خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: "کافه سوال" بیش از یک ماه است که روی آنتن شبکه دو میرود. برنامهای که شاید در قسمتهای اول به سختی میشد باور کرد این رسانه ملی است که چنین رک و پوست کنده به موضوعاتی چون جراحیهای زیبایی میپردازد و جالبتر آنکه چهرههایی که چنین جراحیهایی را انجام دادهاند هم در این برنامه حاضر میشوند و از کارشان دفاع یا ابراز پشیمانی میکنند.
مژده لواسانی مجری این برنامه شبانه شبکه دو سیما به تهیهکنندگی سهیل سلیمانی است. گویندهای که فعالیت در رادیو را از خردسالی و در کنار عذرا وکیلی آغاز کرده و حالا با وجود آنکه تنها 24 ساله است، میتوانی در کلام وی و هدایت قابل قبول سمت و سوی برنامههایش، نشان سالها فعالیت را بیابی.
با او در دهه اول محرم گپ و گفتی داشتیم که از برنامه روی آنتش آغاز شد، به محرم رسید و حتی به حاشیههایی راه پیدا کرد که مجریان سیما را درگیر خود کرده است؛ از اعتقادات و حس و حالهای مذهبی و شخصی گرفته تا نقش بازی کردن برخی مجریان مقابل دوربین تلویزیون و حضور در شبکههای اجتماعی و...
بخش اول این گفتگو را از نظر میگذرانید:
*چه شد سازمان صدا و سیما سراغ نقد بی پرده مسائلی رفت که حداقل از نظر مخاطبان تلویزیون جزو خطوط قرمز به حساب میآیند و جالب اینکه میبینیم رویکرد "کافه سوال" هم صرفا مذمت و هشدار مستقیم که فلان چیز بد است نیست و موافقان و مخالفان یک موضوع در کنار هم در برنامه قرار میگیرند.
- احتمالا خوش اقبالی من بوده است...
*فقط همین؟
- واقعیت این است وقتی طرح را در اتاق فکر "کافه سوال" با سهیل سلیمانی تهیهکننده بررسی کردیم و به نتیجه واحد رسیدیم، خود من خیلی ذوقزده شدم و با خودم گفتم اگر ما با همین نگاه جلو برویم حتما اتفاقات خیلی خوبی میافتد و بسیار بسیار از آقای آذرمکان مدیر گروه اجتماعی شبکه دو ممنونم که از این طرح استقبال و حمایت کرد. ما از روز اول با هجمههای عجیب و غریب درباره نوع پرداخت، ساعت پخش و... روبرو بودیم اما خدارا شکر تا این لحظه با حمایت مدیران به ویژه آقای بخشیزاده همه چیز خیلی خوب پیش رفته است. به نظرم شبکه دو در حمایت از برنامههایش سابقه درخشانی دارد. پیش از این برنامههایی از این دست بوده که مثلا به آسیبشناسی جراحیها یا مسئله زیبایی بپردازد اما اینکه ما زاویهمان را عوض کنیم و اینبار کنار مخاطب بایستیم و به او حق انتخاب دهیم که خودش بین دیدگاه موافق و مخالف یکی را برگزیند، شاید کمتر اتفاق افتاده است.
*نکته جالب این است که شما هم بدون قضاوت اجرا میکنید و تأکید دارید قضاوت نهایی با مخاطبان خواهد بود.
- من هم تمام تلاشم را کردم که موضع خودم را دخیل نکنم، با وجود اینکه بسیاری مواقع موضع دارم. اصولا آدمی هستم که با صراحت عقایدم را مطرح میکنم ولی این بار تلاش کردم که یک ویژگی جدید را تمرین کنم و اینکه کاملا گپ و گفت مستقلی را شکل بدهم. البته نسبت به خطوط قرمز، سیاستهای اصلی سازمان و اعتقادات، سعی میکنم موضع درستی داشته باشم اما نظر خودم را دخیل نمیکنم. در بازخوردهایی که داشتم مردم هم متوجه این شدهاند. آخرین کلامم نیز این است که ما حکم صادر نمیکنیم و قضاوتی نداریم و بر این بحث هم نقطه نمیگذاریم، شمایید که انتخاب میکنید. تاکنون نظرات متفاوتی هم مطرح شده، یک شب گلاره عباسی به کل جراحی بینی را رد میکند و شب بعد تینا آخوندتبار موافق ماجرا است. نظر متخصصان، جامعهشناسان، روانشناسان و پزشکان را هم که همیشه داریم.
