خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: آیتالله حائری شیرازی، مردی نامآشنا در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است که پیش از انقلاب هم در مبارزات سیاسی حضوری جدی داشته و پس از انقلاب هم سالها در مقام امام جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان فارس فعالیت کرده است.
این شخصیت علمی و حوزوی که سابقه طولانی در مباحث فرهنگی و هنری چون تفسیر دیوان حافظ و ... دارد به تازگی با حضور در حسینیه هنر مباحثی جدید و قابل تامل درباره پیوند دین و هنر بیان میکند. ورود تازه ایشان به مباحث هنری دلیلی شد که خبرگزاری مهر در جلسهای میزبان این چهره دینی باشد.
آیتالله حائری شیرازی درست در موعد زمانی که اعلام شده بود در خبرگزاری حضور یافت و پس از یک سلام و احوالپرسی کوتاه ابتدا درخواست یک لیوان آب داشت تا تجدید وضو کند که لیوان اول را به دلیل زیاد بودن آب آن رد کرد و گفت که با نیمی از این آب هم میتوان وضو گرفت. گرچه پس از وضوی ایشان مشخص شد همان میزان آب هم زیاد بوده است.
وی وضو گرفتن با این میزان آب را نشانهای برای زیبا نشان دادن اسلام در جهان خواند و چنین طهارتی را هنرمندانه خواند. آیت الله عبای خود را طوری روی پای خود قرار داد که قطره ای از آب وضویش روی زمین ریخته نشود و بعد توضیح داد که به این موضوع که وضوی او زحمتی برای کسی ایجاد نکند توجه داشته است. رفتار آیتالله حائری نمونه عملی پرهیز از اسراف و ساده کردن امور زندگی بود که در ادامه بحث نیز بدان تاکید شد.
پس از پایان وضو، آیتالله حائری شیرازی از کلیت بحثی که قرارست درباره آن گفت و شنود انجام گیرد، میپرسد که وقتی محور بحث را مسایل فرهنگی عنوان میکنیم تاکید میکند که در زمینه فرهنگی حرف بسیار است و با مقدمهای صحبت را شروع میکند.
از دیگر نکات قابل توجه در برخورد آیتالله حائری شیرازی با گفتگو این است که از ما میخواهد سوالات خود را مکتوب و با خط خوش نوشته و از رو بخوانیم. دلیل این امر را اینگونه تشریح میکند که برخی افراد سوالی مطرح میکنند ولی بعدا چیز دیگری را به عنوان سوالشان در نظر میگیرند. همچنین با اشاره میگوید که غلطهای املاییتان را هم خودتان بگیرید.
رفتار صمیمی و گرم آیتالله شیرازی فضای نشست را هم صمیمی میکند و همین امر باعث میشود فهم مطالب سادهتر شود.
آنچه در پی می آید صحبتهای وی در حضور چند ساعته در خبرگزاری مهر است:
* جناب آیتالله حائری، شما قبل از شروع مصاحبه با یک لیوان آب وضو گرفتید. دلیلش چیست؟
- زمانی که برای وضو استفاده می شود به یک دقیقه نمی رسد. این صرفه جویی در زمان مهمتر از صرفه جویی در آب است و من برای صرفهجویی در آب و وقت این گونه وضو گرفتم. این یک وضو هنرمندانه است.
عالمان دین درصددند اهل عالَم را از ظلمات خارج کنند و مردم زمانی از ظلمات خارج میشوند که اسلام در نزد آنها پسندیده باشد. وقتی ما اسلام را در نظر آنها با اعمالمان ناپسند کنیم دیگر آنها حتی نیازی به تحقیق در این که اسلام قابل مطالعه است یا نیست، نمی بینند. وقتی ما اسلام را ناپسند جلوه می دهیم این اقدامات آنچنان شرایطی پیش می آورند که دیگر کسی نیازی به تحقیق نمیبیند. این همان کاری است که وهابیت، طالبان و اخیرا سلفیان میکنند.
