به گزارش خبرنگار مهر، نخستین خبر این هفته مربوط به پسر جنایتکاری است که مرد جوانی را هنگام نصیحت کردن درباره مزاحمت برای دختر جوانی به قتل رساند. رسیدگی به این پرونده ازساعت 11 روز سه شنبه 28 آبان ماه امسال همزمان با کشف جسد مقتول در خودرویش در دستور کار ماموران پلیس آگاهی مازندران قرار گرفت. کارآگاهان پلیس آگاهی در جریان ردیابی های خود پسر جنایتکار را شناسایی و دستگیر کردند. در بازرسی از خانه متهم پول های خون آلود متعلق به مقتول کشف شد. پسر جوان در جریان بازجویی ها گفت: مدتی بود که مزاحم دختر جوانی می شدم که از آشنایان مقتول بود. روز حادثه مقتول با من تماس گرفت و خواست قراری با همدیگر داشته باشیم. وقتی سوار ماشینش شدم او شروع به نصیحت من کرد. در یک لحظه کنترلم را از دست داده و با چاقویی که همراه داشتم 10 ضربه به بدنش وارد کردم بعد هم جسد را در همان حال رها کرده و به خانه بازگشتم.
افزایش شکایت از شکارچی دختران
خبر دیگر این هفته مربوط به شکارچی دختران خردسال است. رسیدگی به این پرونده همزمان با شکایت والدین دختر خردسالی در پلیس آگاهی در دستور کار پلیس قرار گرفت.
با مراجعه شاکی به اداره شانزدهم و در تحقیقات صورت گرفته از قربانی، کارآگاهان متوجه شدند که جوانی حدود ۳۰ ساله و تحت عنوان «سرویس مدرسه»، دختربچه را فریب و پس از سوار کردن وی به ماشین، با تهدید چاقو اقدام به آزار و اذیت وی کرده و پس از سرقت طلا و جواهرات، دختربچه را از ماشین پیاده و متواری شده است.در ادامه متهم از سوی ماموران پلیس دستگیر شد که در بازجویی ها به آزار و اذیت 9 دختر خردسال در پوشش سرویس مدرسه اعتراف کرده است.
قاتل فراری تسلیم پلیس شد
در این هفته پسر جوانی که بر سر جای نشستن در پارک مرتکب قتل شده بود، خود را تسلیم ماموران پلیس کرد.متهم شامگاه ششم آبان بر سر نشستن بر روی صندلی پارک با مقتول درگیر شد و او را با ضربه های چاقو به قتل رساند. متهم به قتل پس از یک ماه فرار خود را تسلیم ماموران پلیس آگاهی کرد.او دربازجویی ها گفت: من روی صندلی که مقتول نشسته بود نشستم. او از من خواست به جای دیگری بروم که سر این موضوع درگیر شدیم. ابتدا مقتول با چاقو به طرفم حمله کرد که من چاقو را از دستش گرفته و چند ضربه به او زدم.
قتل دختر دایی به خاطر یک خواب
خبر دیگر این هفته مربوط به تائید حکم قصاص مرد جنایتکار است که به خاطر کابوس شبانه دختر دایی 14 ساله خود را به قتل رساند. اردیبهشت سال 90 ماموران پلیس آگاهی در جریان درگیری مرگباری در پیشوا قرار گرفتند. در ادامه تیمی از ماموران در محل درگیری حاضر شده و با پیکر غرق در خون زن جوانی به نام اکرم و دو دخترش به نام های عادله و فائزه روبرو شدند. سه عضو این خانواده بلافاصله به بیمارستان انتقال یافتند که فائزه به علت شدت جراحات جان خود را از دست داد. با مرگ فائزه پرونده در اختیار کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی قرار گرفت. ماموران سپس متهم را دستگیر کردند. او در بازجویی ها گفت: شب قبل از جنایت در خواب دیدم همسرم را طلاق دادم و مادرزنم مدعی بود که زن دایی ام به نام اکرم باعث جدایی من و همسرم شده است. صبح که از خواب بیدار شدم تصمیم به انتقام از اکرم گرفتم به همین خاطر راهی خانه اکرم در پیشوا شده و در ابتدا به زن دایی ام گفتم تصادف کرده ام. او تکه پارچه ای برای بستن زخم هایم آورد که در این لحظه با چاقو او را مجروح کردم. دختران اکرم که متوجه درگیری شده بودند شروع به سر و صدا کردند که آنها را نیز با چاقو زدم. من قصد کشتن کسی را نداشتم و فقط می خواستم از به واقعیت پیوستن خوابم جلوگیری کنم. مرد جنایتکار پس از محاکمه در دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد که حکم مجازاتش از سوی قضات دیوان عالی کشور تائید شد.
قتل خاله همسر با ظرف چینی
خبر آخر این هفته نیز مربوط به مرد سرایداری است که با ظرف چینی خاله همسرش را کشت. این جنایت 28 فروردین امسال رخ داد که در جریان آن مرد خشمگین با ضربه های ظرف چینی خاله همسرش را کشت. متهم به قتل پس از این جنایت همراه همسرش متواری شد که ماموران این هفته او را در مخفیگاهش در خراسان رضوی شناسایی و دستگیر کردند.
مرد جنایتکار پس از انتقال به تهران در بازجویی ها گفت: چند روز قبل از جنایت ، همسرم به منزل یکی از بستگانش رفته و چندین روز در آنجا مانده بود و همین موضوع باعث ناراحتی من شده بود تا اینکه در روز حادثه، مقتول بدون اطلاع از عدم حضور همسرم به خانه ما آمد. چند دقیقه ای از ورود مقتول به خانه نگذشته بود که به طرح شکایت از همسرم، به طرح این موضوع پرداختم که همسرم چندین روز است که به منزل بستگانش رفته و مرا تنها گذاشته است. در حالیکه انتظار داشتم تا مقتول از من طرفداری کند اما در کمال تعجب وی از خواهرزاده اش حمایت کرد و همین موضوع باعث شد تا من در یک لحظه عصبانی شده ، کنترل خود را از دست داده و با ظروف چینی ، چندین ضربه محکم به سر مقتول وارد کنم. پس از آنکه موضوع را به همسرم اطلاع دادم ، وی به خانه آمد و خاله را به بیمارستان منتقل کردیم. چند روز اول در تهران بودیم تا اینکه به اصرار من تصمیم گرفتیم تا از تهران فرار کنیم و به روستایی در نزدیکی مشهد آمده و در آنجا به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شدم.