خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: یکی از موارد عمده ای که سینما می تواند بدان وسیله با مخاطب خود ارتباط برقرار کند این است که علاوه بر داشتن خط داستانی، دغدغه مند نیز باشد و از مسایلی حرف بزند که جامعه بتواند آنها را لمس کند و این یکی از موارد عمده ای است که "سر به مهر" آن را داراست. دغدغه ای که "سر به مهر" بیان می کند شاید حتی طیفی حداقلی را از جامعه در بر بگیرد اما معضلاتی را بیان می کند که شاید پیش از این کمتر فیلمی به آن توجه داشته است.
در این فیلم صبا دختر کمرویی است که بیشترین ارتباط خود را با چند وبلاگ دارد اما به همین آدم ها هم نمی خواهد خود واقعیاش را نشان دهد و ارتباط عمیق تری با آنها داشته باشد. صبا در دوره ای از زندگی است که مشکلات زیادی را پیش روی خود احساس می کند و بعد به یک باره برای رفع این مسایل تصمیم به نماز خواندن می گیرد. این میان مساله بزرگتری برایش پیدا می شود و ان اینکه احساس کمرویی او اجازه نمیدهد در مقابل خانواده دوستش که اتفاقا خانواده او خواستگارش هم هستند، نماز بخواند و اتفاقاتی در این بین برایش پیش میآید.
بررسی این فیلم در حال اکران و دغدغههایی که مطرح میکند فرصتی شد که نشستی دراینباره در مهر برگزار کنیم. در این نشست هادی مقدم دوست کارگردان، محمدرضا شفیعی تهیه کننده و همچنین دکتر حسین باهر رفتارشناس و جامعهشناس حضور داشتند. باهر در این نشست به دغدغه های موجود در این فیلم و اینکه در واقعیت این موضوعات به چه شکلی هستند از منظر رفتارشناسی و جامعه شناسی پرداخت.
در قسمت ابتدایی این گفتگو درباره آثار سفارشی و اینکه موضوع فیلم در ابتدا ممکن است چنین ذهنیتی را پیش آورد سخن گفته شد. باهر معتقد بود که این نگاه به سفارشی بودن فیلم، هزینهای است که ناخودآگاه فیلمسازان باید به دلیل تولید کارهای سفارشی در گذشته توسط دیگران، بپردازند.
قسمت دوم نشست بیشتر حالتی مناظره ای داشت و کارگردان و تهیه کننده درباره نگاهی که به فیلم داشتند و چگونگی انتخاب روند فیلم با دکتر باهر به عنوان یک رفتارشناس و جامعه شناس گفتگو کردند.
از عمده نکاتی که باهر در این نشست مطرح کرد این بود که صبا با بازی لیلا حاتمی هر بار به دنبال مدیومی می گردد این مدیوم زمانی وبلاگ است و بعد به همسر و شغل و حتی نماز تبدیل می شود درحالیکه آنچه که خدا می خواهد این است که آدم ها به خودشناسی برسند. کارگردان و تهیه کننده هم از اینکه این تغییر باید تدریجی و با نشانه هایی نمایش داده می شد سخن گفتند و کارگردان اشاره کرد که قصد فیلم این بود که با نمایش یک پاره خط کوتاه از حرکت صبا برای تماشاچی لذت عبور از یک بیم در معیت اعتماد و نیاز ارتباط با خدا را فراهم کند.
همچنین در این نشست محمدرضا شفیعی از نگرانی های خود برای ساخت این فیلم سخن گفت و اینکه تلاش بر این بوده تا ضمن نقد و بیان دغدغه های موجود از سیاه نمایی پرهیز شود. وی همچنین از مشکلات خود برای گرفتن مجوز ساخت "سر به مهر" گفت و بیان کرد که برای دریافت این مجوز یک سال منتظر بوده اند و از آنها درباره موضوع فیلم سوال می شده و یا حتی به او گفتهاند که این فیلم ضد نماز است.
