع» همرنگی پیدا کنید. هم برای رفع گرفتاریها مؤثر است و هم مانع لغزش و سقوط شما ميشود. زمان ما، زمان لغزش است، مخصوصاً برای جوانها زمان لغزش و سقوط است و برای اینکه شما نلغزید، بايد با زیارت عاشورا، به امام حسین«ع» پناه ببرید تا محفوظ بمانيد.
پينوشتها
================
1. كامل الزيارات، ص 75
2. الاحتجاج، ج 2، ص 307
3. تحف العقول، ص 245
4. بحارالأنوار، ج 44، ص 329
5. الإرشاد، ج 2، ص 67
6.مثير الاحزان، ص 115
7. ر.ک: کامل الزيارات، ص 104 و 105
8. بحار الأنوار، ج 45، ص 207
9. ر.ک: بحار الأنوار، ج 45، ص 242 تا 245
10. اللهوف على قتلى الطفوف، ص 61
11. ر.ک: الإرشاد، ج 2، ص 131؛ أمالي الصّدوق، ص 597؛ کامل الزّيارات، ص 57 و 82؛
12. جامع الأخبار، ص 130
13. مصباح المتهجّد، ج 2، ص781