به گزارش خبرگزاری مهر، تاريخچه فمینیسم به عصر روشنگري و تاكيد بر برابري و تساوي كامل زن و مرد باز مي گردد. با شروع اين نهضت در قرون 18 و 19 زمينه ايجاد مكتب فكري خاص موضوعات زنان فراهم گرديد. فمينيسم حاصل تفكر زنانی است كه خانواده سنتي و زنانگي را مردود دانسته و اشتغال زنان برايشان اهميت محوري دارد و نقش مادري را يا به طور كلي امري مردود برشمرده اند يا آن را در زندگي زنان به عنوان يك نقش ثانويه و تبعي محسوب نموده اند. در واقع ايدئولوژي فمينيسم تحريف حقيقت بوده و موفقيت فمنيست ها متكي بر متقاعد ساختن هر دو جنس مردان و زنان در اين مورد بوده که اگر زنان خود را وقف خانه و فرزندان نمايند، به نوعي قرباني به شمار مي آيند. اين فرآيند عملا بي ارزش است زيرا امكان و فرصتي را براي به كارگيري از انرژي و هوش زنان، حتي يك زن متوسط جامعه، فراهم نمي سازد.
يكي از گام هاي اساسي در القاي چنين رفتارهايي، ترويج اين نگرش است كه در گذشته مادران در خانه باقي مي ماندند و به فرزندان رسيدگي مي كردند، تنها به اين دليل كه چاره ديگري نداشتند. اظهار اين بحث كه زنان به طور تبعيض آميزي از اشتغال محروم بوده اند، بي شك به دليل اين پيش فرض است كه بر مبناي قوانين اشتغال، حضور در محيط كار به عنوان راه حل هايي براي درمان مشكلات گذشته زنان طراحي شده است. مسئله اصلي مادران شاغل معمولا در ارتباط با تبعيض هاي درون محيط كاري آنها نيست، بلكه با خستگي مفرط، نبود فرصت كافي براي تفريح و تفاوت قائل شدن ميان تصوير واقعي خود به عنوان يك مادر خوب و واقعيت موجود مرتبط است.
يكي از راه حل هاي فمينيسم، ايجاد امكاناتي در محيط كاري بوده تا مسئوليت هاي مربوط به نگهداري از فرزندان زنان شاغل به آنها سپرده شود. فمينيست ها علاوه بر چنين اقداماتي جهت كاهش مشكلات و تغيير چهره سنتي يك مادر خوب اقداماتي را اتخاذ نمودند. آنها چنين توجيه مي كنند كه علت عدم ورود زنان نسل گذشته به محيط كاري به دليل نقش مادري نبوده است، بلكه آنان در خانه مي ماندند و به كودكان رسيدگي مي كردند، لذا فرصتي براي ورود به محيط اجتماعي نداشتند. البته اين داستان از ديدگاه فمینيست هايي كه هرگز كارشان را به خاطر فرزندانشان ترك نخواهند كرد، امر قابل باوري بود. آنها خود را با ديدگاه "جسي برنارد"جامعه شناس معروف تطبيق مي دادند. به ادعای وي زني كه از خانه داري لذت مي برد به گونه اي دچار مشكل روحي رواني است.
اين گونه افسانه هاي فمينيستي بدين معناست كه زناني كه به اختيار خود كارشان را با نگهداري از كودكان خود جايگزين كرده اند، به نوعي قرباني به حساب مي آيند. در واقع تبعيض در محيط كاري نقشي در عدم رغبت به اشتغال در بين زناني كه به واسطه احساس كشش عميق عاطفي نسبت به فرزند خود در خانه باقي مانده اند، نداشته است؛ زيرا حضور مادر در خانه بهترين تضمين براي راحتي و آسايش فرزندان مي باشد. نگهداري تمام وقت از فرزندان براي زنان نيز پر فايده است، زيرا جامعه براي آنان احترام قائل است. فمينيست ها موفق شدند به واسطه تبليغات عليه خانه داري زنان، اين كار را بي ارزش جلوه دهند و نسل هاي جديد مردان و زنان را متقاعد سازند كه جامعه با ديد تحقير آميزي به زنان خانه دار نگاه كند.
البته فمينيسم در تغيير نگرش زنان شاغل، ارائه تعاريف نوين از"مادر خوب"و ايجاد حس آرامش در مادران شاغل و "تسكين عذاب وجدان آنان در ترك فرزندانشان"موفق نبوده است. اگر چه انجام اصلاحات در محيط كاري، مي تواند امكاناتي را براي مادران شاغل فراهم نمايد، اما در بهترين حالت، تنها به مادراني كه شديدا مايلند در كنار فرزندانشان باشند، آرامش نسبي مي بخشد يا آنكه جايگزيني را براي عدم حضور مادرانشان فراهم مي نمايد. اصلاحات محيط كاري معمولا تا حدودي مي تواند از مسئوليت دوگانه و سنگين مادران بكاهد. البته نهادينه سازي چنين تحولاتي، تنها احساس گناه مادران را تقليل مي دهد.
درواقع هزينه هاي ناشي از اصلاحات محيط كار كه براي مادران شاغل فراهم شده است، به طور نامتناسبي بر خانواده هايي اعمال خواهد شد كه تك درآمد بوده و از اين امكانات بي بهره هستند. تحت تاثير ديدگاه هاي فمينيستي آنچه زماني به عنوان يك ارزش مورد احترام بود،مانند پرورش فرزندان، رسيدگي به نيازهاي همسر و اداره امور خانه، غير قابل توجيه تصور مي شود. فمينيست ها فضايي را ايجاد نمودند كه هيچ زني حتي با كمترين عقل و فهم نمي تواند با وقف خود به كار خانه داري، احساس خوشبختي نمايد.
فمينيست ها چهره ناقصي از زندگي گذشته زنان در خانه و در محيط كار نشان داده اند و به غلط ادعا نموده اند كه فداكاري يك زن در خانه نمي تواند به نفع زندگي زناشويي و فرزندان باشد. فمینيست ها بر اين باورند كه نبايد همه زنان مادر شوند. اين مسئله شايد در وهله اول دور از ذهن تصور شود، اما مطلب مهمي است زيرا به ندرت بر اين امر تاكيد شده است كه هر زني بايد مادري را تجربه كند.براي مثال مي توان به ديرها و معابد اشاره نمود كه از نهادهاي اجتماعي بوده اند و اعتقاد داشتند نبايد امر باروري را از همه افراد انتظار داشت.