*برایم جالب است بدانم مدعوین برنامه شما چطور راضی میشوند بیایند و بی پرده درباره این مسائل حرف بزنند؟ برای متقاعد کردن چهرهها به حضور در برنامه ساز و کار خاصی دارید؟
- من خیلی از این موضوع خوشحالم و از بازیگران ممنونم که آمدهاند. مسئول هماهنگی برنامه از آنها دعوت میکند در برنامهای حاضر شوند که در خصوص زیبایی صحبت میکند و در جریان بحث و سوال، اول من از بازیگران ممنونم که واکنش عجیب و غریبی نشان ندادهاند و صادقانه حرف زدند. من توقع نداشتم نعیمه نظام دوست صراحتا از همه جراحیهایش بگوید. این موضوع خیلی به ما کمک میکند. شاید اگر پرستو صالحی آن شب با سوال اول من گارد میگرفت اصلا گفتگویی درباره نارضایتی تزریق ژل لب شکل نمیگرفت و همه چیز تدافعی میشد. این اتفاق ناشی از لطف دوستان بود که برنامه را دیده بودند و آن را دوست داشتند و با حضور در آن مشکلی نداشتند و گارد نگرفتند. از طرف دیگر پزشکان هم همین رویه را داشتند. روزی که ما درباره جراحی لاغری صحبت کردیم دکتر راستی کارشناس برنامه بود که خود این جراحیها را انجام میدهد و من توقع داشتم او برای این موضوع تبلیغ کند و انواع و اقسام جراحیها را توضیح بدهد. اما او آن شب از معایب و اتفاقات ناخوشایند گفت و از همان اول لیپولیزر و لیپوساکشن را رد کرد. این خیلی به برنامه کمک میکند.
*راستی سوال اول چه است؟
- مثلا میپرسم شما جراحی زیبایی داشتید؟ از این کار راضی هستید؟ درباره جراحیهای زیبایی خودشان سوال میکنم.
*فکر میکنم رسانهای شدن اتفاقاتی که برای رضا داودنژاد رخ داد هم توانست این جو را تعدیل کند.
- این هم بخشی از این قضیه است وگرنه ما درباره جراحی بینی یا پروتزهای مختلف که چنین ماجرایی نداشتیم. احساس میکنم قدری قبح اینکه درباره عملهای جراحی صحبت شود ریخته است. اهالی سینما و رسانه بیشتر با مردم همراه شدهاند. البته چینش مهمانها در کنار هم مسئله مهمی است که به برنامه کمک کرده است. مثلا زمانی که درباره جراحیهای دندان و نگین گذاشتن بحث میکردیم مریم طوسی بازیگر نبود بلکه ما یک قهرمان دو را به برنامه دعوت کرده بودیم. شاید خیلی مرسوم نباشد که قهرمان دو چنین کاری انجام دهد. ما به این فکر میکنیم کسی را بیاوریم که حرفی برای گفتن داشته باشد.
*تا به حال به قبحشکنی محکوم شدهاید؟ این هجمههایی که اشاره کردید در چه خصوص هستند؟
- اینکه میگویم با هجمه روبرو بودیم اصلا اغراق نیست. متاسفانه در برخورد با رسانه به شیوه "هر کسی از ظن خود شد یار من" عمل میشود. پزشکان ماجرا را یک جور میبینند و شبی در نظرشان پررنگ میشوند که ما مخالف آوردهایم. توجه هنرمندان به شبی جلب میشود که اشاره کردهایم عمل زیبایی بین بازیگران شایع شده است. هر کس از زاویهای ماجرا را میبیند که احیانا خدشهای به جامعه صنفیاش وارد کرده است. در حالی که اگر کل این بسته را با هم ببینند ما هرگز نمیگذاریم کوتاهی درباره صنف، قشر یا دیدگاهی رخ بدهد. ما باید کل مجموعه را ببینیم نه صرفا دقایقی که مخالف ذائقه و سلیقهمان بوده است. ما در برنامه اینطور جلو رفتهایم و سعی کردهایم همه حرفها بیان شود.