بخش دوم و پایانی نشست را میخوانید:
*فیلم در یکی از دغدغه هایی که مطرح می کند به سراغ کسانی می رود که از انجام یک فریضه دینی همچون نماز خجالت می کشند. من فکر می کنم چنین معضلی نه تنها تاکنون دیده نشده بود بلکه حتی درباره آن سخن هم نگفته ایم. به نظر شما چرا؟ از طرف دیگر نظر خود شما درباره نگاهی که مردم به نماز دارند چیست؟
حسین باهر: ببینید نگاه ما به مناسبک ابزاری است. صبا می خواهد معضل کمرویی خود را از طریق نماز برطرف کند. ما بارها شنیده ایم که گفته می شود با نماز معامله نکنید یعنی نماز برای رفع کمرویی و حتی برآورده شدن حاجات و ... نیست.
زمانی به مسجدی می رفتم شخصی به آنجا می آمد و دعایش این بود که خدایا لقمه ای جلوی سگ درگاهت بینداز و بسیار هم میلیاردر بود. این شخص نگاه درستی به اعمال مذهبی و خدای خود و حتی خودش نداشت. درست است که در نماز باید دعا کرد اما نماز فلسفه خود را دارد. مداحان هم گاهی همین را تکرار می کنند، بعد از عزاداری و در خاتمه مجلس گاهی به گونه ای از مردم می خواهند دعا کنند که گویی تمام مجلس برای همین لحظه آخر برگزار شده است.
عرفان اسلامی در دعا و تذکره ها این معانی و فلسفه حقیقی این امور را مطرح می کند اما ما به معانی اینها کار نداریم و گاهی از خدا تنها به عنوان یک بنگاه کارگشایی استفاده می کنیم. درست است که خداوند می گوید "ادعونی استجب لکم" (مرا بخوانید تا اجابت کنم) و به این ترتیب بسیاری از ناامیدان را امیدوار می کند اما منظور این نیست که ما فقط برای برآورده شدن حاجات سمت خدا می رویم. درواقع باید جایگاه بیان حاجات از اصل موضوع تفکیک شود.
هادی مقدمدوست: تلاش داستانی ما این بود که صبا در لحظه ای که به اوج استیصال خود می رسد و احساس می کند که دیگر از دست او کاری ساخته نیست به خدا متصل می شود و ارتباط برقرار می کند. در این مقطع این حاجات صبا را تحت فشار قرار می دهد و بعد فیلم در یک وضعیت دراماتیک قرار می گیرد که این آدم از معرفی خدا و نماز خواندن خجالت می کشد.
در واقع این درست است که به هوای حاجات شروع به نماز خواندن می کند اما در یک دو راهی قرار می گیرد که اگر خدا را می خواهد باید او را معرفی کند و از کمرویی دست بر دارد در این مسیر است که به تدریج به معرفت و شناخت او می رسد. در نهایت در انتهای فیلم دیده می شود که صبا بدون توجه به باز کردن پیامی که برایش می رسد نمازش را می خواند و حالا نماز را با معرفتی که نسبت به آن پیدا کرده است، می خواند.
در واقع حاجات در این فیلم دریچهای برای ورود به نماز است. وقتی قرار است یک ارتباط به سطح بالاتری برسد انسان باید برای آن ارتباط هزینه کند تا رابطه عمق پیدا کند. این به آن معنی نیست که صبا باید بخاطر ارتباطش با خدا قید ازدواج را بزند بلکه به آن معنی است که اگر رابطه با خدا را می خواهد باید بتواند آن را معرفی کند و شهامت این معرفی را داشته باشد.
باهر: درست است اما در نهایت فیلم این ایده را به صورت کاربردی نشان نمی دهد. در قرآن آمده که "وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى". باید تلاش و سعی صبا برای کاریابی دیده شود تا اینکه بخواهیم نشان دهیم که از طریق نماز همه کارهایش درست می شود.
