به گزارش خبرنگار مهر، حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده و مدیر طرح «رمان نوجوان امروز» کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، عصر یکشنبه، دهم آذرماه مهمان «عصر تجربه» بود تا به انتقال تجربیات خود در زمینه داستاننویسی بپردازد. او با اشاره به اینکه داستان، زمانی شکل میگیرد که زندگی از جریان و روال معمول خود خارج میشود، گفت: تاریخ، آینه تمامنمایی است برای ضبط موقعیتهای غیرمتعادل؛ موقعیتهایی که میتوانند دستمایه خوبی برای خلق آثار ادبی و داستانی باشند.
نویسنده کتاب «دلیماج» با اشاره به اینکه تعداد رمانهای تاریخی در جامعه ما کم نیست، افزود: از «حکایت یوسف شاه» آخوندزاده تا داستانهای ابوتراب خسروی، کم نبودهاند داستانهایی که بخشی از تاریخ را برای ما روایت کردهاند، اما تعداد داستانهایی که در قالب ادبیات به تحلیل تاریخ بپردازند، کم بوده است.
شاهآبادی با اشاره به اینکه داستان، یک کل یکپارچه است، گفت: بحث داستاننویسی در واقع انتقال تجربه است. ما اصلا به این موضوع فکر نمیکنیم که داستانی را که خلق میکنیم، شخصیتمحور است یا حادثهمحور. داستان، کل یکپارچهای است که جزء به جزء به ذهن میرسد.
او الهام را چیزی از نوع حس ششم دانست و افزود: بسیاری از مسائل به ذهن نویسنده الهام میشود و این الهام، متأثر از تجربیات ماست؛ تجربیاتی که از گذشته داشتهایم موجب میشود سوژهای به ذهن ما خطور کند و پس از آن، موضوع مورد نظر را در ذهن میپرورانیم و واقعیت و خیال را در هم میآمیزیم و داستان تازهای خلق میکنیم.
شاهآبادی با بیان اینکه جنس الهام، بهگونهای است که غفلتاً به سراغ نویسنده میآید، گفت: الهام، جایی به سراغ شما میآید که انتظارش را ندارید و شما باید همان زمان شروع به نوشتن کنید؛ وگرنه رمان از دست میرود. او به مخاطبان عصر تجربه، پیشنهاد کرد حتی داستان خود را تعریف نکنند؛ چراک ه با این کار خود را تخلیه و داستانی شفاهی خلق میکنند. بنابراین بهتر است انرژی خود را متمرکز کنند تا زمان زایمان کودک فرا رسد.
نویسنده رمان «دیلماج» به اینکه رمان تاریخی نمینویسد، اشاره و بیان کرد: من رمان تاریخی نمینویسم. «دیلماج» و «لالایی برای دختر مرده»، رمانهای تاریخی نیستند. در رمان لالایی به ماجرای دختران قوچانی در دوره مشروطه اشاره کرده، اما رمان تاریخی ننوشتهام. من حتی نام اشخاص و مکانها را تغییر داده و به هیچ عنوان به رویدادهای تاریخی پایبند نبودهام، چرا که من روایت خود را از گذشته، حال و آینده دارم.
شاهآبادی با اشاره به اینکه در «لالایی برای دختر مرده» دو زمان گذشته و حال را درهم آمیخته گفت: در این رمان ما با آدمهایی روبرو هستیم که بار گذشته بر دوششان سنگینی میکند؛ به عبارتی هدف من از نگارش این داستان این بود که بگویم تاثیر گذشته باقی میماند و از بین نمیرود؛ آدمهایی که در روزگار مشروطه رنج کشیدهاند، هنوز هستند و تاثیر زجرشان باقی است.
به گفته این نویسنده نوجوان، کلیت یک اثر باید باهم سازگار باشد. وقتی منِ نوعی، گذشته و حال را درهم میآمیزم، یعنی قطعیت زمان را از بین بردهام. پس بهتر است زبان را هم در هم بریزم، زیرا نمیتوان یک جا به قطعیت یک چیز حکم کرد و جای دیگر به عدم قطعیت.
شاهآبادی، رمان را اندیشهمحور دانست و افزود: ما تا پیش از «دنکیشوت»، داستانهای منثور بسیار داشتهایم، اما «دنکیشوت» را رمان میدانند؛ چرا که جدا از بعضی تفاوتهای ساختاری، اندیشهمحور است. تا آنجا که در اروپا، انتشار دن کیشوت، مرز بین قرون وسطی و رنسانس است.
به گفته او یک نویسنده باید فکر، اندیشه و جهانبینی خود را داشته باشد تا بتواند به واسطه آنها سؤالمند زندگی کند. آن موقع است که میتواند دست به نگارش رمان بزند؛ رمانی که به گفته میلان کوندرا، کنش انسان سئوالمند در برابر هستی است.
شاهآبادی در پاسخ به اینکه کدام یک از کارهایش از شانس بیشتری برخوردار بودهاند، گفت: شانس، از دیدگاه من، مجموعهای از عوامل است که دست به دست هم میدهند تا یک اثر بیشتر و بهتر دیده شود. من سه سال زمان و انرژی خود را صرف کردم تا «تاریخ آغاز فراماسونری در ایران» را بنویسم. سه سال تمام، همه اسناد دوره قاجار را بررسی کردم و فکر میکردم این کار به خوبی دیده میشود، اما چنین اتفاقی نیفتاد. هیچکدام از روزنامهها درباره آن ننوشتند و... اما «لالایی برای دختر مرده»، هفت بار چاپ شده و 6 جایزه مختلف را از آن خود کرده است. گرچه از زمان نگارش این کار میدانستم، داستان خوبی است.
این نویسنده کودک و نوجوان در پاسخ به اینکه چگونه میتوان با وجود خط قرمزها، رمانی تاثیرگذار نوشت، گفت: زمانی که کتاب «لالایی برای دختر مرده» را به ارشاد واگذار کردم با 51 مورد ممیزی روبرو شدم و فراتر از آن گفتند که موضوع فروش دختران به کلی غیرقابل انتشار است، اما باور من چیز دیگری بود. باور من این بوده و هست که اگر بیان ما هنری باشد و موضوعی را با زبان هنری منتقل کنیم، هیچ ممیزی نمیتواند به سانسور آن بپردازد.
شاهآبادی در پایان با اشاره به اینکه کنار هم گذاشتن کلمات، برایش دشوارترین کار ممکن است، گفت: نویسنده، کسی است که به راحتی کلمات را کنار هم نمیگذارد و کلمات بر شانهاش سنگینی میکنند.