به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر آیه 166 و 167 سوره بقره﴿إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوْا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأسْبَابُ ٭ وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ﴾، به مسئله خلود تبهكاران در دوزخ اشاره کرده و می گوید: مهمترين مطلبي كه در اين آيات كريمه طرح ميشود همان مسئله تجسم اعمال و خلود كفار است... كساني مبتلا به خلودند كه كفر و نفاق براي اينها ملكه شده باشد، هر كسي مخلّد در نار نيست (هر جهنمي مخلّد در نار نيست)؛ ولي هر بهشتي مخلّد در بهشت است.
شبهه ناسازگاری خلود با رحمت الهی/ حقيقي و تكويني بودن رحمت خدای سبحان
وی در پاسخ به شبهه ناسازگاری خلود با رحمت الهي تصریح می کند: ظواهر قرآن كريم خواه آن آياتي كه خلود را بدون كلمه «ابد» ذكر ميكند خواه آياتي كه ابد را هم در كنار كلمه «خلود» ذكر ميكند، نشانه آن است كه عدهاي در جهنم براي ابد ميمانند. گاهي ممكن است انسان بگويد اين با رحمت خداي سبحان چگونه سازگار است؟ رحمتي كه در مسائل عقلي مطرح است و خداي سبحان هم با آن رحمت رحيم است، يك امر عاطفي و انفعالي نيست، يك امر تكويني و حقيقي است. خداي سبحان فيضي را كه اعطا ميكند در اثر رحمت است ـ و همين معناي رحمت است ـ ؛ يك فيض عام دارد كه فراگير است و يك فيض خاص دارد كه مخصوص مؤمنين است.
آیت الله جوادی آملی یادآور می شود: رحمت خداي سبحان يك رحمت عاطفي نيست، يك رحمت تكويني است اولاً و در مسائل اعتقادي و ديني جاي عقل است (نه جاي عاطفه)؛ عقل گاهي دستور عاطفه و رأفت ميدهد، گاهي هم فرمان قتل ميدهد. همان خدايي كه ارحمالراحمين است، نوح(ع) وقتي كه دعا كرد عرض كرد: ﴿رَّبِّ لاَ تَذَرْ عَلَيٰ الأرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً﴾ خداي سبحان دعای او را مستجاب فرمود طوري كه فرمود: ﴿فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّماءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ﴾ ؛ از آن طرف آسمان ريزش كرد و از آن طرف هم از تنور آب جوشيد: ﴿فَالْتَقَيٰ الْمَاءُ عَلَيٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ﴾ و همه اينها را هم به دست غرق سپردند.
پاسخ شبهه ناسازگاري خلود با عدل الهي
وی در پاسخ به شبهه ناسازگاری خلود با عدل الهی می گوید: عمده در مسئله خلود اين اشكال است كه چگونه با عدل الهي سازگار است كه كسي در يك مدت محدود هفتاد سال يا صد سال يا دويست سال يا كمتر و بيشتر گناه بكند و براي ابد بسوزد؟ جوابش اين است كه در مسئله اولي روشن شد كه جزا عين عمل است يعني همان عمل بد به صورت كيفر در ميآيد (اين يك مطلب)، اعمال هم دو قسماند: يك قسم اعمال جارحه است، يك قسم اعمال جانحه، اعتقاد و قلب؛ اعمال جارحه سال و ماه برميدارد يعني ميشود گفت فلان شخص هفتاد سال يا صد سال گناه و معصيت كرد و مانند آن؛ ولي اعمال جانحه و قلب تاريخ برنميدارد، زيرا يك امر ثابت دائمي خواهد شد، اگر اين اعمال زمينه كفر را فراهم نكند، شخص كافر و منافق نباشد، خدا و قيامت را قبول داشته باشد، اين انسان هر اندازه هم شقي باشد مخلَّد نيست؛ بالأخره بعد از احقابي از عذاب نجات پيدا ميكند؛ حالا چه اندازه است خداي سبحان ميداند تا شفاعت چه گروهي شامل حالش بشود و مانند آن.