چند وقت پیش در کلیسا بمب گذاشتند و مردمی را که آمده بودند با خدای خودشان خلوت کنند، کشتند. کجای اسلام میگوید کلیسا را منهدم و یا منفجر کن؟ چیزی که در این افراد میتوان دید تکبر و خودپسندی است. این خودخواهی و خودپسندی عالم را گرفته است و باعث شده که گروههای تندرو به دنبال به کارگیری تازهمسلمانان در زمینه ترور شوند و سپس آنها را در سوریه به کار گیرند بعدا با آنچه که از این جریان حاصل می شود چه می توان کرد؟
اگر این که هر کسی از دیگری عصبانی شد بمب به خودش ببندد و به وسط مردم برود که درست نیست. اینکه شخص بمب گذار فکر کند که خودش یک نفر است که کشته می شود اما از دشمنان به طور مثال 700 یا 800 نفر را می کشد و بعد نتیجه می گیرد که از نظر اقتصادی هم به صرفه بوده است، دیدگاه به شدت اشتباهی است. این دیدگاه باعث میشود از آنسو در اروپا هم در جواب این اعمال، اعتراضها و راهپماییها بکنند در آینده ادارات شما را منفجر کنند.
باید اسلامی را که پسندیده است به دنیا نشان دهیم.
* چند وقتی است که شما در حوزه فرهنگ و هنر ورودی جدیتر داشتهاید. اگر اجازه بدهید با توجه به همین امر با مسایل فرهنگی بحث را شروع کنیم.
- من بحث را با نکتهای مهم آغاز میکنم. در سوره بقره آمده است: وَ إِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ". در دوران فرعونیان و در مصر دختران بنیاسرائیل را نگه میداشتند و پسرانشان را می کشتند، نسل کشی یعنی همین. فرزندانی که حامل نطفه یک نژاد انسانی هستند از بین می بردند و فرزندانی که حامل نطفه یک نژاد نیستند ولی قابلیت این را دارند که یک نژاد دیگری را حفظ و تکثیر کنند، نگه میداشتند. یعنی آنها دخترها را نگه میداشتند تا با پسران مصری ازدواج کرده و پسر مصری به دنیا آورند.
در آن زمان حساسیتها به این شکل روی نسل وجود داشت ولی نگاه امروزِ آنها حساسیت روی فرهنگ است و نمونه جدیدی از نسلکشی را در حوزه فرهنگ اجرایی میکنند؛ اما ذبح ابنا و حفظ بنات در این زمان و به صورت فرهنگی چیست؟ در این زمان به این معنا که هر کسی در فرهنگ آنها دچار استحاله شود از دید آنها همان نساء فرهنگی است و آن را حفظ میکنند و هر کسی دچار این استحاله نشود مثل همان ابناء آنها را ذبح می کند و از بین میبرند.
از دید آنها زنی که غیر قابل استحاله است به نوعی همان ابناء محسوب میشود و چون مانع نقشه فرهنگی آنهاست بنابراین او را از بین می برند.
چرا صدام بنت الهدی صدر را کشت؟ اگر فرعون بود نمی کشت چون فرعون نسل این آدم را در نظر می گرفت اما صدام روی فکر این زن حساب باز میکرد. از این جهت هر کسی در فکر بعثی حل می شد برای صدام قابل قبول بود و هزینه تحصیلش را هم می داد. پس در دیدگاه آنها و در جنگ فرهنگی باز هم «ابناء» و «نساء» تعریف جدید خود را پیدا میکند.
هم اکنون آمریکا و اسرائیل هزینه تحصیل هر استحاله پذیری را از هر مذهبی تا مقطع دکتری هم که باشد می پردازند. به شرط اینکه در فرهنگ آنها مستحیل شود. آنها این المپیادهای فرهنگی را میگذارند تا بهترین ها را برای خود انتخاب کنند و افراد ضعیفتر را برای ما بگذارند.
گزینش از برگزیدگان المپیادها برای همین است که خوبهای جامعه را دعوت کرده و قبل از اینکه اینها استخوان دار شوند، در خودشان استحاله کنند و بعد درجه چندم ها را برای خود ما بگذارند. هرکسی هم که استحاله فرهنگی نشود، چه زن و چه مرد ذبح میشود.
* و این هم نمودی نوین از ذبح در جنگ فرهنگی مدرن است. نسلکشی در آن دوران به ذبح فرهنگی این روزگار رسیده است.
