خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ وهنر: آنتوان پاولوویچ چخوف داستاننویس و نمایشنامهنویس شاخص روس هر چند زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه نیز با بیماری همراه بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. وی علاوه بر نگارش داستان های کوتاه درخشان نمایشنامه هایی چون "سه خواهر"، "باغ آلبالو"، "مرغ دریایی"، "ایوانف" و "دایی وانیا" را نیز به رشته تحریر درآورده است که هر کدام از این 5 نمایشنامه در جای خود از جمله شاخصترین متون نمایشی جهان به حساب می آیند.
این نویسنده نوعی روایت جدید را به ادبیات جهان وارد کرد که شاید تکرار آن برای هر نویسنده ای ساده نباشد اما ردپای آثار و ویژگی های شخصیت های این نویسنده را میتوان به خوبی در ادبیات جهان مشاهده کرد. وی روزمرگی و استیصال انسانها را در آثارش به تصویر میکشد، آدمهایی که کم و بیش با زندگی خانوادگی معمول بیگانهاند.
اکبر زنجانپور کارگردان و بازیگر شناخته شده تئاتر کشور بعد از روی صحنه بردن آخرین نمایشاش با عنوان "سیر طولانی روز در دل شب" نوشته یوجین اونیل و 5 سال دوری از تئاتر دوباره به سراغ اجرای نمایشی از آنتوان چخوف رفته است. "دایی وانیا" آخرین اثر از 5 نمایشنامه شناخته شده این نویسنده شهیر است که زنجانپور به صحنه برده و همزمان در آن به عنوان بازیگر نیز حضور دارد.
اجرای این اثر نمایشی از 12 آذرماه در سالن اصلی تئاتر شهر آغاز شده است که در گفتگویی با این کارگردان درباره ضرورت اجرای این اثر نمایشی و تعمیمپذیر بودن کاراکترهای آن به آدم های امروز جامعه، تفاوت کاراکترهای چخوف با دیگر نویسنده های بزرگ دنیا، چگونهگی انتخاب بازیگران و طراحی و اجرای مدرنی که زنجانپور از این اثر نمایشی داشته است، صحبت کردیم.
*شما تا به حال 4 نمایشنامه از 5 اثر چخوف را روی صحنه برده اید. بعد از 5 سال دوری از تئاتر ضرورت اجرای اثری از چخوف و نمایش "دایی وانیا" در جامعه امروز را چطور ارزیابی می کنید. با توجه به اینکه آثار چخوف از جمله متونی است که می توانیم در هر زمانی برای شخصیتها و موضوعاتی که مطرح می کند، تعمیم و معادلی بیابیم.
- چخوف یکی از نویسندههایی است که من دوستش دارم و از نوجوانی ارتباط بسیار خوبی با نوشته هایش داشتم. "دایی وانیا" آخرین نمایشنامه از 5 کار بزرگ چخوف است که تصمیم گرفتم روی صحنه ببرم. این نمایشنامه ظرفیت بالایی برای ارتباط برقرار کردن با تماشاگر امروز دارد چون مسئله اش مسئله خود آدم هاست.
موضوعاتی چون مسئولیت انسانها در مقابل زندگی، مسئولیت آدم ها در قبال دیگران، مسئولیت آدم در مقابل تاریخ که همگی در این اثر مطرح می شوند چیزهایی است که من را به عنوان یک تئاتری سر شوق می آورد که به سراغ این متن بروم و ببینم چطور می توانم با تماشاگر امروزی ارتباط برقرار کنم. یکی دیگر از دلایل کار روی این متن این است که دریابم خودم چطور با متن رابطه برقرار میکنم چون همه اینها برای من نوعی تجربه است.
معتقدم یکی از شانس هایی که تئاتری ها در مقایسه با مردم عادی دارند این است که بقیه در طول حیاتشان تنها یک نفر را زندگی می کنند اما ما این شانس را داریم که نقش افراد مختلفی را در زندگی مان بازی کنیم. خود من تقریبا از سال 1345 کارم را شروع کردم و تا امروز بالای 80 بار روی صحنه رفتهام. نزدیک به 20 نمایش کارگردانی کردم که در برخی از آنها مثل همین نمایش "دایی وانیا" بازی هم کردم. کلا با کارهایی که در تلویزیون داشتم می توانم بگویم در طول زندگی ام من به اضافه 100 نفر دیگر بودم که همه آنها را زندگی کردم.
*شما از نویسنده های شناخته شده ای مثل هنریک ایبسن و آرتور میلر آثاری را روی صحنه برده اید و اشراف کاملی هم روی آثار آنتوان چخوف دارید. کارگردانی نمایشی از چخوف چه تفاوتی با آثار دیگر نویسنده های بزرگ دارد. در شخصیت پردازی و فضاسازی این آثار باید چه نوع نگاهی را دنبال کرد؟
- نوشته های چخوف تفاوتهایی با دیگر نویسندگان دنیا دارد. مثلا ایبسن به پرسوناژهایش خط و ربط میدهد و قهرمان قصهاش را از نقطه A حرکت میدهد و به سرانجام میرساند اما چخوف این کار را نمیکند و در کارهایش نه نقطه A وجود دارد و نه نقطه B. همه چیز در زمان و در لحظه اتفاق میافتد. چخوف نسخهای برای هیچ چیز نمیپیچد و راهی را جلوی پای قهرمانش به شکلی که ایبسن این کار را میکند قرار نمیدهد.
