حسن کریمپور نویسنده در گفتگو با خبرنگار مهر، با اعلام خبر انتشار رمان جدیدش با نام «دختر بویراحمدی» گفت: داستان این رمان درباره مردمان ایلیاتی و عشایر است و آنچه در زمینه داستانی آن مورد توجه بوده، فاصله طبقاتی در ایل و میان عشایر است. میتوانم درباره طرح داستانی این اثر به طور خلاصه بگویم که بین دختر خان و پسر مباشر خان یک رابطه عاشقانه به وجود میآید که به دلیل فاصله طبقاتی جاری در ایل، جرات ابراز آن به وجود نمیآید.
وی افزود: بعد از شکلگیری رابطه عاشقانه و به سامان نرسیدنش، شخصیت پسر مباشر به فرانسه میرود و تبدیل به یک پزشک متخصص میشود. او داستان عاشقانهاش با دختر خان را فراموش میکند و ازدواج میکند. اما نامهای به دستش میرسد که دختر خان آن را نوشته و این سئوال را از او میپرسد مگر میشود عشق را فراموش کرد؟ این کتاب روز گذشته توسط انتشارات آموت منتشر و راهی بازار نشر شد.
این نویسنده در ادامه گفت: اما اثر جدیدی در دست نگارش دارم که هنوز نظرم را جلب نکرده است و 4 بار آن را بازنویسی کردهام. سعی دارم این اثر جدید را طوری بنویسم که از «باغ مارشال» جلو بزند. امروز خوانندگان به دنبال حادثه هستند و از نویسنده انتظار داستان در داستان را دارند. زمانی گفته میشد که خط فرعی داستان نباید از خط اصلی آن قویتر باشد، اما خوانندههای امروزی میخواهند هم خط اصلی را دنبال کنند و هم خط فرعی را داشته باشند. به این معنی که مثلاً اگر در مسیری، تصادفی رخ میدهد، نمیخواهند از کنارش عبور کنند، بلکه دوست دارند، جزئیات این حادثه فرعی هم تشریح شود.
نویسنده رمان «بهانهای برای ماندن» گفت: نظر من هم این است که سرنوشت انسان بستگی به حوادثی دارد که اطرافش ولی بدون حضورش رخ میدهند. در این لحظه که من و شما صحبت میکنیم، امکان دارد بر سرنوشت برخی انسانهایی که در شیراز هستند، تاثیر بگذاریم. این تقدیر نیست؛ چون من و شما در تقدیر نقشی نداریم، بلکه تاثیرگذاری ما میتواند بر سرنوشت باشد. به هر حال از فروش کتابها مشخص است که خوانندگان چطور داستانهایی را میپسندند. من هم سعی دارم رضایت مخاطب را جلب کنم.
کریمپور ادامه داد: هنوز نامی برای رمان جدیدم انتخاب نکردهام، اما با توجه به 4 بار بازنویسی و تلاشی که برای نوشتن آن میکنم، به نظرم راضیام خواهد کرد. قهرمان این داستان یک زن است و زمینه داستان نیز درباره فاصله طبقاتی است، اما با داستان تکراری دختر فقیر و مرد ثورتمند روبرو نخواهیم شد. داستان درباره زنی است که خاطرات گذشتهاش را که همراه با زجر و مصیبت بوده، مرور میکند. زمینه کلی این داستان، زجر کشیدن زنان در جامعه ماست بدون این که خودشان بخواهند.