مقدمدوست: بله حرف شما را در مورد اهمیت مفهوم سعی قبول دارم اما این میان نکته ای وجود دارد و آن حدود داستانی است؛ من ترجیح می دهم به جای محدودیت از این واژه استفاده کنم. حدود داستان ما بر پایه خجالت کشیدن از نماز در برابر خواستگار می گذرد.
بنابراین ما مجبور بودیم بدنه و تنه داستان را هم بر این مدار داستانی بنا کنیم. آنچه را که شما اشاره کردید یعنی رفتن صبا به دنبال کار، به دلیل این حدود داستانی، به شکل کدگذاری نشان داده شد. مطلبی که آقای دکتر می گویند قطعا درست است اما وقتی هم ضرورت دارد که ما نبینیم صبا همه تلاش خود را می کند. صبا حتی در دوران بیکاری بچه داری هم می کند اما مهم ترین مسئله او که بزرگترین مانع او نیز هست ضعف شخصیتی اوست. او ضمن مرمت شخصیتی باز با همه ته مانده توانی که دارد سعی خود را می کند. این فیلم بر مدار مرمت ضعف شخصیتی او حرکت می کرد. او هم اکنون مهم ترین موضوعش ترس از ابراز نماز است و این ترس همه توان او را گرفته است وگرنه او به اندازه توان خود هم برای شغل و هم برای انتخاب همسر تلاش و سعی خود را می کند.
محمدرضا شفیعی: در واقع او بر سر یک دو راهی است. به راهی می رسد که بین همسر و نماز خواندن باید یکی را انتخاب کند به طور مثال با خود فکر می کند که اگر حامد از کسانی باشد که نماز خواندن را دوست نداشته باشد چه باید بکند یا با خود فکر می کند اگر حامد به هر دلیل بخواهد نمازش را به رخ بکشد او را از دست خواهد داد. او باید اول بر این تردید غلبه کند و البته همزمان مسائل کار و ازدواج را هم پیش می برد که البته همین ترس در پیش برد آنها اختلال ایجاد می کند ... پس ترس و کمبود اعتماد به نفس او باید درست شود.
باهر: بله اما چرا صبا همیشه به دنبال یک مدیوم می گردد؟ زمانی وبلاگ است، زمانی شغل است، همسر، نماز و... هیچ زمان به خودش مراجعه نمی کند و نمی گوید خودت باش Be Your Self دائم به دنبال ابزاری برای اهدافش است. این همان سوالی است که شمس از مولانا پرسید که "خودت که هستی؟" اینکه همه می پرسند که شمس چندین روز در اتاق مولانا در تنهایی چه رازی به او گفت همین سوال برای بازگشت مولانا به خود بود. صبا نمی خواهد به این خودشناسی برسد شاید بهتر بود که خودشناسی را در انسان ها تقویت کرد که خودشان باشند تا آنگاه نماز، وبلاگ و... سرجای خود قرار گیرد.
مقدم دوست: این شخص حتی در مسیر راهی که پیش می گیرد در واقع به خود انتقاد می کند. درنهایت می فهمد که دوست و خواستگارش ایرادی ندارند و ایراد از خود او است. حتی برای رفع عیب خودش با همان تمهیدات ساده ای که به نظرش می رسد با یک مشاور تلفنی رایگان تماس می گیرد. تغییر و دگرگونی آدم ها به تدریج اتفاق می افتد و بالطبع به تدریج هم نمایش داده می شود. شاید صبا در مراحل بعدی زندگی خود و در صورت استمرار به این خودشناسی کامل تر برسد. او فعلا در آغاز راه است. به طور مثال خواجه عبدالله انصاری "صد میدان" و همچنین "منازل السائرین" را نوشته و دومی را با جزئیات بیشتری ترسیم کرده است.
باهر: عبدالحسین زرین کوب نیز برای نمایش تغییر مولانا صد پله را بیان می کند و عنوان کتاب می شود پله پله تا ملاقات خدا.
مقدم دوست: بله و شاید این روند تدریجی به سختی در یک فیلم نمایش داده شود. بنابراین قصد ما این بود که با نمایش یک پاره خط کوتاه از حرکت صبا برای تماشاچی لذت عبور از یک بیم در معیت اعتماد و نیاز ارتباط با خدا را فراهم کنیم. اینکه صبا به آن نقطه برسد و این پیام را ارسال کند.