- همان طور که ابناء و نساء تفسیر خودش را در جنگ فرهنگی دارد ذبح هم تفسیر خودش را دارد. ذبح فقط سر بریدن نیست، حذف کردن، بالاترین نوع از ذبح است. ترور شخصیت بالاترین نوع ذبح است. آنها هر کسی را که در فرهنگ خودشان استحاله نشود، ترور شخصیت میکنند. آنها نه تنها نسبت به فرهنگ این وضعیت را دارند بلکه قوانین و مقرراتی هم که در خودشان حل نشود، دچار ترور شخصیت میکنند. یعنی آن را به ننگ تبدیل می کنند.
به این شکل یک فخر را به یک ننگ تبدیل میکنند. به عنوان نمونه حجاب، حجاب یک حافظ و نگهبان است که آن را ترور شخصیت و آن را به یک عامل توقف و ارتجاع تبدیل کردند.
آنها در مقابل «يَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ» یعنی هرچه در فرهنگ خودشان مستحیل میشد، زنده نگه می داشتند، هزینه اش را می پرداختند و نام نیک روی او می گذاشتند. اگر یک زنی به این شکل تبدیل به عروسک شد او را آزادزن و به همین ترتیب آزادمرد خطاب می کنند. شما از آزادی یک لفظی می شنوید که آنها از این لفظ معنایی غیر از آنچه که در ذهن شما می آید، در نظر دارند.
آنها به دنبال آن آزادی خاص هستند، می دانید کدام آزادی منظور است، منظور آزادی NGO هاست. ممکن است بپرسید آزادی NGO ها چه اشکالی دارد؟ «کی کلاب» هم نوعی از این NGO است. خانم فریده دیبا در کتاب «دخترم فرح» از خانم پری (پروین) اباصلت سخن میگوید و مینویسد: این خانم کارهای مهیجی میکرد. بهترین هتل های تهران را اجاره می کرد و برای هر اتاقی کارتی صادر میکرد. وی به وزارت کشور رفته بود و برای کار خود رسمیتی قایل شده بود. وزارت کشور هم متقابلا موظف بود امنیت آنها را حفظ کند. زوج های جوان که عضو NGO وی با نام «کی کلاب» بودند این به آن هتل رفته و هر زنی با مردش به یک اتاق میرفت و بعد مرد اتاق را ترک کرده و در اتاق قفل میشد. کلیدها جمع شده و در یک فضای تاریک بر سر مردان ریخته می شد و هر مردی با کلیدی که به دست آورده بود به اتاق یک زن میرفت و شب را با او میگذراند. آنها به آزادی مبادله همسران قایل هستند.
و بعد وقتی که شما سقراط را زیادی تعریف و تمجید کنید اعلام می کنند که اگر قبول دارید که سقراط اولین موحد است او هم همسرش زانتیپه را به یک خطیب قرض داد. این هم نوعی آزادی است و بعد به کسیکه این کار را نمی کند لقب تنگ نظر و کوته فکر می دهند، آنها وقتی می گویند آزادی به دنبال این هستند.
ممکن است بعضی بگویند در هر ملت و مملکتی عده ای هستند که اینچنین هوسباز باشند چرا باید روی آنها حساس شد؟ اما بحث این است که در رژیم سابق وقتی این NGO راه می افتد فرماندهان ساواک، فرماندهان نیروهای مسلح، روسای سه قوه، وزرا، وکلا، و حتی آخرش یک روز تا فراش مدرسه را هم که می خواستند استخدام کنند شرطش عضویت در این انجمن است؛ این کاری بود که برای بی حجابی کردند یعنی کسی که می خواهد تحصیل کند نباید حجاب داشته باشد.
این فرد که به «کی کلاب» می رود در فرهنگ آنها استحاله شده است و اصلا فرهنگ «کی کلاب» هدفش براندازی زندگی خانوادگی است چون کسی که با همسرش در این برنامه ها شرکت کند وقتی نداند بچه ای که از آن زن متولد شده است، از آن کیست خانوادهاش از هم میپاشد. در چنین شرایطی همسر گرفتن برای آنها که این نوع ارتباطات را دارند به عنوان یک خطر تلقی می شود و به جای همسر، دوست دختر و دوست پسر رایج میشود و نتیجه اش این می شود که کانون خانواده را متلاشی می کند. اینها مبارزات فرهنگیاس است که آنها میکنند.
