از بین رفتن سنتها و ارزشهای گذشته در حال حاضر به عنوان تهدیدی برای جامعه انسانی محسوب می شود، به گونه ای که سازمان ملل در سالهای اخیر این موضوع را تهدیدی برای امنیت انسانی و جوامع انسانی به شمار آورده است. دکتر عباس محمدی اصل عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در خصوص اهمیت این مسئله به خبرنگار مهر گفت: تعریف امنیت از دیدگاه جهان اول یا شمال با آنچه که ما در جهان سوم(جنوب) داریم متفاوت است، در واقع امنیت در کشورهای توسعه یافته بر عدالت توزیعی مبتنی است. به این معنا که نظامهای سیاسی به عنوان نمایندگان اشخاص هر جامعه از حق واگذاری همان اشخاص در زمینه حاکمیت بر خودشان برخوردار می شوند؛ یعنی اعمال حاکمیت، تفویضی است از سوی اشخاص به نظامهای سیاسی و آنها این مسئله را بر خودشان اعمال می کنند و در واقع یک کانال واسطه هم اینجا نیاز است که به آن بروکراسی می گوییم.
وی افزود: بنابراین بین اشخاص و نظامهای سیاسی در جوامع پیشرفته یک حلقه واسطه به نام بروکراسی وجود دارد که همان حق حاکمیتی را که اشخاص به نظام سیاسی تفویض کردند از طریق بروکراسی و به کارگیری همان افراد توسط نظام سیاسی عمل می کند و هدف این سیستم، ایجاد توفیق جمعی است. بر اساس این سلسله مراتب، تعریفی که از امنیت و تأمین خاطر در جامعه توسعه یافته می شود به کارکرد بروکراسی برمی گردد یعنی وظیفه بروکراسی ایجاد فضای امن در تدارک نیروها برای دستیابی به افق و برنامه مشخص و مورد اجماع است.
این پژوهشگر و مؤلف تأکید کرد: البته خود این امنیت و تأمین خاطر هم در ارتباط با عملکرد سایر نهادهای اجتماعی محقق می شود یعنی نظام سیاسی، نظام شخصیتی و نظام بروکراسی با چارچوبهای فرهنگی، اقتصاد، جامعه و الگوهای رفتاری و... مرتبط است.
وی یادآور شد: در بدو پیدایش نظام جوامع پیشرفته که بر سرمایه داری انحصاری مبتنی بود، گمان می کرد که جهان را می تواند به یک کارگاه یا بازار بزرگ تقلیل دهد لذا تمام تلاشها این بود که تولید و مصرف انبوه را به شکل جهان شمول در آورند. در ابتدای مدرنیته سیاستهایی در این عرصه انجام گرفت، مثلا تولید در مقیاس جهانی نیاز به منابع جهانی داشت که اگر این مسئله به طریق مسالمت آمیز محقق نمی شد، چیزی به نام جنگ را در پی داشت یعنی جنگ بر سر دستیابی به منابع کم یاب و امنیت هم در این تعریف می شد که ما هر چه بیشتر بتوانیم این منابع را به دست بیاوریم و کنترل کنیم. و از طرفی یک شکل از معنای امنیت عبارت از این می بود که نخبگان حاکم بر جهان سوم یا کشورهای فرودست را به شکلی تربیت کنیم که آنها خود این منابع را به کشورهای پیشرفته انتقال دهند که نظامهای وابسته به سرمایه داری در اینجا بروز می کند مثلا یک کارگزاری در یک کشور خاورمیانه به عنوان حاکم مأمور می شود که تمام مصرف کنندگان را در یک شهر و یا یک پایتختی جمع کند تا راحت تر مصرف شود و هزینه مصرف را پایین بیاورد و البته سودش به جهان پیشرفته منتقل شود.
دکتر محمدی اصل افزود: شاید تا قبل از فرارسیدن دوره پست مدرن نظام سرمایه داری به دنبال همین یکدست سازی بود و فکر می کرد امنیت در گرو یکدست سازی جهان از حیث راههای رسیدن به همان ملاکهای توسعه ای است که خود تعریف می کرد. در اینجا مشکل این بود که ما با این همه تنوع چه کنیم؟ یعنی تنوع فرهنگی در گستره جهان آیا یک معضل است یا یک تهدید؟ پست مدرن ها وقتی مدرنیته را نقد کردند به این مشکل اشاره کردند که یکدست سازی فرهنگی و سنتی جوامع، تمدن را تهدید می کند، به این معنا که اگر ما تمام حرکات و الگوهای رفتاری را یکپارچه کنیم ممکن است در مواجه با شرایط غیرمترقبه پاسخگو نباشند و در نتیجه تمدن از بین برود.