خود این مسئله جذابیت ایجاد می کند و باعث می شود که منِ کارگردان به دنبال این باشم که خود نویسنده، پرسوناژهایی که نوشته و سرگشتگی هایی را که آنها دارند، کشف کنم. زمانی که چخوف کار می کنم می توانم سرگشتگی های خودم را هم پیدا کنم. در حقیقت چخوف و آثارش به من کمک می کند تا بفهمم چقدر سرگشته هستم.
* انتخاب بازیگران در روی صحنه بردن اثری از چخوف چقدر مهم است؟ به این مفهوم که نوع بازی و استایل بازیگری که قرار است در نمایشی از این نویسنده حضور پیدا کند با نمایشی دیگر متفاوت است یا اینکه به نظر شما هر بازیگری با هر ویژگی می تواند در نمایشی مثل " دایی وانیا " حضور داشته باشد؟
- بازیگران باید تا جایی که می شود نزدیک به نقش انتخاب شوند. البته برخی مواقع این امکان به وجود نمی آید و مثلا بازیگری که مناسب یک نقش است به دلیل برخی مشکلات و گرفتاری ها امکان حضور در نمایش را پیدا نمی کند اما کلا تلاش من همیشه این بوده که در کارهای چخوف بازیگری را انتخاب کنم که به نقش نزدیک باشد. بازیگر باید هم از لحاظ ظاهری و هم از نظر نوع بازی و ویژگی های رفتاری و حتی احساساتی که دارد به نقش نزدیک باشد چون معتقدم هیچگاه نباید از بازیگری که از نقش دور است برای بازی در یک اثر استفاده کرد و مدام به او بازی سفارش داد بلکه باید کاری کنیم که بازیگر خودش را از طریق نقش پیدا کند تا به یک تجربه جدید در زندگی برسد، نه اینکه صرفا یک بازی جدید روی صحنه ارائه دهد.
*شما در عین وفادار بودن به متن "دایی وانیا" رویکرد مدرنی به اجرا دارید. به این معنی که ما شاهد اجرایی کلاسیک که سالهاست از آثار چخوف روی صحنه دیده ایم، نیستیم. به عنوان کارگردان از چه زاویهای به متن نگاه کردید؟
- اصولا چخوف را نمی شود به شکل رئالیستی یا ناتورالیستی اجرا کرد چون مطلقا جواب نمی دهد. در اجراهای واقع گرایانه هر کاراکتر نیاز به تحلیل ویژه ای دارد و همه احساسات یک نقش باید مورد بررسی قرار گیرد اما چون خود چخوف مخالف این تحلیل ها است و تحلیلی از کاراکترها به شکلی که ما انتظار داریم و در آثار دیگر دیده ایم، ارائه نمی دهد نمیتوان با دیدی رئالیستی به سراغ آثارش رفت.
واقعیت چخوف این است که پرسوناژهایش اصلا تحلیلی نیستند به همین دلیل من هم چخوف را تحلیلی کار نمی کنم. چون به جای تحلیل چخوف را باید کشف کرد. در حین تمرین سیستم ما سیستم کشف پرسوناژها بوده است به همین دلیل شاید این اجرا مدرن جلوه کند.
*این دیدگاه مدرن علاوه بر اجرا در طراحی صحنه هم کاملا مشهود است.
- ذهنیت من را در این اجرا بیشتر خودِ زندگی شکل میدهد. زندگیای که در "دایی وانیا" شاهد گذرش هستیم مثل این است که در سراب رخ می دهد. در عالم واقع نیز چیزی که داریم برایش با یکدیگر کلنجار می رویم واقعیت نیست. خود زندگی واقعی با حساب و کتاب دو دو تا چهارتا و ارتباطات خشنی که بین آدم ها وجود دارد، حالتی سراب گونه و غیر واقعی به زندگی بخشیده است. بنابراین از رضا مهدی زاده طراح صحنه نمایش خواستم که به طرف همین سراب حرکت کند نه بازسازی عمارتی با تالارها و درهای فراوان.
صحنه این نمایش رمپی است که از ارتفاع صفر شروع و در انتها به ارتفاع یک و نیم متر می رسد و پرسوناژها روی این رمپ حرکت می کنند که به نظر می رسد این پرسپکتیو تا بینهایت ادامه پیدا می کند. در اطراف این رمپ درختهایی تکرار شده که پرسوناژها زمانی که در صحنه حضور ندارند در کنار این درختها نظاره گره اتفاقات رخ داده در جلو صحنه هستند.
*دلیل اینکه در این نمایش به جای ساخت موسیقی از انتخاب موسیقی استفاده کردید چه بود؟
- درست است. در "دایی وانیا" بیشتر از موسیقی روسی که با حال و هوای اثر تناسب دارد، استفاده کردیم که زحمت انتخاب موسیقی ها را هم فرشاد آذرنیا کشیده است. با احترام به همه آهنگسازان محترم، چون این نمایش یک نمایشنامه خارجی است اگر می خواستم برای آن موسیقی بسازم خودم را از این همه آهنگی که ساخته شده و وجود دارد محروم می کردم. بنابراین تصمیم گرفتیم به سراغ آهنگ هایی که به کار و اجرا کمک میکند برویم.
اکبر زنجانپور، شمسی فضل اللهی، مسعود دلخواه، محسن حسینی، هوشنگ قوانلو، ماه گل مهر، نجمه کاظم زاده و جمشید حسینی بازیگران این اثر نمایشی هستند که از 12 آذرماه ساعت 19 با مدت زمان 100 دقیقه و قیمت بلیت 15 هزار تومان در تالار اصلی تئاتر میزبان علاقه مندان تئاتر است. علاقمندان می توانند برای رزرو اینترنتی بلیت این نمایش به سایت ایران کنسرت به آدرس www.iranconcert.com مراجعه کنند.
گفتگو از آروین موذن زاده