صاحب تفسیر تسنیم تأکید می کند: بنابراين مسلمين مطلقا (آنها كه مسلماناند) و همچنين موحّدين؛ آنها كه خدا، قيامت، وحي و رسالت (اين اصول كليه) را پذيرفتند و قبول دارند و نور توحيد در اينها هست اعتقاد به معاد هست اعتقاد به وحي و رسالت هست، از هر گروهي و از هر ملتي كه باشند هر اندازه هم كه گناه بكنند مخلَّد نيستند، اينها به بركت آن نورانيتي كه دارند سرانجام آزاد ميشوند. و آنهايي هم كه كافرند، كفر را [به سبب] محيط به ارث بردهاند و يك كافر مستضعفاند (يعني استضعاف فكري دارند) تبليغات اسلامي به سراغ آنها نرفته يا درست قدرت تشخيص نداشتند، اينها يا معذَّب نيستند يا اگر معذَّب باشند چون ﴿مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ هستند، اينها هم اهل نجاتاند (اينها هم هرگز مخلَّد نيستند). مخلَّدينِ در نار كسانياند كه به حدي برسند كه ﴿َجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ﴾ يعني اين كافر لجوج كه حق براي او روشن شد مع ذلك نپذيرفت، معجزات انبيا را ديدند نپذيرفتند، براهين عقلي برايشان تثبيت شد ولي نپذيرفتند، بعد از روشنشدن حق حقيقت را نپذيرفتند (اهل لجاج و عناد بودند)، به تعبير قرآن ﴿وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً﴾ ، اينها جزء انسان ﴿أَلَدُّ الْخِصَامِ﴾ و امثال ذلك بودند كه بعد از تمامشدن حجت بالغهٴ حق مع ذلك انكار كردند، اينها هستند كه اهل خلودند و مخلَّد در نار. اين گروه كه مخلَّدند چون هيزم جهنم خود اين گروهاند، مواد آتشزاي جهنم خود اين گروهاند، آن وقت فرض ندارد اينها از جهنم بيرون بيايند يا فرض ندارد كه ما بگوييم ظاهر آيات اين است كه ﴿خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً﴾ يعني اينها هميشه در آتش هستند خب وقتي آتش از بين رفت اينها هم از بين ميروند.
پاسخ به شبهه أبدی نبودن دوزخ
وی در پاسخ به شبهه ابدی نبودن دوزخ یادآور می شود: گاهي انسان ممكن است اينچنين بگويد كه از آيات قرآن استفاده ميشود كه كفار ابداً در آتشاند؛ ولي آتش ابدي نيست، آتش بعد از چند قرن خاموش ميشود اينها هم از بين ميروند. خب اگر كسي عذاب را اينچنين خيال كرد كه يك سلسله هيزمهايي از خارج ميآورند و اين هيزمهاي افروخته را به صورت جهنم تصوير كرد، بعد يك عدهاي را از خارج ميآورند در اين هيزمهاي افروخته قرار ميدهند، اين ممكن است بينديشد كه بالأخره هيزمها تمام ميشود و كفار چون آتش نيست و نار خاموش شد بالأخره اينها عذاب نميبينند. و با آيات هم منافات ندارد براي اينكه آيات قرآن ميگويد تا آتش هست اينها هستند اينها دائماً در آتشاند. خب اگر كسي گفت فلان شخص به حبس ابد در زندان محكوم شد حالا زندان خراب شد و از بين رفت پس ديگر آن شخص عذابي نميبيند براي اينكه زندان از بين رفت همينطور حالا اگر كفار در آتشاند و آتش ابدي نيست، صادق است كه اينها بگويند اينها ابداً در نارند يعني مادامي كه نار هست اينها هستند (اگر نار برطرف شد اينها ديگر نيستند). خب نار چگونه از بين ميرود؟
آیت الله جوادی آملی تأکید می کند: خود اين شخص هيزم است و خود اين شخص هم ماده منفجره است: ﴿كَدَأْبِ آلَفِرْعَوْنَ﴾ ، مسئله خلود مخصوص اين گروه است. گرچه جهنم پر ميشود: ﴿لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾ ؛ اما شما در جريان ماه مبارك رمضان [يا] در ساير ليالي ميبينيد كه خداي سبحان [مثلاً] هزارها نفر را هنگام افطار آزاد ميكند. خب اينها كسانياند كه مخلَّد در نار نيستند؛ اينها كسانياند كه اعتقاد توحيدي داشتند، به مبدأ و معاد معتقد بودند (آن زيربناي الهي در اينها بود)؛ منتها گرفتار معاصي بودند. اينها البته معذَّباند و مرتب يكي پس از ديگري آزاد ميشوند؛ اما آلفرعون كه خدا اينها را به عنوان وقود نار ميداندچطور؟ در دو جاي قرآن فرمود [در] قيامت آن مواد سوخت و سوز و آتشزايش خود انسان است، اگر ماده سوخت و سوزش خود انسان است ماده آتشزايش هم خود انسان است، خب اين هر كجا باشد شعله است... ضمن اینکه در قيامت مرگ را ميميرانند، مرگ مرده است.