وی تصریح کرد: از اینجا به بعد بود که اصل حفظ ناهمسانی ها حذف شد و کشورهای پیشرفته این مسئله را به رسمیت شناختند که کشورهای مختلف جهان بتوانند با سنتهای خود زندگی کنند و شاید بهترین شعارشان « بومی زیستن و جهانی اندیشیدن» باشد که این شعار سرلوحه برنامه ها در کشورهای پیشرفته قرار گرفت. از این به بعد امنیت چه تأمین اجتماعی یا تأمین سیاسی در جهان به این تعبیر شد که کشورهای جهان سوم می توانند سنتها و میراث فرهنگی خودشان را داشته باشند و به اتکاء آن خطوط مختلف توسعه را پی بگیرند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: با طی شدن این فرایند می تواند این مسئله امروز مورد اجماع سازمان ملل قرار گرفته باشد که ما امنیت را از رهگذر به رسمیت شناختن تنوع رسوم و سنن بومی دنبال کنیم منهای یک نکته و آن اینکه در مطالعاتی که به سبک توسعه ای در غرب انجام گرفته است برخی از این سنتها مخلّ فرایند توسعه شناخته شدند و باید در جهت اصلاح آن اقدام شود.
وی در ادامه در پاسخ به این سؤال که آیا مسئولان ایران به از بین رفتن سنتها و ارزشها به مثابه یک تهدید انسانی می نگرند؟ گفت: در ایران به این مسئله نگاه گزینشی صورت می گیرد. یعنی تا یک جایی برخی سنتها همراه با امنیت و تأمین خاطر آحاد جامعه تلقی می شود و برخی خیر. یعنی این گزینش را بنا بر معیارهای ایدئولوژیک انجام می دهیم و این برخورد دوگانه را داریم و از طرفی دیگر، تصور بر این است که به صرف بخشنامه و دستورالعمل این تحول صورت می گیرد که چنین چیزی نیست لذا دوگانگی را در زندگی مردم در پی دارد و این مسئله امنیت را به مخاطره می اندازد.
این جامعه شناس افزود: این دوگانگی در ابعاد مختلف زندگی مشهود است از برگزاری جشنهای ملی و مذهبی گرفته تا عزاداری ها و یا مسابقات ورزشی و یا رعایت الگوهای تشکیل خانواده و غیره. که این مسئله نشان دهنده این است که از پایین و از متن زندگی این همراهی صورت نمی گیرد بلکه با ممانعت خود سیاست هم مواجه می شود و بنابراین یکجور ناامنی را به وجود می آورد و یا آن را تشدید می کند.
وی یادآور شد: آن چیزی که در جامعه جهانی اعمال می شود، یک اصل سایبرنیتیک است که در واقع کنترل انرژی توسط اطلاعات صورت می گیرد. یعنی ما به سمت جامعه اطلاعاتی به سرعت حرکت می کنیم و اتفاقا در این جامعه امنیت از بی سالاری( آنارشی) نشأت می گیرد. در این نظامی که به صورت بی سالار اداره می شود، منطق همه کنشگران اجتماعی در تشخیص منافعشان و پیگری عقلانی آنهاست که بازی زندگی اجتماعی را به شکل برد- برد در می آورد و در نتیجه یک امنیتی محقق می شود که اساسا متکی به نظام سیاسی هم نیست چون در این جامعه نظام سیاسی به دلیل پیشرفتهایی که در آن جامعه اتفاق می افتد پیرو نظام فرهنگی خواهد شد.
دکتر محمدی اصل تصریح کرد: لذا فکر می کنم بزرگترین امکانی که پیش روی ما هست سرمایه گذاری در ورود به جامعه اطلاعاتی جهانی است؛ چون اگر ما با چشم باز وارد این عرصه شویم می توانیم تمام سنتها و میراثمان را با خود ببریم، در غیر این صورت، اولا خود آن جامعه به هر ترتیبی که بخواهد آن میراث را مورد استفاده قرار می دهد و ثانیا ما به یکسری کنشگران منفعل در عرصه روابط بین الملل تبدیل می شویم و آنگاه دچار یک ناخرسندی خاطری خواهیم شد که باز به یک معنا ناامنی و عدم امنیت را برای ما در پی خواهد داشت لذا تأکید من این است که اگر قرار است در این حوزه برنامه ریزی صورت گیرد حتما باید زمینه های بسیار جدی مشارکت و تشکیل جامعه دانش بنیاد را جدی بگیریم و الا همان عدم مدخلیت ما در آن جامعه سرچشمه بسیاری از ناامنی ها می شود.