بجنورد - خبرگزاري مهر: در حاشيه شهر بجنورد خانواده‌اي شش نفره در اتاقكي كاهگلي و نيمه خرابه زندگي مي‌كنند، خانواده‌اي كه تاكنون دست به دامن دستگاه‌ها و نهادهاي مختلفي شده‌ اما هنوز نتوانسته‌اند براي خود سرپناهي مناسب بيابند و تنها با یارانه ماهیانه 250 هزارتومان روزگار می‌گذرانند.

به گزارش خبرنگار مهر، كمي آن سوتر از خانه گرم و دلنشينی كه همراه خانواده خود در آن زندگي مي‌كنيم، در همین حواشی شهر بجنورد، اتاقکي كاه گلي با ديوارها و سقفی شکسته و لرزان وجود دارد كه تمام سهم خانواده شش نفره و تهی‌دست بجنوردی از فضای 15 متری آن، چند متری برای نشستن و استراحت است.

یک گوشه این اتاقک برای پخت و پز و در گوشه‌ای دیگر فضای نامناسبی برای استحمام و در قسمتی چند دست رختخواب دیده می‌شود؛ اتاقكي كه نه ياراي دوام در برابر برف و باران دارد و نه از گاز و گرماي مطبوع در آن خبري است.

پدر، کارگر، مادر، خانه‌دار، سه پسر و تنها دختر خانواده دانش آموز راهنمایی و دبیرستان‌اند؛ این که چگونه در این فضا درس می‌خوانند و چگونه شب را به صبح می‌رسانند، خدا می‌‌داند و بس.

اين اتاقك هم چند سال پيش با تلاش يكي از اعضاي شوراي اسلامي شهر بجنورد به اين خانواده داده شد، البته پس از آن كه زندگي اين خانواده در چادر، آن هم درست در كنار ساختمان‌هاي نوساز بجنورد در يكي از رسانه‌هاي استان منتشر شد و خيران به کمک آنها شتافتند.

آري این خانواده سال‌ها ناگزیر از زندگي در چادري مستعمل در چهار فصل سال آن هم درست در کنار ساختمان‌هايي زيبا و بلند و خانواده‌هايي که اگر نگوييم مرفه، حداقل افرادي هستند که دستشان به دهانشان مي‌رسد بود.

اما چادرنشيني با پيدا شدن اين اتاق در حاشيه شمالي شهر بجنورد خاتمه يافت، پدر و مادر به همراه سه پسر و تک دختر خود به اين اتاقک گلي 15 متري پناه بردند به اين اميد که بتوانند آن را بسازند و سرپناهي امن براي خويش کنند.

اما اين بار هم گويا زندگي نمي‌خواست روي خوش خود را به آنها نشان دهد چرا که اتاقک مزبور به واسطه قرار گرفتن در زير کابل‌هاي فشار قوي برق، امکان گازکشي و برق کشي نداشت با اين توجيه گازکشي و برق کشي به اتاقک اين خانواده منع قانوني دارد و مشکلاتي را در پي خواهد داشت.

بعدها با تلاش رسانه‌هاي استان يک رشته سيم معمولي در حدي که اتاقک محقر اين خانواده را روشن کند، به آنجا کشيده شد اما مشکل گاز همچنان لاينحل باقي ماند.

اکنون حدود سه سال است که اين خانواده شش نفره در اتاق مورد نظر زندگي مي‌کنند، البته اگر بشود اسم آن را زندگي گذاشت؛ چرا که تصور کنيد در اتاقي کاه گلي با ديوارهاي ترک خورده و سقفي چوبي که با کوچکترين بارندگي از همه جاي آن آب چکه مي‌کند، در حالي که نه از گاز شهري خبري هست و نه از آب لوله کشي، يک خانواده شش نفره چگونه بايد روز را به شب و شب را به صبح برسانند؟

گوشه‌اي از اين اتاق به حمام خانواده تبديل شده است، گوشه‌اي آشپزخانه و قسمتي هم به رختخواب‌هاي مندرسي اختصاص داده شده که چکه‌هاي آب برف و باران از سقف، آنها را به طرز عجيبي مستعمل نشان مي‌دهد.

چوب قسمتي از سقف شکسته و چنين مي نمايد که هر لحظه امکان فروريختن دارد، بيرون اتاق نيز وضع نامناسبي دارد، وسايل مستعمل و غيرقابل استفاده‌اي که مشخص است نهايت لطف افرادي نشسته در جاي گرم و نرم بوده اند؛ در گوشه و کنار ريخته شده و باراني که دو شب پيش باريده آنها را حسابي در گل و خاک فرود برده است.

گردش چرخ زندگی با یارانه؟

مادر خانواده در گفتگو با خبرنگار مهر، مي‌گويد همسرش بيکار است و از طرف ديگر به واسطه بيماري توان کار کردن ندارد. خودش هم هر وقت کاري پيش بيايد کمر همت مي‌بندد و مي‌رود اما هر روز که نظافت منازل مردم نيست و براي زني پاشکسته مگر چقدر کار براي انجام دادن و پول درآوردن وجود دارد.

