به گزارش خبرنگار مهر، مراسم پایانی سومین دوره جایزه دکتر فتحالله مجتبایی، سهشنبه شب 24 دی با حضور دکتر مجتبایی، ضیاء موحد، محمدجعفر یاحقی، حسین معصومی همدانی و محققان و پژوهشگران حوزه ادبیات و فرهنگ کشور در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
علیاصغر محمدخانی معاون فرهنگی و بینالملل موسسه شهر کتاب در ابتدای این برنامه گفت: بررسی پایاننامههای دکتری در قالب جایزه دکتر مجتبایی باعث شد چند نکته برایم جلب توجه کند؛ نکته اول اینکه بسیاری از دانشجویان ما برای انتخاب عنوان پایاننامهشان سرگردان هستند و پیش میآید که در طول یک سال در یک دانشگاه، از یک موضوع واحد، دو بار دفاع میشود. بنابراین یکی از مسائل مهم در نوشتن پایاننامهها، کار کردن روی موضوعات تکراری است.
وی افزود: نکته دوم تمرکز پایاننامهها روی یک موضوع است. مثلا در یک دوره، مولوی و بحثهای مولاناشناسی مطرح میشود و میبینیم که همه پایاننامهها به سمت موضوع عقل و عشق در مثنوی متمایل میشوند. نکته دیگر روش تحقیق است که بسیاری از پایاننامهها حتی فصل مربوط به روش تحقیق ندارند. نکته چهارم، مساله بینرشتهای در پایاننامههاست و مشکلی که به تبع آن میآید، مشارکت استادان غیر همگروه در یک پایاننامه است.
معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب ادامه داد: مسئله پنجم نبود بانک جامع اطلاعاتی کامل برای دانشجویان و محققان است که باید وزارت علوم و نهادهای مربوط، در این باره اقدامی کنند. قرار دادن پایاننامهها در یک سایت اینترنتی برای دسترسی پژوهشگران و قضاوت درباره آنها، یکی از کارهایی است که میشود در این زمینه انجام داد. نکته ششم، نبود حمایت مراکز مرتبط با موضوعات پایاننامههاست. در رشتههای فنی و مهندسی، شرکتهای مختلف به دانشگاهها میگویند اگر دانشجویی داشتید که قصد ارائه پایاننامه دارد، معرفی کنید تا از او حمایت کنیم. اما در حوزه علوم انسانی در زمینه حمایت از پژوهشگران و پایاننامه نویسان، ضعف داریم و دانشجوها از حمایت دانشگاهشان برخوردار نیستند.
محمدخانی گفت: نکته هفتم و آخر، نبود نکته جدید در پایاننامههاست. یعنی به جای اینکه حرف تازه در پایاننامهنویسی مهم باشد، تعداد صفحات پایاننامه است که در اولویت است. چند روز پیش یکی از اساتید به من گفت: پایاننامهای به دستم رسید که به آن، نمره 3 دادم. از آن پایاننامه بسیار شگفتزده بودم چون برایم جالب بود که فردی 700 صفحه بنویسد ولی هیچ حرفی نزند.
در ادامه محمدجعفر یاحقی نیز گفت: آقای محمدخانی از بیرون به وضعیت دانشگاههای ما نگاه کردند و من میخواهم به عنوان کسی که 40 سال است با مسائل مقطع دکتری در ارتباط است، از درون به دانشگاهها نگاه کنم. دانشگاه فردوسی مشهد، دومین دانشگاه کشور است که مقطع دکتری در آن تاسیس شد و من زمان تاسیس این مقطع در دانشگاه فردوسی، دبیر گروه ادبیات فارسی بودم و همچنین ناظر مجوز دادن به دانشگاههای کشور برای تاسیس مقطع دکتری.
وی افزود: در گذشتهها وقتی از عبارت «دکتری» استفاده میکردند، شان بخصوصی داشت و وقتی میگفتند کسی رساله دکتری نوشته است، معنا و مفهوم مهمی داشت. رساله، اصطلاحی است که از حوزه علوم دینی گرفته شده است و مجتهد است که حق دارد رساله نوشته و تنظیم کند، نه هر طلبه و هر منبریی که وارد حوزه شده است. عملا در دانشگاهها هم باید چنین اتفاقی بیفتد یعنی یک دانشجوی ادبیات فارسی باید 18 الی 19 سال در دانشگاه تحصیل و تحقیق کند و به نکات تازه برسد تا بتواند آن را در قالب یک رساله مطرح کند. اگر اینگونه باشد، آنوقت رساله نوشتن یعنی یک جریان تازه.
این استاد دانشگاه ادامه داد: وقتی «صور خیال در شعر فارسی» آقای شفیعی کدکنی چاپ شد، موج «صور خیالسازی» در کشور آغاز شد و همه به این موضوع پرداختند که چنین کاری البته غلط بود و موجسازیای که هیچ حرف تازهای نداشته باشد، کار اشتباهی است، چنانچه همه آن پایاننامههایی که در قالب این موجسازی منتشر شدند، به هیچ جا نرسیدند. پژوهش یک نوع آفرینش است. همانطور که اگر شاعر دغدغه نداشته باشد، نمیتواند شعر بگوید، پژوهشگر هم اگر انگیزه و دغدغه نداشته باشد، کارش فایده ندارد. متاسفانه این درد و دغدغه در وجود دانشجوی ما نیست. رساله دکتری یعنی تولید علم و من با سخن آقای محمدخانی درباره سفارش گرفتن و حمایت مالی از بیرون دانشگاه موافق نیستم.
یاحقی گفت: در حوزه ادبیات و علوم انسانی، مطلقا با اسپانسر گرفتن در نوشتن رساله دکتری مخالف هستم. مگر غزالی یا ابوریحان بیرونی اسپانسر و حامی مالی داشتند؟! آنها برای عشق و دلشان کار میکردند و ما باید این حس را برای دانشجویانمان زنده کنیم. اما متاسفانه ما را تبدیل به عمله و کارگر پژوهشی کردهاند و نیازهای مادی بر جریانهای فکری سایه افکنده است. مشکل این است که تکنوکراتها و افرادی که مدرک تحصیلیشان را از آمریکا گرفتهاند، برای ما ادبیاتیها تصمیم میگیرند. تصحیح متون، کاری بسیار مهم و بنیادی است و نباید اسپانسر داشته باشد. دانشگاه هم دندش نرم و چشمش کور، باید هزینههای چنین کارهایی را فراهم کند.