* برای دوری جستن از این کژیهای فرهنگی چه باید کرد؟
_ اینجا (خبرگزاری مهر) وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است. به عقیده من مهمترین رسالت این سازمان تنها نشر ایمان نیست بلکه تبیین شرک است. تاکنون چند کتاب درخصوص تبیین شرک توسط سازمان تبلیغات چاپ شده است؟ این همه کتاب در بیان ایمان حساسیت برانگیز نیست. به احادیث امام صادق (ع) نگاه کنید.
اینگونه نیست که امام صادق (ع) از سایر امامان معصوم از نظر علمی برتری داشته باشند اما اینگونه بوده که اصحابش از سایر اصحاب امامان عاقلترند. اصحاب امام صادق (ع) را سایر امامان ندارند. «هشام بن حکم»، «جابربن حیان»، « سحاق بن عمارصیرفی کوفی»، « ابان بن تغلب» و چندین چند دانشمند و عالم دیگر را سایر امامان ندارند. شاگردهای ایشان ویژه هستند. امام صادق (ع) میفرمایند که بنی امیه رخصت دادند به مردم درباره قرآن درباره نماز و روزه جهاد و تمام مسائل دینی تحقیقات و پژوهش بشود، آموزش و تدریس بشود و حوزههای علمیه وجود داشته باشد و هزینه آن را نیز میپرداختند ولی چیزی که روی آن حساسیت داشتند این بود که درباره شرک سخنرانی نشود و شرک تبیین و توضیح داده نشود. اما امامان ما شرک را در انواع مختلف شناسایی می کردند.
عاشورای حسین بن علی (ع) بزرگترین تبیین شرک است. امام حسین(ع) به مردم می گفت شما که از یزید بن معاویه به عنوان اولی الامر متابعت می کنید، موحد نیستید بلکه این کار شرک است. اطاعت کسیکه مطیع خدا نیست، شرک است.
مردم مشرک شده بودند اما خیال می کردند موحد هستند و حسین بن علی (ع) به آنها نشان داد که چنین نیست چون آنها حلقه اتصال تا یزید را وصل کرده بودند اما حلقه اتصال تا خدا را نداشتند. یزید به شیطان متصل است و آنها هم به او وصل هستند. منتها اینها مشرکانی هستند که شاید یک رکعت نماز آنها در طول عمر قضا نشده باشد.
شما فکر می کنید کسیکه نماز خود را بخواند به طوریکه یک رکعت آن هم قضا نشود حج هم برود نمی تواند مشرک شود؟ در سوره یوسف (ع) آمده است: وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ ایمان نمی آورند به خدا مگر اینکه اکثر آنها [در همان حال] مشرک هستند.
یعنی اگر آمار بگیرید بیش از نیمی از مومنان مشرک هستند.
از امام صادق (ع) در این مورد میپرسند که این چه نوع شرک است که شخص ایمان هم آورده است؟ و ایشان میفرمایند: منظور همان جمله ای است که در بعضی مواقع گفته می شود اگر فلان شخص نبود ما شکست می خوردیم.
هم اکنون دهه فجر و 22 بهمن نزدیک است. اگر سوال کنید که امام (ره) در راه پیروزی انقلاب چه کرد؟ جواب داده می شود که اگر امام نبود ما شکست می خوردیم. حالا با خود فکر می کنید که آیا این شرک است؟ ممکن است که فکر کنید پس اگر این جمله شرک است چه باید گفت که توحید باشد؟ امام صادق جواب می دهند که باید بگویید «لولا ان منَّ الله علینا بفلانٍ لغلبنا» یعنی اگر خدا به وجود فلان شخص بر ما منت نگذاشته بود، ما مغلوب شده بودیم. اینها حساسیت نیست، بنابراین به من اعتراض نکنید که مته به خشخاش می گذارد، اینها حساسیت های قرآن است، من حرف قرآن را بیان می کنم.
ممکن است از من بپرسید که قرآن چرا حساس است؟ از شما می پرسم که این پیروزی از خدا بود یا از قرآن؟ از خالق بود یا از مخلوق؟ و میبینید که وقتی آن را بررسی می کنید حقیقتا از خدا بوده است. اگر حقیقتا از خدا بوده است، جایگاه و سهم خدا کجاست؟ شما فلانی را در «لولا ان منَّ الله علینا بفلانٍ لغلبنا» تعریف و تمجید می کنید، اشکالی ندارد اما چرا خدا و ذکر خدا را حذف می کنید.