ندامت در قیامت حسرت است/ تبهكاران، هيزم جهنم
آیت الله جوادی آملی تصریح می کند: خب اگر شخص خودش هيزم است (يك)، خودش ماده سوخت و سوز آتشزاست (دو)، خب براي ابد ميسوزد و سرّش اين است كه اين ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَيٰ الأفْئِدَةِ﴾ را انسان چه كند، اينكه هيزم بيروني نيست؟ حالا بر فرض كسي در خلود ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ﴾ شك كرد، در خلود ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَيٰ الأفْئِدَةِ﴾ چه ميكند؟ آنجا هم جاي توبه نيست، چون توبه، عمل صالح است و دنيا جاي عمل است، آنجا كه جاي توبه نيست، اگر جاي توبه باشد كه ميشود دار تكليف. گرچه عذاب را ديدند و پشيماناند؛ ولي اين ندامت براي آنها حسرت است؛ نه ندامتي كه انسان را تائب ميكند كه سرپل رحمت باشد. يك وقت انسان پشيمان ميشود اين پشيماني او زمينه توبه را فراهم ميكند اين مقدمه رحمت است؛ يك وقت يك ندامت آميخته با حسرت است؛ خدا ميفرمايد: ﴿وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ﴾ ؛ ولي همين گروه اگر از جهنم بيرون بروند باز هماناند كه بودند: ﴿وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ ؛ ما بر فرض هم (بر فرض محال) اينها را از جهنم آزادشان كنيم ببريم دنيا باز همان آلفرعون كه بودند هستند. خب اگر كفر رسوخ نكرد، اين بعد از احقابي از عذاب مشمول رحمت ميشود، اين از بحث خلود بيرون است، بحث خلود درباره افرادي مثل آلفرعون است، كساني كه ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ﴾ ؛ نه آنها كه دسترسي نداشتند يا به اميد شفاعت يا توبه و مانند آن دست به گناه ميزدند.
وی خاطرنشان می کند: آنهايي كه به هيچ مبدأ و معادي، به هيچ وحي و رسالتي، بعد از قيام حجت بالغه باز هم سرنسپردند اينها را خدا ميفرمايد اينها هيزماند: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ . خب هيزم اگر بخواهد مشتعل بشود يك ماده منفجره ميخواهد، ماده منفجرهاش چيست؟ وقود جهنم چيست؟ وقود جهنم همان سنگهاي بتهاست و همين انسانهاي بتساز و بتفروش، فرمود: ﴿كَدَأْبِ آلَفِرْعَوْنَ﴾ اينها وقود نارند؛ ﴿قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ ؛ يا فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ [كه] يكي در سورهٴ مكي است يكي در سوره مدني، يكي با الف و لام يكي بدون الف و لام؛ آنكه در مكه نازل شد در اوايل بود هنوز شناخته نشده بود بدون الف و لام است؛ فرمود ﴿قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ آنكه در مدينه نازل شد در سورهٴ مباركهٴ «بقره» هست كه بحثش قبلاً گذشت فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِي﴾ اين ﴿النَّارَ﴾ را با الف و لام ذكر كرد ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ خب اگر حالا وقودش خودِ فرعون بود اين چگونه نجات پيدا كند؟ اين هركجا برود شعله است.
«جهنم» مصداقي از رحمت عام خدای سبحان
وی تأکید می کند: رأفت خداي سبحان يك رأفت عاطفي نيست، لذا وقتي خداي سبحان نعمت خودش را ميشمارد و رأفت و رحمت خودش را شماره ميكند و از انسان اقرار ميگيرد، همانطوري كه بهشت و نعمتهاي بهشت را بازگو ميكند، جهنم و عذابهاي جهنم را هم شماره ميكند و از انسان اقرار ميگيرد. در همان سوره مباركه «الرحمن» كه نعم الهي يكي پس از ديگري شمرده ميشود و از جنّ و انس اقرار ميگيرند؛ هم مسئله بهشت مطرح است، هم مسئله جهنم، در همين سوره مباركه «الرحمن» اينچنين ميفرمايد: ﴿يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ ٭ فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾ يا ﴿هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ٭ يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ ٭ فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾ كه اينها را به عنوان آلاي الهي ميشمارند. خب جهنم جزء بهترين نعمتهاست، اگر جهنم نبود كه عده زيادي دست به تباهي ميزدند، عدهاي براي اينكه به جهنم نيفتند دست از رذيلت كشيدند. و اگر عدهاي تبهكار بودند و ظلم كردند و جهنم نباشد كه بر مظلوم عدل روا نداشت! پس همانطوري كه بهشت و نعماي بهشت جزء آلاي الهي است جهنم و عذابهاي جهنم هم جزء آلاي الهي است و خداي سبحان وقتي نعم را در كل تكوين ميشمارد؛ هم بهشت را به عنوان «آلاء» ميداند، هم جهنم را به عنوان «آلاء» ميداند و از جنّ و انس اقرار ميگيرد ميفرمايد كه ﴿فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾ .
