به گزارش خبرنگار مهر، چهل روز گذشت نه اشکها در چشم دوام آوردند، نه حرفها بر زبان! روایت درد، آسان نیست. خاکهای بیابان میدانند که سیلی آفتاب یعنی چه؟ تشنگی را باید از ریگهای ساحل پرسید تا بگویند آب به چه میارزد؟
هم کوفه از سکوت پر بود و هم شام. تنگ راههای شام، انتظار کشیدند تا صدای قدمهای کسی بگذرد و دریغ! مسلمانان شهر بیگانه اند، غریبه اند با برادران خویش! حرفها فاسد شده اند پشت میله های زندان سینه ها. دستی بیرون نمی آید که سلامی را پاسخ دهد. فریاد را از قاموس کوفه و شام ربوده اند. اراده ها را چپاول کردهاند. دستها را بریده اند. به آدمها یاد داده اند خم و راست شوند.
کسی نمیداند شجاعت چیست و جوانمردی را با کدام قلم مینویسند؟ چهل روز گذشت؛ نه از آب خبری شد، نه از بابا! آسایش از فراز سرمان پر کشیده بود چشمهایمان به تاریکی خرابه عادت کرده بود. اشکهایمان را چهل روز است که نشسته ایم!
چلچراغ به دیار شب بردند آن ها که نمی دانستند صبر در خانه علی آموختن یعنی چه.
چهل روز است که از پا ننشستهایم. زنجیر بر دستهایمان نهادند و در میدان های شهر گرداندند؛ غافل که چلچراغ را به دیار شب میبرند. خواب کودکانمان را آشفتند تا بر مصیبتمان بیفزایند؛ غافل که ما صبر را سالهاست میشناسیم؛ ما صبر را در خانه علی علیه السلام آموخته ایم.
از دشنه و دشنام کم نگذاشتند. از گرد و خاک کردن کم نگذاشتند تا حقیقت پاکیمان پوشیده شود؛ ولی چه باک! حقیقت، بینیاز از این گرد و خاک کردنهاست. حضرت دوست اگر با ماست، چه باک از این همه دشمنی! زبانها را دستور به سکوت دادند؛ ولی آنچه البته نمیپاید، سکوت است؛ قلبها را نتوانستند باز دارند از اندوه، مغزها را نتوانستند باز دارند از تأمل.
خطبه های زین العابدین (ع) قیام کرده بود و قد برافراشته بود در جمعیت تا پیامرسان خون تو باشد. طنین شهادت تو، پرده ها را لرزاند، ریسمانها را گسیخت و قلبها را گشود.
چهل روز گذشت، اما چهل سال دیگر چهارصد سال هم بگذرد، صدای "هل من ناصر" تو بیجواب نخواهد ماند، روزگار این چنین نخواهد ماند دولتِ ظالمین نخواهد ماند/ قرنها میروند و می آیند پرچمت بر زمین نخواهد ماند.
حرکت دسته جاست سینه زنی و زنجیر زنی حال و هوای دیار مهد عرفان شرق را کربلایی کرد
شهرستان شاهرود مهد عرفان شرق از صبح روز اربعین شاهد حرکت دسته جات سینه زنی و زنجیر زنی در سوگ سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) بود.
مردم عزادار شهرستان شاهرود همراه دسته جات زنجیر زنی در خیابان های شهر، بر سر و سینه زدند و نوای یا حسین یا حسین عزاداران شهر را کربلایی کرد و مداحان با نوحه سرایی، عزاداران را به میهمانی شهدای کربلا بردند.
کوچه و خیابان های این شهرستان میزبان جمعیت عزاداری بود که با راه انداختن دسته جات کوچک و بزرگ عزاداری از مساجد و تکایا در عزای امام و مولای خویش می گریستند و بر سینه و سر زنان یاد کربلا و چهل روز مصیبت اهل بیت عصمت و طهارت را زنده می کردند.
مردم دیار عالمان و عارفان با برپایی مراسم سنتی خود، با دسته جات بزرگ زنجیر زنی همراه شدند و خیابان های شهر را میهمان شرکت در عزای حسینی و ریختن اشک ماتم بر چهل روز دوری و درد، صبوری و شکنجه و تنهایی کاروان اسرای کربلا کردند.
مردم عزاداری شاهرود از آغازین لحظه های صبح با به راه انداختن دسته جات کوچک عزاداری از تکایا و مساجد در میدان اصلی شهر گرد هم آمدند و همنوا با هم در ماتم اربعین حسینی ناله سر دادند و اشک حسرت ریختند.
دیگر نقاط و شهرها تا کوچکترین روستاهای این شهرستان نیز غم چهل روز زخم های اسرای کربلا و نبود مولایشان را به عزا نشستند و با حرکت دادن دسته های کوچک و بزرگ سینه زنی و زنجیر زنی سهم خود در ماتم و عزای حسینی را ادا کردند.