اگر من امروز در مساله پیروزی انقلاب امام را ذکر کنم و خدا را حذف کنم، این اندیشه به تدریج وارد زندگی من می شود. سپس در امور مختلف جای خالق و مخلوق عوض می شود. بنابراین خالق عملا حذف میشود وقتی این اتفاق بیفتد شما به چه کسی می خواهید توکل کنید، با چه کسی می خواهید ارتباط برقرار کنید؟
بنابراین زمانیکه خدا را حذف کردیم بهانهای هم دست مشرک دیگری میدهیم که شرک خود را در مسامحه کاری های ما بپیچد و پنهان کند و بعد رسما شرک خودشان را ترویج کنند و ما که باید شاقول باشیم و با راستی خود کجی آنها را آشکار کنیم ما را هم در عالم حذف کنند و برچسب شرک را می بینید که بعدا به ما می زنند.
آیا می دانید اینها چه نوع شرکی دارند؟ شرک اینها همان شکلی است که حسین بن علی(ع) اعلام کرد که وقتی از کسیکه مطیع خدا نیست، اطاعت کنید، مشرک هستید. حالا اگر از اتباع حسین بن علی(ع) و از این کمال برخوردار هستید که اطاعت کسی را که مطیع خدا نیست، شرک میدانید، این ویژگی را هم بر خوبی های خود اضافه کنید و در محاوره های روزانه خدا را حذف نکنید. بهانه ای به دست این افراد ندهید که بگویند اگر به ما لقب مشرک می دهید ما هم به شما می گوییم که آنچه را که باید به خدا نسبت بدهید به پیرو خدا نسبت می دهید. این نشان می دهد که برای جماعت اهل سنت و هم برای جماعت شیعه تدوین و انتشار کتاب در شرکشناسی ضرورت دارد.
حال به سوال اولم بازمیگردم. سازمان تبلیغات اسلامی چند کتاب در موضوع شرکشناسی منتشر کرده است؟ امام صادق(ع) روی این مساله حساس است و می گوید دشمن شما نسبت به نماز و ترویج آن حساس نیست دشمن روی شرک حساس است. ممکن است فکر کنید که این حساسیت ها به چه چیزی بازمی گردد؟ یک کشتی را در نظر بگیرید. هر کشتی دو بخش دارد کابین و عرشه.
سرنشینان در عرشه حضور دارند و برنامهها در این سطح همه اجرایی است، زنگ بیداری، صبحانه، مطالعه و ... می زنند. این برنامهها در عرشه کشتی همان نماز، روزه، جهاد، حج و ... هستند که به عملیات عرشهای معروفند. اینها همان چیزهایی است که بنی امیه روی آنها حساس نیست. بنی امیه روی کابین حساس هستند اگر در عرشه مردم می خواهند نماز بخوانند، بخوانند. مهم کابین است. این کابین است که دست کاپیتان قرار دارد و اوست که کشتی را به هر سمتی میخواهد هدایت میکند. این کاپیتان است که کشتی را از نور به ظلمت میبرد و نگرانی هم ندارد و حالا این مردم 40 سال است که در کشتی نماز می خواندند و نه تنها واجباتشان قضا نشده که نوافلشان هم قضا نشده است. اما در این 40 سال از نور به ظلمت می رفتند زیرا کابین دست کسانی است که مشرک هستند.
پس توجه به اینکه کابین دست کیست، باید مدنظر ما باشد. اینها با خود می گویند مهم این است که جهت کشتی را ما تعیین میکنیم. مگر به خود ما نمی گفتند که روحانیون نباید در سیاست دخالت کنند یعنی روحانیون را از اهل عرشه می دانستند و از کابین دور میکردند.
روحانیون هم گاهی به شاگردان خود توصیه می کنند که داخل سیاست نشوند. هم اکنون اجازه نامه یکی از روحانیون موجود است که به شاگرد خود توصیه می کند که سیاست جایگاه لغزش است و از شاگردش می خواهد که در سیاست دخالت نکند اما این یعنی اینکه در کابین وارد نشو. شاه پهلوی کابیندار کشتی کشور ما بود، کاپیتان بود و ما را از نور به ظلمت میبرد. اطاعت از او شرک بود. من از سازمان تبلیغات میخواهم که در مورد شرک کتاب بنویسد وگرنه عملیات عرشه ای هر چقدر می خواهید انجام دهید. مهم کابین است که اتاق فکر یک حکومت است. اینکه حکومت دست کیست؟ این مساله موحد و مشرک را از هم جدا می کند. اگر می خواهید ببینید به دست خدا اداره می شود یا به دست شیطان، به هیات حاکمه و قانونگذار نگاه کنید.