باهر: همچنین برای اینکه نشان دهد که این آدم قرار است خودش مشکلاتش را حل کند. کاش نام فیلم به طور مثال "دست به زانو" بود. مناسک دینی نوعی وازدگی در میان جوانان امروز پیدا کرده است. نماز بسیاری از مشکلات روح و جسم و اخلاق را حل و فصل می کند اما در این دوران که بعضی از آن سوءاستفاده کرده اند، برجسته سازی دین تا حدی می تواند بازخورد منفی داشته باشد و انواع و اقسام اتهامات را به سمت شما نشانه رود.
شفیعی: یکی از چیزهایی که باعث می شود مخاطب مفهوم و موضوع فیلم را دوست نداشته باشد و به آن انتقاد کند همین است که وقتی از لحاظ فنی نمی توانیم موضوعی را نقد کنیم وارد مسائل این چنینی می شویم که یک فیلمی سفارشی است. این فیلم هم به لحاظ فنی و هم محتوایی حرف برای گفتن دارد بنابراین این اتفاق رخ می دهد و مخاطب اگر موضوع را دوست نداشته باشد اینگونه آن را رد می کند.
مشکلات ما امروزه از جامعه فراتر رفته و فقط به مسئولان مربوط نمی شود یعنی مسئولان تصمیم گیرنده در حوزه فیلم هم درگیر هستند. این قدر ماجرای گرفتن مجوز تعمیم پیدا کرده که باید برای گرفتن مجوز فیلمی مثل "سر به مهر" یک سال منتظر باشیم و از ما بپرسند موضوع آن فیلم چیست یا اینکه بگویند این فیلم ضد نماز است.
*شاید به این دلیل است که کمتر به نماز از این زاویه نگاه شده بود.
باهر: پرداختن به موضوعات دینی به گونه ای شده که ظاهر خاص خود را می طلبد. من ارتباط نزدیکی با حجت الاسلام قرائتی دارم و اگر در مورد کتاب "عرفان نماز" او نبود شاید خیلی ها به من می گفتند تو که معمم نیستی چرا درباره نماز کتاب می نویسی در حالی که من در ابتدای انقلاب در حوزه علمیه اقتصاد اسلامی درس می دادم. برای بیان مسائل دینی صنف درست شده و فقط این مسائل دینی توسط افراد خاص با شکل و شمایل خاص مطرح می شود اگر من اجدادم هم از دیانت و صبغه دینی بهره گرفته باشد نمی توانم در این باره اظهارنظر کنم و فقط باید در این مورد پیروی کنم
شفیعی: یک نکته ای که همه را رنج می دهد عادی سازی این مسایل است. عادی سازی برای جامعه و عادی سازی برای مسئولان هنوز اتفاق نیفتاده است. ما برای انجام بسیاری از امور خطکشیهایی داریم که خیلی درست نیستند. یکی از نگرانی های ما این بود که احساس نشود ما جامعه ناامنی برای ابراز دین و مناسک دینی داریم. ما نمی گوییم جامعه ناامن نیست اما این بحران ها چندان رو و ظاهری هم نیست یعنی کمرویی از نماز فراگیری زیادی ندارد. این بسیار مهم است که ما هم نقد برخی روابط را داشته باشیم و هم سیاهنمایی نکنیم.
باید قبول کرد که ممکن است یک دانشجوی شهرستان به تهران بیاید و در این موقعیت جدید وقتی بخواهد نماز بخواند چقدر می تواند خود را با این موقعیت جدید وفق دهد. این فضا با موقعیت قبلی که در آن زندگی می کرده متفاوت است. آیا می تواند با همان شهامت و به همان سبکی که زندگی می کرده اینجا هم به مناسک دینی خود ادامه دهد یا از همان ابزار دینی سابق استفاده کند. این نگرانی ها از روز اول برای ما وجود داشت و ما سعی کردیم خیلی ظریف از کنار آنها عبور کنیم. ما خیلی راحت می توانستیم فیلم را به سمتی ببریم که نقد همه روابط جامعه شود و سیاهنمایی کامل در آن صورت پذیرد اما این را نخواستیم.
