حجت الاسلام "مهدی رستم نژاد" عضو جامعة المصطفی العالمیه به اهمیت مسئله معاد در زندگی اشاره کرد و به خبرنگار مهر گفت: عمده ترین آیات قرآن ناظر به موضوع معاد است، نزدیک به 2 هزار آیه قرآن مستقیم و یا غیرمستقیم به معاد اشاره دارد و این حجم بالا گویای اهمیت موضوع است و از آنجا که قرآن خود کتاب انسان ساز و هدایتگر است، این تأکیدات زیاد نشان از تأثیر معادشناسی در تربیت انسان دارد.
وی با بیان اینکه در قرآن، خداوند قوانین الهی مربوط به زندگی مادی و عادی ما را با مسئله معاد پیوند زده است، گفت: مثلا قرآن اگر به مسئله زناشویی اشاره دارد آن را به مسئله بهشت و جهنم پیوند می زند. در آیه 223 سوره بقره خداوند می فرماید« نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ » اینجا در ابتدا درباره آیین همسرداری صحبت می کند و بعد بلافاصله می فرماید که بدانید شما یک روزی به ملاقات خدا خواهید رفت و درباره همین مطالب مورد سؤال واقع می شوید. یعنی رابطه زناشویی داخل خانه را یکباره بدون اینکه آیه تمام شود با مسئله قیامت پیوند می زند.
این قرآن پژوه تصریح کرد: اساسا پشتوانه اجرایی دین خودکنترلی است نه برون کنترلی؛ هم در اعتقادات و هم در اخلاقیات و رفتار و فضائل و ملکات انسانی و... همه جا باید ضمانت درونی باشد و ضمانت بیرونی جواب نمی دهد. لذا اخلاق اسلام یک اخلاق درون کنترلی است و از بیرون با دوربین و حالت نظامی و امنیتی اصلا نتیجه بخش نیست. باید از درون باشد لذا عقایدش می شود «لااکراه فی الدین» و در اخلاقیات می گوید باید خودت از درون بخواهی. این مسئله بدین معنی است که باید بر یک عنصر درونی تکیه کند.
حجت الاسلام رستم نژاد افزود: این در هم تنیدگی تشریع و اخلاق با مسئله بهشت و جهنم همه برای آن ضمانت درونی بشر است و ضمانت درونی هم بر اساس مسائل فطری آدمی است چراکه انسان فطرتا جذب منفعت و دفع ضرر می کند و خداوند هم از همین مسئله ای که در درون و نهاد انسانها است، استفاده می کند یعنی تربیت را بر اساس همین قرار داده است، لذا از دو عنصر تشویق و ترهیب در تربیت انسان بهره می برد. ترهیب یعنی بیم دادن و به نوعی تشویق و ترهیب به عاقبت اندیشی انسان برمی گردد یعنی انسان باید عاقبت کار خود را بفهمد و بداند. لذا بهشت مظهر بشارت و جهنم مظهر بیم و انذار است و همه انبیاء بشیر و نذیر بودند.
وی افزود: قرآن به عنوان یک کتاب تربیت بر چیزهای درونی و فطری تکیه می کند و لذا انسان شوق پذیر و نذیرپذیر است و امیرالمؤمنین(ع)، در خطبه متقین(همّام) می فرماید: وَ لَوْلاَالاَْجَلُ الَّذى كَتَبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فى اَجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْن، شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ. اگرخداوند براى اقامتشان در دنيا زمان معينى را مقرر نكرده بود از شوق به ثواب و بيم از عذاب به انـدازه چشـم به هم زدنى روحشـان در بدنشان قـرار نمى گرفت.
