به گزارش خبرنگار مهر، نشست «اورهان پاموک، تاریخ و فرهنگ و هویت» با محوریت بررسی جهان داستانی اورهان پاموک، سهشنبه شب 12 آذر با حضور امیرعلی نجومیان، عرفان دنیز محقق ترکیهای، تهمینه زاردشت مترجم رمان نام من سرخ و عینله غریب مترجم رمان نام من سرخ و کتاب سیاه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
عرفان دنیز در این نشست گفت: اورهان پاموک یکی از نویسندههایی است که امروز در ترکیه و تمام دنیا شناخته شده است. زیرا آثار او نماینده خوبی برای توصیف زندگی غربیشده هستند. یکی از منتقدان غربی گفته است پاموک زندگی ما را به نوع دیگری به ما عرضه کرده و نشان داد. این نویسنده دو نوع زندگی شرقی و غربی را میشناسد و محیطی که او در آن بزرگ شده، یکی از مناطقی است که به فرهنگ غرب خیلی نزدیک بوده است. این نویسنده علاوه بر این که از فرهنگ کلاسیک، در آثارش بهره زیادی برده است، تنها آندسته از آثار دوره عثمانی را میبیند که آه از نهادش در میآورند.
وی افزود: از نظر پاموک، حزن بهترین واژه برای توصیف دوران امپراطوری عثمانی است. او ایام کودکیاش را در دههایی گذراند که امپراطوری عثمانی از قبل تخریبشان کرده بود. او مساجد و بناهای باشکوه امپراطوری عثمانی را یا نمیبیند یا به خاطر نوع نگاهش اهمیتی برایشان قائل نیست. پاموک معتقد است کودکیاش را نه در شهری بزرگ که در شهری فقیر و حاشیهنشین گذرانده است. او نویسندهای پست مدرن است و باید توجه داشت که پست مدرنیسم هم با گذشته و سنت و هم با مدرنیسم در ارتباط است.
این محقق ترک در ادامه گفت: حقیقت و واقعیت در ادبیات پست مدرن، یک عامل خیالی است. پاموک از سنت شرقی به عنوان گنجینهای ارزشمند بهره میبرد. به این ترتیب او از مفاهیم بینامتنی که یکی از عناصر مهم پست مدرنیسم است، در کتاب مهمی چون «کتاب سیاه»اش استفاده میکند.
در ادامه این برنامه عینله غریب گفت: نامطلوبی وضع کتاب در ایران آنقدر واضح است که احتیاجی به توضیح نیست. در زمینه کاری من یعنی فلسفه هنر که این وضعیت، بسیار خودش را نشان میدهد. فرانسویها فلسفه هنر را در قالب آثار داستانی، مکتوب و فیلم عرضه کرده و به خورد مخاطب میدهند. اما در کشور ما چنین چیزی ممکن نیست که ای کاش بود. من هم گفتم چه کاری در این زمینه از دستم بر میآید. بنابراین به سراغ ترجمه رفتم. و در همین جلسه اشاره میکنم که مترجم نیستم و درباره ترجمه هیچ ادعایی ندارم.
غریب که درباره رمان «کتاب سیاه» پاموک صحبت میکرد، ادامه داد: نام شخصیت اصلی این کتاب، غالب است که یک روز صبح از خواب بیدار شده و میبیند که دخترعمویش یعنی همسرش نیست و او را ترک کرده است. این میشود که به جستجوی او بر میآید. مشهور است که پاموک همانطور که روایت به گونه غربیاش تسلط دارد، به روایت کردن حکایت از نوع شرقیاش نیز مسلط است. در هر نقطه از کتاب سیاه پاموک، یک داستانک و روایت فرعی به وجود میآید که هرکدام قابل بررسی هستند.
این مترجم گفت: فصلبندی رمان «کتاب سیاه» به این گونه است که یک فصل به گونه غربی روایت شده و فصل بعدی با روایت شرقی جلو میرود. در فصلی که روایت وجه غربی دارد، مقالهها و داستانهای بیربط به داستان اصلی را داریم اما در این رویکرد، اتفاقات روزمرهای که به طور عادی به آنها توجهی نداریم، در فصول بعدی تبدیل به اتفاقات مهمی میشوند. رمان «کتاب سیاه» زمانی تمام میشود که شمای مخاطب حرف میزنید نه پاموک و بهتر است من هم حرفهایم را همینجا تمام کنم.
تهمینه زاردشت دیگر مترجم آثار پاموک نیز در این برنامه گفت: پاموک گفته است ادبیات از آنجایی شروع میشود که کسی خودش را در اتاقی پر از کتاب حبس کند. رمان «نام من سرخ» به تعبیر این نویسنده، رنگ به رنگ ترین رمان اوست و درباره نام آن گفته است که «نمیتوانم نام کتابهایم را به راحتی انتخاب کنم. نام این کتاب هم اواخر نوشته شدنش به ذهنم رسید که چندان از آن راضی نبودم.» نام کتاب «نام من سرخ» اشارهای به کتاب «نام گل سرخ» امبرتو اکو دارد.
وی افزود: در هر دو رمان «نام من سرخ» و «نام گل سرخ»، کتابخانه تحت کنترل نهاد قدرت قرار دارد و در هر دو کتاب، قتلهایی که اتفاق میافتد به دلیل اختلافات مذهبی رخ دادهاند. تفاوت بارز بین نگاه پاموک و اکو در این است که «نام گل سرخ» یک راوی دارد در حالی که کتاب پاموک راویهای متعددی دارد. شخصیت شکوره هم در جای جای رمان، مخاطب را مورد خطاب قرار میدهد و با او صحبت میکند. از جمله مسائلی که در ترجمه این کتاب پاموک به چشم میآید، تفاوت لحن راویان، اسامی و القاب و پاورقیهاست. «نام من سرخ» 20 راوی دارد که هیچ کدام لحن مشابهی ندارند. به عنوان مثال، استاد نقاش خانه سلطان عثمانی اصلا با لحن سگ داستان، روایت نمیکند.
زاردشت در پایان سخنانش گفت: بدون آشنایی با جغرافیا، اسامی و فرهنگی که در این رمان جاری است، «نام من سرخ» صرفا به یک رمان پلیسی و جنایی هیجانانگیز تنزل پیدا میکند.