باهر: با این حال یکی از مواردی که فیلم نشان میدهد این است که بعد از 35 سال ما کار را به جایی رسانده ایم که یک دختر فوق لیسانس از نماز خواندن خجالت می کشد و تا نوک برج میلاد می رود که کسی او را نبیند. ممکن است این سئوال برای هر کسی پیش آید. از طرف دیگر می شد کل این ها را با یک سئوال جواب داد که صبا چگونه به یک راه حل رسیده و صبا به نوعی به مخاطب برساند که توانسته به همه مسائلش از این طریق پاسخ دهد و قرار نیست فرافکنی شود که همه حاجات مادی و معنوی از قبیل همسر، زندگی خوب ، رفاه، کار و .... از طریق نماز برآورده می شود. همچنین بهتر است نشان داده شود که این دختر قبلا هم نماز می خوانده است و برای مدتی نماز را ترک کرده است تا حداقل مخاطب به یکباره در برابر یک تصمیم ناگهانی قرار نگیرد. اینگونه جوانان بسیارند. مدتی پیش مستندی نمایش داده شد که جوان ابتدا مرتد شده بود و بعد از تحقیقات فراوان درباره به اسلام روی آورده بود .
*البته چگونگی بیان این مساله شاید به محدودیت های سینما مربوط شود و مستند بهتر بتواند به این سئوال ها پاسخ دهد.
مقدم دوست: موضوع حدود زبان سینماست. شما به عنوان یک استاد جامعه شناسی مواد اولیه واقعیت را دارید و بعد روی آن مطالعه و نتیجه گیری می کنید. فیلم هم تقریبا به این شکل است ابتدا روی واقعیت ها مطالعه کرده و آنها را طبقه بندی می کند و بعد قرار است نتیجه گیری شود اما با زبانی دیگر. باید مشهودات و اصطلاحا factدر چینش حساب شده سینمایی و زیبایی شناسانه و در فرایند داستان تبدیل به احساس یا effectشود. این چالش ما است .بسیاری از کارهایی که در ژانر داستانی به سمت شعاری شدن می رود کارهایی است که آدمها درون مایه های فیلم را به صورت دیالوگ مطرح می کنند اما زبان سینما قواعد خود را دارد و در نهایت همه چیز باید تبدیل به تاثیر احساسی شود و در نهایت این تاثیر احساسی است که مهم است.
بسیاری از مشکلاتی که بوجود می آید حتی تعللی که در دادن مجوز وجود دارد به این دلیل است که به طور مثال ما از انعکاس تصویری از این دسته آدمهایی که از خواندن نماز خجالت می کشند نگران هستیم. ما باید این واقعیت را نمایش دهیم اما بر اساس احساس هدف آن را مهار کنیم. یعنی اینکه واقعیت ها قرار است در ذیل چه احساسی باشد. ما تجربه ای مثل "وضعیت سفید" داشتیم . به قول یکی تمام موارد سیاه نمایی در این سریال وجود داشت، اعتیاد، روابط پر از درگیری، مناقشه اما چون این صورت در ذیل احساس بهبودی بود خروجی و تاثیری که روی تماشاچی داشت، خوب بود.
باهر: خروجی فیلم "سر به مهر" قرار بود چه باشد؟
مقدم دوست: قرار بود تماشاچی از اینکه صبا در معیت نماز و خدا بودن همراه با شناخت خودش از یک بحران خروج می کند، مشعوف شود. این شعف قرار است باعث شود بعدا و در صورت تجربه وضعیت صبا توسط تماشاچی به عنوان یک سند، قدری درنگ در او ایجاد کند و فیلم و تجربه خوشایند صبا در عبور از بحران را به یاد بیاورد.
ادامه دارد...