*در سریالهای طنز، موضوعی به کنایه گفته میشود و خیلی ها ناراحت میشوند. وای به حال برنامه ساز و مجری که صریحا در برنامهای به موضوعی اشاره کند...
- دقیقا. به خصوص در برنامههای گفتگومحور و اگر دری هم به تختهای بخورد و برنامه پربیننده شود که دیگر سختتر هم میشود.
*قصد عقب نشینی که ندارید؟ فصلهای دیگر برنامه چه ترکیب بندی دارد؟
- نه اصلا. ما 15 قسمت درباره زیبایی کار کردیم و پنج قسمت پایانی را میرویم که جمع بندی روی این موضوع داشته باشیم. ما مینی فصلهایی داریم که 6 قسمت دارند و در دو هفته کاری ما یعنی دو جمعه، شنبه و یکشنبه جمع میشود. بعد از زیبایی یک فصل 6 قسمتی درباره یک تب اجتماعی داریم. بنابراین قصدی برای عقب نشینی نداریم. البته این امر تاوان دارد، چه برای من مجری، چه تهیهکننده و...
*شما که با خودرو شخصی رفت و آمد میکنید چگونه با مردم عادی در جامعه در ارتباط هستید که بازخوردها را از آنها بگیرید؟
- اول یک نکته بگویم و آن اینکه من با مترو به دانشگاه میروم. اتفاقا بیشتر تعاملاتم با مردم در همین راه شکل میگیرد. نگاه اهالی رسانه برای من بسیار مهم است اما نگاه مردم هم جایگاه بااهمیتی دارد. یادم میآید پس از سه شب اول برنامه به عرفه رسیدیم و من مشهد بودم. آنجا در حرم درباره جراحی بینی و چه و چه با من حرف میزدند و با این موضوع ارتباط برقرار کرده بودند. این قضیه برای من بسیار مهم بود. آنجا آنقدر با من درباره برنامه حرف زدند که من سرشار از انرژی شدم. پیامکهای فراوانی که به برنامه میرسد هم همینطور. من خودم به شدت آدم احساساتی هستم و خیلی برایم مهم است که مردم دوستم دارند یا نه. بنابراین وقتی بازخورد مثبت میگیرم کلی انگیزه میگیرم اما خدا نکند بدانم مردم از چیزی خوششان نیامده است... نبض اجرای من به شدت متصل به نظرات مردمی است و در اجرایم تاثیر دارد.
*نظرات مردم توانسته برنامهریزیتان را برای اجرای "کافه سوال" تغییر بدهد؟
- خیلی زیاد از حرفهای مردم دلگرم شدهام.
*در ماه محرم به سر میبریم و این ناخودآگاه به گفتگو سمت و سو میدهد. قدیمیترین خاطرهای که از محرم دارید چیست؟ تصویرهای مبهم یا شاید واضحی که قدمتش به سالها قبل و کودکی برمیگردد...
- اتفاقا خیلی خاطرات من از محرم واضح است. من از کودکی آدمی بودم که به خاطر جو خانوادگیام در این مجالس شرکت میکردم. تصاویری که از بچگی در دستهها داشتم یادم است؛ دختر کوچولویی که چادرش را کیپ کرده و با بابا و باباجانش (پدربزرگ) در دسته آقایان راه میرود. شب اول محرم پُستی در اینستاگرام گذاشتم که عکس 11 سالگیام در کربلا بود که در دهه اول محرم برای اولین بار به آنجا رفته بودم. شاید این دلچسبترین سفر زیارتی من در این سالها بوده است. این کودکی محض به همراه عشق عجیب و غریبی که بوده و هست و خواهد بود. آن موقع زمان صدام و عزاداری ممنوع بود و شب تاسوعا و عاشورا غربت داشت... حالا که دوستان میروند و درباره شور عزاداری در آنجا میگویند با خودم فکر میکنم من چه حال عجیبی را در کودکی تجربه کردهام.