صاحب تفسیر تسنیم با اشاره به اینکه وجود عذاب نشانه عاطفي نبودن رحمت الهي است، به تبیین رحمت عام و خاص خداي سبحان پرداخته و می گوید: ... رحمت خداي سبحان به اين معناست كه هر موجود را به كمال لايقش ميرساند اين يك رحمت عامه است؛ رحمت خاصه خداي سبحان براي مؤمنين و متقيان است، لذا فرمود: ﴿رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ﴾ . آن رحمت عامه است كه فراگير است، هر جا استعداد هست خداي سبحان به آن استعداد كمال ميبخشد، هيچ شيئي نيست كه از رحمت الهي بيرون باشد (مصداق شيء باشد و مرحوم نباشد) اين ممكن نيست و در قبال اين رحمت عامه يك رحمت خاصه است كه مخصوص اهل تقوا و اهل ايمان است.
وی با اشاره به سوره الرحمن، «جهنم» را مصداقي از رحمت عام خدای سبحان توصیف کرده و می افزاید: سوره مباركه «الرحمن» وقتي آلاي الهي را ميشمارد و اقرار ميگيرد، جهنم را هم مثل بهشت «آلاء» ميداند؛ فرمود: ﴿يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ ٭ فَبِأَيِّ آلاَءِ﴾ . اين ﴿فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا﴾ مثل بَه بَه گفتن است. سوره مباركه «الرحمن» را گفتند «عروسالقرآن» است ، براي اينكه نعم الهي را اول از قرآن شروع كرده تا آخرين بخش، هر نعمتي را شروع ميكند ميگويد بَه بَه! عجب عالمي است. خب عالمي كه در آن جهنم نباشد عالم ناقصي است. اكثر انسانها از ترس از جنهم است كه دست به اعمال طالحه نميزنند. پس آن رحمت خاصه كه در بهشت است البته براي مؤمنين است، و رحمت خداي سبحان رحمت عاطفي نيست، لذا به ما فرمود در مسائل ديني در اجراي حدود الهي ﴿َلاَ تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ﴾ . و آن رحمتي كه به معناي اين باشد كه هر مستعدي را به كمال لايقش برساند به اين معنا خداي سبحان ارحمالراحمين است و رحمت مطلقه دارد و آن رحمت خاصه (چيزي كه گوارا باشد و به حال انسان ملايم باشد) مخصوص مؤمنين است؛ آن را فرمود: ﴿فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ﴾.
وسعت و سبقت رحمت بر غضب الهي
آیت الله جوادی آملی با تأکید بر وسعت و سبقت رحمت بر غضب الهی می گوید: ...خداي سبحان عذاب مطلق ندارد، آنچه كه در جهان هست رحمت مطلقه است؛ اين رحمت مطلقه برنامه تنظيم ميكند كه كجا جهنم باشد كجا بهشت. اينكه فرمود: «سبقت رحمته غضبه» يعني غضب را رحمت هدايت ميكند، هر جا رحمت رفت غضب به دنبال آن ميرود؛ نه اينكه خط رحمت بيش از خط غضب است. يك رحمت خاصه است در مقابل غضب كه البته رحمت بيشتر است، گفتند كه بهشت ابواب ثمانيه دارد جهنم ابواب سبعه دارد و از طرفي جهنم جزايي است وفاق و مطابقِ عمل؛ ولي بهشت پاداشي است بيش از عمل، در مسئله رحمت انسان يك كار خير بكند ده برابر يا بيش از ده برابر پاداش ميگيرد؛ ولي ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ و امثال ذلك، اين نشانه آن است كه رحمت خدا بيش از غضب خداست (اين يك مطلب)، مطلب ديگر آن است كه رحمت خدا سابق بر غضب اوست، يعني چه؟ يعني رحمت امام است و غضب امت او، غضب هر جا بخواهد ظهور كند بايد رحمت دستور بدهد. اين كدام رحمت است كه امام غضب است؟ آن رحمت مطلقه است؛ نه رحمت خاصه.