وی مي‌گويد: زندگي در زير کابل‌هاي فشار قوي برق سبب سردردهاي عجيبي براي اعضاي خانواده شده و وقتي هم که به همت خيري به پزشک مراجعه کرده‌اند، اثرات زندگي در اين محل علت سردردهاي آنها اعلام شده است.

اين مادر اظهار مي‌کند: زندگي ما از يارانه دريافتي مي‌چرخد اما يارانه 250 هزار توماني براي خانواده‌اي شش نفره آن هم در اين روزگار سخت، حتي پول نان خالي نيز نمي‌شود.

او مي‌افزايد: براي کمک گرفتن به دستگاه‌هاي مختلفي رفته از بخشداري بجنورد گرفته تا کميته امداد خراسان شمالي و بنياد مسکن، حداقل براي اين که سرپناهي گير او و فرزندانش بيايد.

مي‌گويد: بزرگترين مشکل ما نداشتن خانه است و گرنه خودم با کار کردن در منزل مردم خرج بچه هايم را در مي آورم که حداقل از گرسنگي نميرند.

اين مادر اظهار مي‌کند: در اين نزديکي خانه‌اي پيدا کرده‌ایم و صاحب آن از سر دلسوزي رضايت داده که با چهار ميليون تومان رهن و ماهانه پنجاه هزار تومان اجاره،  در آنجا ساکن شویم.

او مي‌گويد: نمي‌توانیم چهار ميليون تومان هزينه رهن خانه مذکور را فراهم کنیم. براي تهيه اين مبلغ به بخشداري بجنورد و کميته امداد استان هم رفته‌ایم و در نهايت آنها پذيرفته‌اند که سه ميليون تومان براي رهن اين منزل به صاحبخانه بدهند اما گفته‌اند بايد يک ميليون تومان ديگر را خودمان فراهم کنیم.

اين مادر مي گويد: چاره اي نداریم روي‌مان نمي‌شود به صورت‌ معصوم بچه‌هاي‌مان نگاه کنیم.

 

پسر خانواده که تازه وارد دبيرستان شده از مدرسه بر مي‌گردد دوربين و ما را مي‌بيند که داريم با پدر و مادرش صحبت مي‌کنيم، مادرش از او مي‌خواهد که پيش ما بيايد و حرف بزند اما نوجوان شرم‌زده راهش را کج مي‌کند و طوري راه مي‌رود که دوربين فيلم او را نگيرد، او جرمي نکرده که شرمنده باشد تنها فقر او را در اين شرايط قرار داده، شرايط بغرنجي که غرور جواني نورسته را خرد مي کند و باعث مي شود نتواند در بين ديگراني که او را مي شناسند سر بلند کند.

بدتر از او خواهرش، دختر خانواده است، فقر و نداري عجيب بر رفتار و برخورد آنها تاثير گذاشته است، آنچنان اعتماد به نفس خود را از دست داده اند که حاضر نيستند حتي براي توضيح شرايط نامناسب خود نيز قدمي بردارند.

پدر خانواده هم در گفتگو با خبرنگار مهر از درد و بيماري خود مي‌گويد که امانش را بريده و اجازه نمي‌دهد حتي به صورت کارگر روزمزد در جايي مشغول شود، او مي‌گويد: آب باريکه يارانه‌ها شده تنها منبع درآمد ما. افراد و مسئولان زيادي وعده‌هاي مختلفي براي سر و سامان دادن به زندگي ما داده اند اما پاي عمل که رسيده همه پا پس کشيده اند.

او مي افزايد: هر جا که ناله کرده‌ایم کمتر کسي گوش شنوايي براي دردهاي ما داشته. براي فراهم کردن هزينه رهن خانه‌اي مناسب به هر دري زده‌ایم. از دست به دامن شدن افراد مختلف و شنيدن وعده هاي سر خرمني که هيچ کدام هم عملي نشده است خسته شده‌ایم.

مادر خانواده هم مي‌گويد: اگر کاری پیدا شود، برای تامین معاش فرزندانم به صورت روز مزد کار می‌کنم؛ اما چه می‌شود خرید با این دستمزد اندک؛ و چه می‌توان کرد با این یارانه‌های ناچیز؟!

حالا این پدر و مادر از خيران و مسئولان استمداد مي‌کنند که حداقل خانه‌اي مناسب براي فرزندان آنها فراهم کنند، مي‌گويند چشم اميدشان اول به خدا و سپس به مردم و مسئولان است، مي‌گويند اگر چهار ميليون تومان رهن خانه تامين شود باري بزرگ از روي دوش آنها برداشته شده و اندکي شادماني به ميان اين خانواده مستمند مي‌آيد، شادماني از اين که ديگر مجبور نمي‌شوند به خاطر چکه سقف اتاق تا صبح چمباتمه زده و لحظه اي پلک بر هم نگذارند.