*و باز هم سفر کربلا قسمتتان شد؟
- دومین بار سال 86 بود. آن زمان دیگر رژیم بعثی نبود و در دورهای رفتم که آمریکا حاکم بود. آن سفر هم خیلی خوب بود. حالا که حرف از زیارت شد باید بگویم مکه امسالم خیلی فوق العاده بود. در شرایطی که من داشتم رفتن به مکه به معجزه شباهت داشت. بنابراین کاملا ایمان آوردم این سفرها نوعی دعوت است. فرد که باید طلبش را داشته باشد اما تا آنها دعوت نکنند اتفاق نمیافتد. من سالها در طلب مکه بودم، هر بار طوری کنسل میشد و این بار 6 روز قبل از اینکه در مکه باشم خیلی عجیب و غریب سرم خلوت شد و به فاصلهای که برای این کار اقدام کردم 6 روز بعد مدینه بودم... خیلی هم سفر دلچسبی بود.
*این سفرها، احساسات و فضاهایی که تجربه کردهاید چقدر وارد اجرای شما میشود؟
- خیلی زیاد. اول اینکه این نوع مناسباتی که با ائمه اطهار دارم، حال مرا کاملا خوب میکند. من یک دورهای "پابوس" را اجرا میکردم و همه میگفتند این کار را نکن تو مجری اجتماعی و خانوادگی هستی و نگذار برچسب مجری معارفی رویت بخورد. اتفاقا وقتی این برنامه را آغاز کردم که محرم بود. برای من این تفکیک آزاردهنده است. من با همه اعتقاداتم هستم بنابراین جایی اگر بتوانم کمکی کنم که یک برنامه مذهبی بهتر اجرا شود، چرا این کار را نکنم؟ بنابراین رفتم و اجرا هم کردم. بر این تصور هم نیستم که بخشی از مخاطب را دفع کردهام و... آنجا زاویه دیگری از من برای مخاطب نمایان شد و آن تجربه را هم دوست دارم.
*اگر بخواهیم قضاوت مخاطب را در نظر بگیریم که پوشش شما سمت و سوی اعتقادیتان را بدون اجرای برنامه معارفی هم مشخص میکند.
- دقیقا. دوستان بیشتر به جهت تخصصی بودن حوزه اجرا به این نکته اشاره میکردند و میگفتند ممکن است به گونه اجتماعی که داری با این کار خدشه وارد شود. من درباره خودم به جهت اینکه میدانم چه اعتقاداتی دارم قائل به این تفکیک درباره خودم نبودم. کسی هست که هیچ تخصص مذهبی ندارد و با ورود به یک بحث نمیتواند آن را جمع کند، قطعا ورود او درست نیست. اما من در این فضاها بودهام و اطلاعاتش را دارم.
*حالا که حرف به اینجا رسید، دوست دارم درباره اتفاق زیان باری حرف بزنیم که در سیما وجود دارد. مجریانی که در قاب تلویزیون به شکلی دیده میشوند و در اجتماع به شکل دیگری...
- شما که مرا میشناسید میدانید این داغ دل من است. چون چند ضربه اساسی میزند. مهمترین ضربه این است که چنین افرادی باعث میشوند دید مردم نسبت به تمام مجریان چادری که با اعتقاد خودشان هم هستند، تغییر کند. همین مشهد را برایتان مثال میزنم. دعای عرفه که من از حرم بیرون آمدم، باورتان نمیشود زوجی جلو آمدهاند و گفتند خانم تو را به خدا در برنامهتان بگویید عرفه در مشهد بودید. مردم بدانند ما مجریان معتقد هم داریم! حضور من در دعای عرفه با حال گریان برای آنها عجیب بود. تصور میکردند اگر همه ما از اعتقاداتمان حرف میزنیم حتما بیرون اینطور نیستیم... این ضربه با اعتماد و باورهای افراد بازی کردن است و ما نمیتوانیم درستش کنیم. همین است که بعدا از من میپرسند شما بیرون هم چادری هستید؟ حالا چطور میتوان ثابت کرد که بله من همه جای دنیا چادری هستم. خارج هم بروم همین هستم.