تقابل رحمت خاصه با غضب
وی با اشاره به اینکه رحمت خاصه در مقابل غضب است، تصریح می کند: در بيانات حضرت امير(ع) هست كه جهنم اصلاً جاي رحمت نيست «دار ليس فيها رحمة»؛ هيچ رحمتي در جهنم نيست، اين در بيانات حضرت است در نهجالبلاغه كه «قعرها بعيد و حرّها شديد و عذابها جديد دار ليس فيها رحمة» اين غضب در مقابل رحمت است كه اينها مقابل هماند. اين رحمت خاصه مظهرش بهشت است آن غضب مظهرش جهنم. خدا رحمت خاصه دارد در مقابل غضب، يك رحمت مطلقه دارد كه آن رحمت مطلقه تعيينكننده جاي رحمت خاص و غضب مخصوص است. آن رحمت مطلقه مقابل ندارد؛ آن است كه فرمود: ﴿رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾ ؛ چيزي شيء باشد و مشمول رحمت نباشد نيست (آن رحمت مطلقه مقابل ندارد). اگر در قرآن كريم است: ﴿رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾ اگر در دعاي كميل است: «برحمتك التي وسعت كل شيء» آن رحمت مطلقه است.
مهندسي آفرينش بر مبناي رحمت عامه خدای سبحان
این مفسر برجسته قرآن خاطرنشان می کند: رحمت خداي سبحان دو قسم است. يك رحمت خاصه كه غضب مقابل آن است؛ يك رحمت مطلقه كه اصلاً مقابل ندارد. اينكه فرمودند: رحمت خدا سابق است بر غضب؛ يعني غضب، امتِ رحمت است؛ كجا جاي غضب است كجا جاي رحمت است بايد آن رحمت مطلقه دستور بدهد. رحمت مطلقه دستور ميدهد كه براي تبهكار بايد جهنم باشد؛ اين جهنم بودنِ كيفر براي تبهكاران طبق نقشه آن مهندس است به نام رحمت (آن رحمت مهندسي ميكند). آن خدايي كه رحمت او مطلقه است ميگويد كه اگر جهنم نباشد كيفري براي ظالمين نخواهد بود، آنگاه ظالم و عادل يكسان ميشوند و اين بر خلاف رحمت مطلقه است. ظالم بايد به عذاب، انتقام گرفته بشود كه انتقامگرفتن از ظالم گرچه براي خود ظالم عذاب است؛ ولي در كل نظام رحمت است. شما وقتي نقشه يك خانه را نگاه ميكنيد ميبينيد اين نقشه، نقشه كاملي است، يك مهندس خوبي نقشه كشيد، چرا؟ براي اينكه همه لوازم اين خانه در اين نقشه آمده است؛ هم اتاق مطالعه و پذيرايي آمده است، هم كتابخانه و مخزن در آن روشن است، هم جاي خواب دارد و هم دستشويي؛ ولي وقتي انسان كنار كنيف ميرود آنجا متأذّي است، كنيف در برابر كتابخانه جاي بدي است و اما در كل نقشه جاي خوبي است.
آیت الله جوادی آملی می افزاید: نار در برابر بهشت جاي بدي است؛ اما در كل عالم جاي خوبي است، براي اينكه اگر نار نباشد عادل و ظالم يكسان خواهند بود؛ ﴿أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴾ ، ﴿سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾ . پس نقشه اين عالم به دست مهندس رحمت است يعني رحمت دارد نقشه ميكشد، اگر عذاب نباشد نقص است، لذا فرمود خداي سبحان اگر غضبي دارد، جايگاه غضب را آن رحمت مطلقه تعيين ميكند كه كجا غضب كند و كجا غضب نكند. مأموران غضب الهي هم مشخصاند، در بيانات حضرت امير(ع) در نهجالبلاغه هست كه فرشته جهنم مسئولان جهنم همين كه عصباني شدند شعله پيدا ميشود، نظير مسئولان كورههاي كارخانهها نيستند كه يك مقدار مواد سوخت و سوز از خارج بياورند و آتش اين كارخانه را افزوده كنند، همين كه اين فرشته غضب كرد شعله بلند ميشود: ﴿كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيراً﴾ ؛ هر وقت اين فرشته عصباني شد «النار حطم بعضها بعضاً» ؛ شعلهها روي هم ميافتند.