خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: سیزدهمین جشنواره ادبی شهید حبیب غنیپور در هفتههای گذشته به مرحله پایانی داوریهای خود نزدیک شد و کمتر از دو ماه دیگر برگزیدگان نهایی خود را در مراسمی در مسجد جوادالائمه (ع) معرفی میکند. این جشنواره در سال جاری نخستین دوره برگزاری خود را بدون حضور بانیاش، مرحوم امیرحسین فردی پشت سر میگذارد. با این حال مسئولان جایزه اصرار دارند که شرایط برگزاری جشنواره از نظر استانداردهای داوری و نیز شیوه برگزاری تحت تاثیر هیچ عامل بیرونی از جمله فقدان مرحوم فردی قرار نگرفته و تنها برخی تغییرات مختصر در گروههای داوری جشنواره و نیز تعیین دبیر و مکان برگزاری جشنواره رخ داده است. نخستین دوره جشنواره شهید غنیپور بدون حضور امیرحسین فردی بهانهای بود برای گپ و گفت با برخی داوران این جایزه ادبی در مورد چند و چون فرآیند برگزاری آن.
بخش نخست این نشست روز گذشته منتشر شد. در ادامه بخش دوم و پایانی آن از نگاه مخاطبان میگذرد:
سیزدهمین دوره جشنواره ادبی شهید غنیپور در راه است اما تا به حال ندیدم با این همه دغدغهمندی که شما از آن یاد میکنید قدمی در راه نقد و بررسی آثار برگزیده جشنواره بردارید و جریان جشنواره را از یک مراسم اختتامیه سالانه تبدیل به یک جریان مانا در طول سال بکنید. چرا این اتفاق نمیافتد تا امروز نگوییم که ادبیات ماندگار نداریم. به نظرم خیلی از ایرادات به خود ما و انفعال ما نیز باز میگردد. قبول دارید؟
زاهدی مطلق: این رسالت که شما میفرمایید به عهده جشنواره نیست. شاید به مسجد و جلسات قصهنویسی بازگردد اما اینکه بخواهیم برای برگزیدگان جشنواره جلسه نقد و بررسی بگذاریم، از اساس بر عهده جشنواره نیست. این کار را باید نهادها و تشکلهای غیردولتی و دولتی انجام دهند. آن کاری که به ما مربوط است داوری و اعلام شفاف پروسه انتخابمان است. ما حتی متن رویدادها و حرفهای موجود در جلسات داوریمان را از طریق رسانهها منتشر کردیم. حالا اگر یک خبرنگار تنها بود دیگر تشخیص ماست.
متولی: حساسیت شما بهجاست اما واقع بینانه نیست. جشنواره و مثلاً دبیرخانه دائمی آن در طول سال وظیفهاش نقد کتاب نیست؛ این وظیفه نهاد دیگری است. من سالهاست که این نظر را دارم که نمیشود به جشنوارههای ادبی خوشبین بود. ما یک جشنواره قوی مستقل که نداریم و هر چه هست خُرده جشنواره است و هر کسی هم از دیدگاه خودش به ادبیات نگاه میکند و حاصلش شده اینکه ما ادبیات مردمی نداشته باشیم. همیشه معتقد بودم که جشنواره و برگزاریاش جز تقدیر مالی از نویسنده حاصل دیگری ندارد که البته همین هدف هم باعث خوشحالی است ولی درد این است که جشنواره ما تنها به درد کتابخوانها میخورد و نه کس دیگری. کتابهای ما هیچ وقت با جشنوارههای ما به درون تودههای مردم نرفته و آنها مطلع نشدند که چه کتابی توسط چه گروهی معرفی شده است. مشکل ما این است که کتاب خوب معرفی نمیشود و اگر این هدف نهادینه شده بود ما این همه جشنواره لازم نداشتیم.
بگذارید نگاهی به جشنوارههایمان داشته باشیم. جشنواره معتبر ما در ایران کتاب سال است که البته در 10 سال گذشته داوری آن جناحی و موضع دار بوده است و همه هم میدانیم که این ماجرا بوده و نمیشود منکرش شد. جشنوارهای مثل گام اول یا پروین اعتصامی هم به نظرم باید باقی باشد. بقیه به نظرم بیفایده است. اما مشکل این است که همه این جشنواره ها دولتی هستند و نگاه دولت حاکم را ترویج میکنند. وزیر ارشاد که عوض میشود، بافت آن جایزه هم تغییر میکند. حالا بیایید به جشنوارههای خصوصیمان نگاه کنیم. یکی حبیب عنیپور است و غیر از آن هم گلشیری، مهرگان و روزی روزگای. میدانم که جشنواه شهیدغنیپور را برخی دولتی میدانند اما این جشنواره هیچوقت به امید بودجه دولتی حیات نداشته است. شاید گاهی به آن بودجهای داده شده باشد اما بر پایه آن شکل نگرفته است.
منظورتان این است که شما جشنوارهای خصوصی هستید که گاهی از دولت پول گرفتهاید؟
زاهدی: پول از دولت گرفتن به معنی دولتی بودن نیست. اگر دولت برای تو تعیین کرد که به چه کسی جایزه بدهی آن وقت دولتی شدهای. ما در این مملکت چیزی و جایی به نام غیردولتی داریم؟ کدام ناشر این کشور که خود را حامی جشنوارههای خصوصی میدانند، از ارشاد وام نگرفته است؟ برخی حرفها بیتعارف شعار است پس بیایید شعار را کم کنیم. دولت وظیفه دارد که از فعالیتهای فرهنگی حمایت کند. برای این کار ردیف بودجهای دارد. اگر به کسی این کمکها نمیشود، آن فرد و گروه دچار ظلم شده است. با این حال ما در 13 دوره جشنوار شهید غنیپور هیچ وقت نشده که از طرف دولت و نهادهای دولتی خواستار اعمال نفوذ بر برگزیدهها باشیم. اصلاً مگر غیر از این است که مهمترین جوایز ادبی دنیا را دولت تامین مالی میکند؟ اگر دولتی در قبال جریانهای فرهنگی وظیفهاش را به جا آورد و از آنها حمایت کرد، باید تشویقش کنیم یا اینکه به آن نهادها برچسب بچسبانیم؟ این ترسها را به جان مردم انداختن غلط است. این حرفها، روشنفکربازیهای جهان سومی است که اگر دولت از جریانی حمایت کرد، به او انگ دولتی بودن میزنند.
