به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی رمان «شماس شامی» نوشته مجید قیصری، دوشنبه شب 11 آذر با حضور یعقوب توکلی، یاسین حجازی و نویسنده اثر در قالب یکی از نشستهای «دوشنبههای كتاب انديشه»، در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
یاسین حجازی در این برنامه گفت: حرف زدن در جلسهای که صندلیهای خالیاش بسیار بیشتر از صندلیهای پر آن است، و همچنین نویسندهاش بر من حق استادی دارد، بسیار سخت است، اما یک نکته را اول سخنانم بگویم و آن این که بیان نکات مثبت کار آقای قیصری در ابتدا و نکات منفی در انتها، به این معنی متداول نیست که بخواهیم تعارف کنیم و نکات منفی را بعد از نکات مثبت بیاوریم تا اثرشان کمرنگ شود. من ابتدا به نکات مثبت و قوت این کتاب میپردازم. نکته اول، دلیری نویسنده و به تبع آن دستبری او برای آفرینش اثر ادبی از یک روایت مکرر. بدون تعارف باید بگوییم که با کنار گذاشتن حیطه دل و علاقهمان، قصه اباعبدالله (ع)، مکرر است و محرم و صفر یک داستان تکراری است. به همین دلیل هم دلیری نویسنده را برای اینکه به سمت این روایت تکراری رفته و داستان نوشته است، میستایم. ضمن اینکه در کاری که آفریده شده، مشت درشت شعار دیده نمیشود. به نظرم آقای قیصری این کتاب را به سفارش کسی ننوشته است.
وی افزود: براعت استهلال و آشناییزدایی موجود در فصل اول و دوم این رمان، ستودنی است. «شماس شامی» از همان ابتدا، پردهای نو در میافکند و همین موضوع ما را شیداتر میکند. نکته سوم، تدوین خوش و خوب و سزاوار قیصری در اجتماع این رمان و در فصلهای بسیار کوتاهش است. این عامل خود، ایجاد ضرباهنگ میکند و باعث میشود شما با خواندن رمان احساس خستگی نکنید؛ در حالی که شما دارید یک قصه مکرر را میخوانید که اتفاقاتش برای شما آشکار است.
این نویسنده در ادامه گفت: من رمان را دو بار خواندم و اصلاً در آن اطناب ندیدم. ایجاد ریتم مناسب برای کار، یک مسئله جدی است که اینجا رعایت شده است. نکته بعدی، تبدیل آدمهای تاریخی به آدمهایی است که میتوانند در اتمسفر و جغرافیای رمان، راه بروند و اسم داشته باشند. من نام این کار را قداستزدایی میگذارم. یک جمله معترضه بگویم و آن هم اینکه فکر نمیکنم اصحاب رسانه حاضر در این جلسه، کتاب را خوانده باشند و شما را به حضرت عباس (ع) قسم که فردا تیتر نزنید که حجازی میگوید کتاب قداستزدایی کرده است. منظور من از قداستزدایی، آشناییزادیی است. شخصیت یزید، اسرای اهل بیت و همه شخصیتهای داستان، ما به ازای تاریخی مسلّم دارند و نویسنده باید پتک داشته باشد تا آن شخصیتهایی که در ذهن ما هستند، خراب کرده و شخصیتهای جدید داستانی بسازد. این کار به قول اصفهانیها، گرده پهن میخواهد. بنابراین تبدیل آدمهای تاریخی به آدمهای رمان، هنر است و همه آن را بلد نیستند.
بازنویس مقتل نفسالمهموم گفت: چون بحث سینما و تئاتر شد، باید بگویم که مختار آقای میرباقری همان مختار تاریخی ماند و نمایشی نبود؛ عمر سعدش هم همینطور. این پاشنه آشیل کارهای ماست که به سمت نمایشی یا داستانی کردن شخصیتها نمیرویم. تصویری که مجید قیصری در «شماس شامی» از خلیفه میدهد، با تصویری که ما از او میشناسیم، فرق دارد و تیزتر است. حالا ممکن است فردا تیتر بزند که من گفتم، یزید قدیس است. پناه بر خدا! بنابراین من هیچوقت نگفتم از یزید (لعنتالله) چهره یک قدیس به نمایش درآمده است.
حجازی گفت: تصویرسازیهای قیصری خوب است. به عنوان مثال در فصل 6 از صفحه 46 تا 50 خواب جالوت خیلی خوب تصویر میشود. در فصل 17 هم از صفحه 91 تا 101 که مطالبش در واقع همان مطالب دستمایه تئاتر خورشید کاروان است، با تصویرسازی بسیار خوبی روبرو هستیم. خدا کند دیگر این تئاتر «خورشید کاروان» را اجرا نکنند، چون هر سال دارد اجرا میرود. یعنی برای کشوری که محرم و صفر آن را زنده نگه داشته است، خیلی زشت است که یک نسخه جدید از یک نمایش برای امام حسین (ع) نداشته باشند. هفتمین نکته قابل ستایش درباره این رمان این است که فرامتنی، فرازبانی و فراوطنی است. بنابراین «شماس شامی» یک «هلو برو تو گلو»ی خوب برای مترجمی است که میخواهد یک کتاب فارسی را به لاتین ترجمه کند، اما چرا داستانهای ادبیات دفاع مقدس ما چنین ویژگی و خصوصیتی ندارند؟ و شگفت این است که وقتی ترجمه میشوند مانند طاقچهای میشوند که با بیسکویت نگه داشته شوند و زود فرو میریزند.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: وارد تعریف کلیشهای شخصیت و تیپ نمیشوم. تعبیر من، آدمهای داستان است. تمام آدمهای شماس شامی چندان ایجاد حادثه و اتفاق نمیکنند، اما کتاب چند شخصیت تاثیرگذار دارد. اگر حیلت و آشناییزادیی نویسنده نبود، کتاب تا مرز یک اثر معمولی پیش میرفت. اصولا نام این کتاب، نباید «شماس شامی» باشد چون شماس به خادم کلیسا میگویند، اما شخصیت راوی این رمان، خادم جالوت است که در واقع سفیر کبیر امپراطوری بیزانس در دربار یزید است.
قیصری در پاسخ به این سخنان حجازی گفت: اشاره به نام شماس، به این معنی است که شخصیت راوی مانند یک شماس میماند نه این که خودش شماس باشد.
حجازی در پایان سخنانش گفت: مشکلی که این اثر دارد، زبان آن است که گاهی به صورت گزارش ژورنالیستی در میآید.