نکته بعدی این است که مردم تصور میکنند سازمان چادر را اجبار کرده است در حالی که ما بسیاری مجریان خوب، موفق و درجه یکی داریم که اصلا پوششان چادر نیست و بهترین کارها را هم انجام میدهند. اصلا چه اجباری است؟ چه کسی گفته برای آنتن باید چادر سر کنیم؟ من از این موضوع بسیار ناراحتم و فکر میکنم مدیران باید جلوی این اتفاق بایستند. دلیلی ندارد کسی که به چیزی اعتقاد ندارد جلوی آنتن به گونهای دیگر باشد. مگر آنتن چه چیزی به انسان اضافه میکند که خودش را به خاطر آن تغییر بدهد؟ بالعکس این را هم نمیتوانم بپذیرم. اینکه کسی چادری باشد و به خاطر آنتن تلویزیون برنامهای را بدون چادر اجرا کند، نمیفهمم. کما اینکه در دوران نوجوانی به من پیشنهاد میشد برای اجرای برنامه نوجوان از لباس فرم استفاده کنم و چادر نپوشم. من هم میگفتم اصلا نمیفهمم چرا؟ این نوع پوشش من است. این انتخاب من است و دلیلی برای اینکه مقابل آنتن تغییرش بدهم نمیبینم، چون آنتن بخشی از زندگی من است و مردم آن چیزی را میبینند که خود من هستم. چرا باید تغییرش بدهم. بعدها در کار "نیمرخ" کبوتر دات کام که آقای احمد درویش علیپور گرانقدر کارگردان بود گفت باشه با چادر باش. چون برایت علی السویه نیست و با آن زندگی میکنی. من آن برنامه را با چادر اجرا کردم و بعد از آن به سریال "خبرنگار" پیوستم که در همان 13، 14 سالگی با آقای محمد حسن زاده کار کنم.
*بازیگری را به خاطر همین موضوع کنار گذاشتید؟
- دقیقا. من بعد از "خبرنگار" که 26 قسمت بود، دیدم نمیشود. بازیگر باید نقشهای مختلفی را بازی کند که شرایط متفاوتی میخواهد. از طرفی میل من به اجرا هم باعث تمایلم به این سمت و سو شد. در رادیو هم کار من اجرا بود و خواستم در یک حوزه کاملا تخصصی کار کنم.
*به زوجی اشاره کردید که از شما خواسته بودید عقاید خود را روی آنتن علنی کنید. حالا شبکههای اجتماعی این فرصت را به افرادی چون شما میدهد که بی واسطهتر از اعتقاداتتان بگویید. مثل همین اینستاگرام. حضور چهرهها در چنین فضاهایی که افراد قرار است دیگر خود خودشان باشند، چقدر در این الگوسازی موثر است؟
- من فیسبوک ندارم و قراری هم با خودم گذاشتم تا وقتی فیلتر است عضو آن نشوم. به نظرم استفاده از آن فعلا درست نیست. متاسفانه دو صفحه به نام خودم جدا از هواداران و ... هستند که به اسم من فعالیت میکنند، با افراد دوست میشوند و.. هر کاری هم میکنم نمیتوانم این صفحهها را حذف کنم. اما در اینستاگرام هستم. چون موبایلم همیشه دستم است و در لحظه میتوانم با افراد ارتباط برقرار کنم. برایم خیلی جالب بود که هر روز تعداد دنبال کنندگان صفحه من بیشتر و بیشتر میشود. واکنشها و نقدهایشان به برنامه موثر است. البته استفاده از این فضاها یک تیغ دو لب است. یا ممکن است در این فضا ما از آن سمتی بیفتیم که مسائل شخصیمان رو شود و بدتر به شخصیت حرفهایمان ضربه بزند. یا اینکه کاملا درست جلو برویم. بنابراین هم فرصت است و هم تهدید. کلیشه نیست اگر بگوییم استفاده از این شبکهها کاملا یک احتیاط و هوشمندی فراوان میخواهد که یک جاهایی از دست خود من هم درمیرود. اما من اصولا به این دلیل که چیزی برای مخفی کردن ندارم و کاملا همینی هستم که مقابل دوربینم، هیچ جای زندگیام چیزی برای تغییر، پنهان یا تبدیل ندارم و ترسی ندارم.
* و درباره الگوسازی؟
- خیلیها بودند آمدند و نظر گذاشتند که ما فکر نمیکردیم شما مذهبی باشید فکر میکردیم ظاهرسازی میکنید و... تعاملهای بسیاری داشتم با بانوانی که علاقمند بودند چادری شوند. برخی از آنها میگفتند دوست دارند حجابی مشابه من داشته باشند اما نمیتوانند چادر را جمع و جور کنند. حتی تا این حد نظر میگذارند که میشود مدل شال بستنتان را یاد بدهید؟ حتی حجمی از پیامکهای برنامه مربوط به این قضیه است...
ادامه دارد...