این بسیار مهم است که ما هر سال کتاب های متعددی درباره شرک بنویسیم و بهترین کتاب در تعریف شرک روضه امام حسین(ع) است. روضه امام حسین روضه شرک شناسی است.
ما در آیات قرآن الگوهایی در این زمینه داریم، آیت الکرسی از آیات اساسی قرآن است. آیت الکرسی را قله قرآن عنوان می کنند. در قسمتی از آیت الکرسی آمده است «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ» یعنی قبل از اینکه نامی از «ایمان بالله» ببرد «کفر بالطاغوت» را مطرح می کند. یعنی شما اگر می خواهید درخت بکارید باید ابتدا زمین آن را بخرید. درخت «ایمان بالله» را در زمین «کفر بالطاغوت» نصب می کنند. کسی که کفر به طاغوت ندارد این درخت را کجا می خواهد بکارد.
حالا ما چقدر برای کفر به طاغوت کتاب نوشته ایم. حسین بن علی (ع) مظهر کفر به طاغوت است. در آیات داریم «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ» در مقابل کفار نمی گوید که خشن هستند بلکه می گوید «أَشِدَّاء» هستند یعنی استحاله نمی پذیرند. شدت به معنای استحکام است. شدیدالقوی یعنی مستحکم.
پس حوزه خود را حفظ کنید. شما که میخواهید در کار فرهنگی موثر باشید مساله «ابناء» را فراموش نکنید. «نساء» را شناسایی کنید، ذبح را در جنگ فرهنگی بدانید، ذبح تنها سر بریدن نیست. ذبح بد نام کردن است و این ذبح اختصاص به اشخاص و انسان ها ندارد، قوانین را هم ذبح و ترور شخصیت میکنند همانطور که حجاب و عفاف را ترور شخصیت می کنند.
* از توضیحات شما ممنون هستیم. اگر بخواهیم کمی جزئیتر درباره مسائل فرهنگی هنری صحبت کنیم، به چند دغدغه اهالی هنر و دین اشاره می کنیم. ما فقه پویا و زنده شیعه را داریم که در مورد تمام مسائل به جزئیات هم پرداخته و در گذر زمان بهترین راهکارها را برای چالشهای روز ارائه داده است، اما همین فقه پویا در تعامل با هنرهایی از جمله موسیقی هنوز مسائل حل نشدهای دارد. در این حوزه چگونه باید عمل کرد؟
_ آیا علم درباره موسیقی حرف آخرش را زده است؟ نزده است.
اینکه بعضی از موسیقیها ضررهای جسمی و روحی دارند، محل سوال است؟ خیر. پس وقتی چیزی داریم که میتواند برای سلامت مضر باشد اگر شرع نسبت به آن نظر ممنوع داشته باشد آیا اشکالی دارد؟
*خیر.
- ما موسیقیهای حلالی در عالم داریم و اگر علم موسیقی نباشد من از کجا بدانم کار بلبل و قناری یک کار شاهکار خلقت است؟ اگر موسیقی نباشد چگونه میشود صدا را تشدید کرد، با دستگاه های موسیقی چطو نت رعایت می شود، اینها علم است. کدامیک از علما گفته اند که اطلاعات و دانستن نت اشکال دارد؟ هیچ کدام از علما با این مشکل ندارد و حالا به این نکته می رسیم که قرآن باید به زیبایی خوانده شود، آیا همان قوانین صوت نباید در زیبا خواندن قرآن رعایت شود؟ یعنی اگر می خواهید جواب عالمانه بگیرید باید قوانین صوت را بشناسید تا بتوانید بگویید با زیبا خواندن قرآن خود زیبایی قرآن هم درک می شود. پس اینها چیزی نیست که علما با آن مخالفت داشته باشند.
