به گزارش خبرگزاری مهر، زن و شوهري كه از هم طلاق مي گيرند تفاوت هاي شخصيتي مختلفي با هم دارند و براي مسائل و موضوعات متفاوتي اولويت قائل هستند. بعد از طلاق، هر يك از شركاي قبلي آزاد مي شود تا زندگي را طبق شرايط خودش ادامه دهد و به همين دليل، تفاوت هاي اين دو برجسته تر مي شود. حالا ديگر هيچ كدام از آنها نگران نراحت كردن ديگري نيست و مي تواند به خواسته ها و عادات خود بپردازد. فاصله بين زوج ها و تفاوت هايشان،با آزاد شدن آنان از هم افزايش مي يابد، اما گاهي ضرورت ايجاب مي كند كه در نقش والدين فرزندان خود با هم ارتباط داشته و همكاري كنند. در چنين مواقعي،شايد لازم باشد كه هر دو طرف صبر و تحمل بيشتري از خود نشان دهند.
همسران سابق بايد به اختلاف شيوه هاي زندگي يكديگر احترام بگذارند و در اين باره به هم اعتراض نكنند. آنها تنها هنگامي بايد اعتراض كنند كه يكي از آنان به بچه ها بي توجهي كند و يا رفتار سويي با آنها داشته باشد. والدين به علت تفاوت هاي فردي شان در تربيت كودكان نيز با هم تفاوت دارند و اين امري طبيعي است. لزومي ندارد كه هر دو طرف كاملا با هم هماهنگ باشند، بعد از طلاق، زن و مرد ديگر حق ندارند انتقادهاي فردي خود را نسبت به هم مطرح كنند و هيچ كدام نبايد در گذران زندگي جداگانه خود، ملاحظه ديگري را بكند. تنها وجه اشتراك آنها بخشي از مسئوليت تربيت و مراقبت از بچه هاست. مثلا اگر بچه آنها براي معالجه بيماري اش نياز به ورزشي خاص داشته باشد والدين مي توانند براي نظارت بر انجام اين ورزش ها و ايجاد همكاري لازم، با هم مشورت كنند كه معلوم شود تا چه حدي مي توانند اين كار را انجام دهند.
اگر يكي از والدين درباره اختلافاتي كه با والد ديگر دارد به بچه ها شكايت كند آنها احساس درگيري مي كنند و اين كار سودي ندارد. بهتر است والد تنها افزايش تفاوت هاي خود را با والد ديگر براي بچه ها توضيح داده و آنها را مورد تاييد قرار دهد؛ طرز زندگي من با طرز زندگي والد ديگر تفاوت كرده است. پس زندگي تو در خانه او و خانه من متفاوت خواهد بود. اين تفاوت به اين معني نيست كه نحوه زندگي يكي از ما درست و ديگري غلط است. تو بايد ياد بگيري وقتي از يك خانه به خانه اي ديگر مي روي،با تفاوت هاي آنجا تطابق پيدا كني.
والدين بايد به تفاوت شيوه هاي زندگي احترام بگذارند. البته ممكن است بر سر مديريت ديدار با بچه ها و ارائه كمك هاي مالي، بين آنها اختلاف بروز كند. اين گونه درگيري ها اختلافات قرار دادي بوده و صرفا با احترام حل نمي شوند. مثلا وقتي كودكي وارد مرحله نوجواني مي شود دنياي اجتماعي برايش اولويت پيدا مي كند و برنامه مرسوم ديدار با والد ممكن است كارايي سابق خود را از دست بدهد. اين برنامه در مقابل تعهدات اجتماعي فزاينده نوجوان قرار مي گيرد. نوجوان ممكن است بارها بخواهد اين برنامه را تغيير دهد.
والدين بايد درباره تغيير نيازهاي فرزندشان با هم صحبت كنند و گرنه والد ديگر ممكن است احساس طردشدگي كند و يا به غلط گمان برد كه والد تنها مانع ديدار او با فرزند نوجوانش مي شود. والد ديگر و نوجوان هم بايد با هم مشورت كنند و برنامه اي براي ديدارهاي خود تنظيم كنند كه تغييرات اجتماعي ناشي از رشد نوجوان در آن لحاظ شده باشد. هنگامي كه ديدارها غير منظم مي شود، والد ديگر مي تواند براي حفظ ارتباط با فرزندان نوجوان خود بيشتر تماس تلفني برقرار كرده و يا با او مكاتبه كند. آنها مي توانند برنامه اي بريزند كه در آن تعداد ديدارهاي طولاني كاهش مي يابد، اما ديدارهاي كوتاه افزايش مي يابد. والد ديگر حتي مي تواند به فرزند نوجوان خود بگويد كه در ديدار بعدي با يكي از دوستانش بيايد. حكم طلاق زوجين تنها شامل توافق اوليه آنها مي شود و با بزرگتر شدن بچه ها و افزايش مخارج آنها
مي بايستي در اين توافق به صورت غير رسمي يا رسمي تغييرتي ايجاد كرد.با پيدا شدن تغييرات،روندي كه والدين براي تعريف مجدد توافق خود به كار مي گيرند اهميت زيادي خواهد يافت. هر يك از والدين بايد چيزي را بدهد تا بتواند چيز ديگري را به دست بياورد و هر دو بايد براي مصالحه آماده باشند. مصالحه از يك نظر باختن تلقي مي شود چون هيچ يك از هر دو طرف به صدرصد خواسته هايش نمي رسد، اما فايده آن اين است كه ادامه حسن روابط را در اولويت قرار مي دهد. با اين كار،هر طرف بايد بخشي از منافع شخصي خود را تابع منافع مشتركشان بداند.زوج سابق،در منفعتي بزرگ با هم شريك هستند؛آنها به بچه هايشان عشق مي ورزند،مي خواهند آنها را تربيت كرده و از آنها مراقبت كنند. اگر زوج سابق با هم تخاصم داشته باشند مثل دو قطب در مقابل هم قرار مي گيرند. در چنين وضعيتي تنش ها و تقابل هايي به وجود مي آيد كه همكاري آنها را به تعويق مي اندازد و به بچه ها نيز ضربه مي زند.