عضو جامعة المصطفی العالمیه با اشاره به برخی از آیات قرآن که ابعاد مختلف زندگی عادی و روابط اجتماعی انسان را با معاد و بهشت و جهنم پیوند می زند، گفت: امیرالمؤمنین(ع) در زمانی که حکومت را بدست گرفتند در بازار راه می رفتند و پشت سر هم به فردای قیامت و بهشت و جهنم تذکر می دادند. تذکر به قیامت می تواند آدمی را در جایی که محل سود و زیان و تجارت و ... است از خیلی مسائل دور نگه دارد یعنی درست است که بازار محل کسب و کار و محل آدمهای امین و شریف هم هست اما به هر حال بازار حالت دنیایی هم دارد و اگر انسان غافل شود فقط جنبه دنیایی اش بر آدمی مسلط می گردد. آیات و روایات اسلامی این معنا را اشاره دارد که اگر می خواهید سبک صحیح زندگی اسلامی داشته باشید باید بهشت و جهنم نصب العین باشد به گونه ای که در همه وجودت بهشت و جهنم را ببینی.
وی افزود: امروزه ثابت شده که در علوم تربیتی برای اینکه مطلبی جا بیفتد آن را حسی و عینی بیان کنیم تا آن ضمانت اجرایی درونی در انسان مستقر شود. برای همین قرآن وقتی می خواهد سختی فردای قیامت را بگوید، کلی گویی نمی کند بلکه با جزئیات آن را بیان می فرماید، مثلا در سوره حاقه حتی حالت دو گروه از انسانها را بیان می فرماید که در قیامت انسانها دو گروه هستند، یکی آنهایی که کتاب را به دست راستشان می دهند و آنها با شوق می گویند بیایید کتاب مرا بخوانید و... اما گروهی که کتاب را به دست چپ شان می دهند می گویند ای کاش این کتاب دست من داده نمی شد، ای کاش من اصلا حسابم را نمی دانستم، ای کاش مرگی بود، مال من کاری برای من نکرد و آن سلطنتی که داشتم تمام شد و... در ادامه قرآن می گوید او را بگیرید و در زنجیرش کنید و سپس در جهنم بیندازید و در یک زنجیری که 70 زرع است- که این خیلی جزئی است- و در ادامه می فرماید این همان کسی بود که ایمان نیاورد و ...
رستم نژاد تأکید کرد: قرآن در بیان نتایج آخرتی کوچکترین رفتار آدمی تصویری جزئی از آن را در قرآن روایت می کند. حتی در همین سوره حاقه خداوند کلمات را به گونه ای بیان می فرماید که آن حالت سخت را در قیامت نشان دهد به مانند فردی که از نفس افتاده باشد، پایان آیات را مثلا حسابیه، قاضیه، مالیه و... بیان می فرماید در حالیکه اصلش حسابی، قاضی، است اما برای نشان دادن آن شدت سختی قیامت است که به مانند هن هن فرد از نفس افتاده این الفاظ را به این گونه بیان می فرماید.
وی در ادامه یادآور شد: یک وقتی ما یک مطلبی را می دانیم مثل اینکه خدا فرمود معاد و بهشت و جهنمی هست خب همان کلیات را به ما بگویند، دانش حاصل می شود و باور علمی و دانشی هم اتفاق می افتد اما این دانش نمی تواند ما را راه بیندازد یعنی آن ضمانت اجرایی و آن خودکنترلی اخلاقی اتفاق نمی افتد و برای اینکه این مسئله جا بیفتد باید قرآن جزئی تر بدان بپردازد و آنقدر بگوید تا آن باور دانشی به باور وجدانی تبدیل شود و اینجاست که تأثیر تربیتی خود را می گذارد.
این قرآن پژوه در پایان درباره علت غفلت ما از تصویر بهشت و جهنم در کنار رفتارهای مختلف زندگی گفت: نه تنها امروزه ما از این مباحث دور و غافل شدیم بلکه همیشه آدمی غافل است و خود قرآن به این غفلتها اشاره دارد و اتفاقا شیطان و نفس انسانی که بیکار نیست و همیشه بشر در این گرفتاری هست و باید توجه کنیم که مراسم و مکانها و زمانهای مذهبی برای این است که ما را از این غفلتها رها کند و این نمازخواندن یکی از این راههای رهایی از غفلتها است ولی متأسفانه گاهی ما نماز هم می خوانیم غافلانه نماز می خوانیم.