متولی: شما انتخابهای جشنواره را در این 13 سال ببینید. کدامشان غیرمستقل و با خواست دولت بوده و یا حتی همراستا با جوایزی بود که دولت داده است. این انتخابها هم راستا با فرهنگ مسجد است. ادبیات ارزشی از نظر ما آن چیزی نیست که رسانههای رسمی تبلیغ میکنند. ادبیات ارزشی یعنی ادبیاتی که مبانی اسلامی و انسانی در زندگی ما را رعایت کند. من با تجربه و با قاطعیت میگویم که خیلی از کتابها که در جشنواههای دولتی یک بار برگزیده میشوند، در سایر جشنوارههای مشابه هم برگزیده میشوند اما ما در جایزه خودمان به سادگی کار ضعیف را کنار میگذاریم.
زاهدی: بگذارید طور دیگری بگویم. شما تنوع آثار و ناشران بالا آمده در جشنواره ما را ببینید. آیا شده یک بار جشنوارههای ادبی به اصطلاح مستقل یک کتاب از طیف مخالف خودشان را بالا بیاورند؟ شده از بچههای مذهبی به مرحله نهاییشان کاری برسد؟ نه. ما ولی کارهای خوب آنها را به مرحله نهایی آوردیم. ما نه به ناشر کار داریم و نه به نویسنده. تنها متن را قضاوت میکنیم.
بسیار خب از این بحث بگذریم. شما ادبیات داستانی سال 91 را در داوریهایتان به عنوان ادبیات طلیعه دهه چهارم انقلاب، چگونه دیدید؟
متولی: نمیشود گفت آنچه هست طلیعه ادبیات دهه چهارم و حتی دهه نود است. انبوه کتابهایی را هم که در ارشاد خوابیده و مجوز نگرفته، باید به آن اضافه کنیم. وقتی آنها چاپ نشدند و نخواندهایمشان نمیتوانیم دم از طلیعه دهه چهارم بزنیم. آنچه هست ادبیات از فیلتر ارشاد رد شده است. در این ادبیات هم هیچ اتفاقی نیفتاده و از نظر من رمان نزول هم کرده است. من هیچ اتفاق تازه فنی و محتوایی در رمان امروز ایران ندیدم اما خیلیها ادا درآوردهاند. تجربههای ناکام در فرمگرایی زیاد بود. انگار یادمان رفته ادای کسی را درمیآوریم که 30 سال است نوشته و تجربه نوشتن داشته است. کارهایی کردهایم که تنها گول زدن خواننده است. در حیطه آثار منتشر شده قاطع میگویم که رمان نازل شده و به کیفیت قبل دیگر نیست.
زاهدی: ادیب و یا بهتر است بگوییم هنرمند درست است که در تنگنا خودش را بهتر نشان میدهد اما او به هر حال نمونهای از جامعهاش است. متاسفانه ما هر چه جلوتر میرویم، آدمهای جامعهمان متعالیتر نمیشوند و بیشتر به سمت حقارت رفتهاند. از آدمی که خودش متعالی نشده، اثر هنری متعالی بیرون نمیآید. روح هنرمند امروز ما متعالی و پرواز کننده در اوج نیست. هنرمند دست کمش باید بتواند کژیهای دوره خودش را ببیند و بگوید. از هنرمند بُزدل و ترسو چه چیزی انتظار داریم؟ در 20، 30 سال گذشته متاسفانه جامعه بوده که هنرمند را به دنبال خودش کشانده نه اینکه هنرمند راهبر جامعه شود.
پس منظورتان این است که انگار ژن ایرانی نویسنده پرور نیست
متولی: نه. این را نمیگویم. میخواهم برایتان مثالی بزنم. من آثار عباس معروفی را نخواندهام اما نقدهای فراوانی از سوی موافقان و مخالفان آثارش خواندهام و همه متفقالقول گفتهاند که او وقتی از ایران به قول خودش به دنیای آزاد مهاجرت کرد، ادبیاتش نزول پیدا کرد. ما ممکن است روزی به سبک نویسندگی ایرانی برسیم ولی میخواهم بگویم نوشتن و خوب نوشتن همهاش هم وابسته به شرایط سیاسی و اجتماعی پیرامون ما ربط ندارد.
منظورتان را متوجهم اما خب شاید اگر فضای فعلی کشور ما هم امکان این را فراهم میکرد تا نویسندگانمان تجربه زیستی بهتری را تجربه کنند شاید اینقدر که شما میگویید وضعیت فعلیمان نازل نمیشد.
متولی: همه اش این نیست. جوهر نوشتن شناخت ادبیات است و سینه پر برای حرف زدن است. ما نویسنده متفکر و صاحب ایده نداریم. نویسندهای که بخواهد برای تغییر جهان پیرامونش ایده بدهد. آنچه داریم تعدادی شاعر است که چون نمیتوانند شعر بگویند رو به نثر آوردهاند. ما ماجرا میسازیم اما حرفی برای زدن نداریم.
......................................
گفتگو از حمید نورشمسی