علما با لهو و لعب و اینکه بیحساب و کتاب مجالس عیش و طرب درست شود و بعد افراد تحریک شوند و به سمت کارهای نامربوط بروند، مشکل دارند. آیا نمی شود بوسیله موسیقی بعضی از تحریکات را بوجود آورد؟ همان طور که مشروبات اختیار را از انسان میگیرند، موسیقی هم میتواند اختیار را از مردم بگیرد.
بگذارید علم حرفش را بزند آنگاه دین هم حرف خود را خواهد گفت.
کسی جایگاه رفیع صوت خوش را رد نمی کند. پیامبر ما از خوش صوتترین افراد بوده است. سقاها در زمان امام سجاد (ع) زمانی که صدای قرآن خواندن ایشان را می شنیدند میخکوب می شدند و بعد می فهمیدند که مشکشان سبک شده است.
آیه ای داریم که می گوید «وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ». شما ثابت کنید موسیقی طیبات است علما هم می گویند حلال است.
علما جز خبائث چیزی را حرام نمی کنند. مگر نمی گویید که هرچه ضرر دارد جزو خبائث است. موسیقی هنوز پردههایی دارد که باید بر روی آنها بحث شود. علم حرف آخرش را بزند آنگاه علما هم حرف آخر خود را می گویند.
روزگارانی علما سیگار میکشیدند و هیچ کدام هم آن را تحریم نکرده بودند اما الان خیلیها آن را تحریم کردهاند. من از آیتالله مکارم شیرازی که تحریم کرده است، پرسیدم که چرا سیگار تحریم شده است؟ ایشان گفتند که علم گفته است، مضر است. یعنی اینقدر عالم به علم اهمیت می دهد که حتی بر پایه نظرات پزشکی فتوا میدهد.
موسیقی هم همین طور است. علم هنوز نظر نهایی را درباره بخش مضر و مفید موسیقی نداده است پس عالم دینی هم نظر قطعی نمیدهد؛ مگر در مورد موسیقی که منجر به لهو و لعب شود که دین میگوید حرام است.
* شما در مورد رابطه فقه شیعه با علم صحبت کردید. نظر فقه در مورد هنرهای دیگر همچون سینما، نقاشی و مجسمهسازی چیست؟
-خاطرم هست که آقای جوادی آملی در جایی کلنگ احداث مدرسهای را میزدند. به ایشان گفتند که به جای مدرسه یک حوزه علمیه بساز که ایشان جواب داد هدایت را نمیتوان نشر داد مگر از همان راهی که گمراهی از آن منتشر شده است. به طور مثال مردم از راه مدرسه گمراه شدند پس از همان راه مدرسه هم باید هدایت شوند.
مردم از راه سینما گمراه شدند و با همان هم میتوان آنها را هدایت کرد. اگر از موسیقی و مجسمهسازی گمراه شدند از همان راهها میتوانند هدایت شوند. از هر مسیری که ضررهایی به اسلام وارد شده ما باید مطالعه کنیم و به شناخت برسیم و پیشدستی کنیم. وارد عمل شویم که قطعا در آینده فوایدی برای اسلام خواهد داشت.
* و اما درباره ماهواره و ممنوعیت آن در ایران و چالشهایی که درباره آن وجود دارد، چیست؟
- دیدن ماهواره برای برخی واجب و برای برخی دیگر حرام است. ماهواره را میتوان به کتب ظاله تشبیه کرد؛ خواندن این کتابها برای علما واجب است ولی برای دیگران نشر و خواندنش اشکال دارد.
بین کسی که میتواند موارد خوب و بد را از هم تمیز بدهد و کسی که حرامیات ماهواره و کتاب ظاله برایش مانند خوراک هستند، فرق وجود دارد.
به کسی که صاحب نظر است میگویند که «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال». به کسی که مقلد است و درک زیادی ندارد میگویند که به کسی که عالم است نگاه کند و بفهمد کدام عالم در موردی که در ذهن دارد، چه چیزی گفته است. این افراد دقیقا مصرفکنندههایی هستند که باید بر اساس راهنمایی خرید کنند.
* گرچه هنوز سوال بسیار است ولی با توجه به ضیق وقت شما و اینکه اشاره کردید باید به جلسه دیگری بروید، سخن را کوتاه کردیم.
- بله. بحث درباره مسایل فرهنگی بسیار است.
گفتگو از مجید احمدی